هری پاول : اوه خانوم کوچولو به این چیزهای (خالکوبی) روی دست من نگاه میکنی،
میخوای یه داستان کوچولو از دست راست و چپ برات بگم…داستان خیر و شر؟
ت- ن – ف- ر این چیزیه که روی دست چپه،مال اون وقتی هستش که قابیل برادرش رو داشت با ناله دفن میکرد.
ع – ش- ق! (دست راست) این انگشتها رو میبینید عزیزان من؟
این انگشتها رگ هایی داره که مستقیما به روح آدم میرسه! دست راست دوستان من…دست عشق!
این انگشت ها همیشه در حال جنگ و کشیده شدن به سمت هم هستند.