بیمار سرطانی : سرطان برای من تغییر خیلی بزرگی بود که تو زندگیم ایجاد شد…دیگه شرایط ادامه دادن رو از دست دادم…کنترل اوضاع از دستم خارج شده…انسان نقشه میکشه و خدا از اون بالا بهش میخنده…
والتر : یه مشت حرف مفت!!!
بیمار سرطانی : ببخشید؟
والتر : هیچوقت نذار کنترل اوضاع از دستت خارج بشه…اونجور که خودت حال میکنی زندگی کن.
بیمار سرطانی : اره…ولی به هر حال سرطان سرطانه!!
والتر : سرطان بره به جهنم!من بهترین روزای عمرمو با سرطان گذروندم!اولش انگار تاریخ مرگترو اعلام کردن.مدام هم پشت گوشت تکرار میکنن.ولی از من میشنوی هر زندگی تاریخ خودشو داره و یه روزی تموم میشه…مدام هر چن ماه یه بار برای ازمایش میام اینجا و میدونم بالا خره یه روز تو یکی از این ازمایشها…حتی شاید همین امروز…بهم خبرای بدی بدن…ولی تا اون روز کی رئیسه؟؟؟من!من اینجوری زندگی میکنم.