صفحه اصلی > دیالوگ های ماندگار : هانا و خواهرش – Hannah and Her Sisters ( دیالوگ های ماندگار )

هانا و خواهرش – Hannah and Her Sisters ( دیالوگ های ماندگار )

10985869 649535871814206 6539846684059717561 n

میتونم یه رازی رو بهت بگم؟

بله بگو

هفته ی پیش رفتم به فروشگاه و یه تفنگ خریدم قصد داشتم اگه تومور مغزی داشتم خودمو بکشم.

تنها چیزی که منصرفم کرد این بود که پدر و مادرم با این کارم نابود میشدن و مجبور بودم اول اونارو بکشم و بعدش عمه و عمو و بعدش قتل عام به راه می افتاد!…

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها