صفحه اصلی > سینمای کلاسیک : سینمای کلاسیک : چه کسی ار ویرجینیا ولف می ترسد؟ ( ?Who’s Afraid of Virginia Woolf )

سینمای کلاسیک : چه کسی ار ویرجینیا ولف می ترسد؟ ( ?Who’s Afraid of Virginia Woolf )

3

چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد ؟ :?Who’s Afraid of Virginia Woolf

کارگردان : مایک نیکولز

نویسنده : اِدوارد آلبی ، اِرنست لمن

بازیگران :

ریچارد برتون/ جورج

الیزابت تیلور/ مارتا

جورج سگال / نیک

سندی دنیس / هانی

زمان : 131 دقیقه

محصول : 1966

افتخارات : دریافت جایزه اسکار در رشته های بهترین بازیگر نقش اول زن ، بهترین بازیگر نقش مکمل زن ، بهترین کارگردانی هنری و بهترین طراحی لباس. کاندید دریافت اسکار در رشته های بهترین بازیگر نقش اول مرد ، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد ، بهترین کارگردانی ، بهترین تدوین ، بهترین موسیقی ، بهترین فیلم سال ، بهترین صداگذاری و بهترین فیلمنامه

 

2

درباره فیلم :

« چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » یکی از بهترین فیلمهای نمایشی تاریخ سینماست. این فیلم که براساس نمایشنامه ایی از ادوارد آلبی ساخته شده است، رفتارهای پیچیده ایی از یک زن و شوهر میانسال را به تصویر می کشد که گویا هرگز نمی توانند یکدیگر را عاشقانه دوست داشته باشند!. بسیاری از منتقدان شخصیت های این داستان را پیچیده ترین شخصیت های تاریخ سینما معرفی کرده اند که از جهاتی این لقب برازنده فیلم نیز هست. در این فیلم علاوه بر مارتا و جورج که دائما یکدیگر را جلوی مهمانشان تحقیر می کنند، 2 مهمانشان که گویی زوج جوان و خوشبختی هستند و رفتار بسیار محترمانه ایی هم با میزبان و خودشان دارند، در ادامه داستان با دیدن رفتارهای مارتا و جورج دچار تغییراتی می شوند و تمام صحبت فیلم نیز بر همین تغییر شخصیت انسانها در شرایط مختلف است!. نکته ایی که « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » را از دیگر فیلمهای تاریخ سینما متمایز می کند، دقت در دیالوگ نویسی و توجه به نحوه ادای آن است که به استادی تمام توسط ریچارد برتون و الیزابت تیلور ادا شده است. « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » را پردیالوگ ترین تاریخ سینما معرفی کرده اند و همچنین لقب تلخ ترین کمدی های تاریخ سینما را هم به آن داده ند که کاملا برازنده اش است!. دیالوگ های چالش برانگیز و رفتار احمقانه مارتا و جورج در قبال مهمانانشان، یکی از جذاب ترین فیلمهای تاریخ سینما را رقم زده که بی برو برگرد هر طرفدار سینمایی باید آن را ببیند تا به قدرت فیلمنامه نویسی ایمان بیاورد.

 

داستان :

جورج ( ریچارد برتون ) استادیار تاریخ در یک دانشکده و مردی به شدت مغرور است،  مارتا ( الیزابت تیلور ) زنی میانسال و دختر رئیس دانشکده است که به شدت به الکل اعتیاد دارد. این 2 زن و شوهری هستند که مدتها از ازدواجشان می گذرد و به نظر می رسد که همه چیز در زندگی شان عالی است. اما زمانی که مارتا از یک زوج جوان که به تازگی به دانشکده وارد شده اند دعوت می کند تا در یک شب میزبانشان باشد ، مشخص می شود که مارتا و جورج به مانند بچه هایی هستند که مدام سر به سر یکدیگر می گذارند و هر لحظه در پی تحقیر یکدیگر هستند. رفتار این 2 حتی باعث می شود تا مهمانانشان نیز تحت تاثیر قرار بگیرند و…

 

4

کارگردان :

مایک نیکولز با اسم کامل میشل ایگور پشکووسکی در 6 نوامبر 1931 در برلین آلمان متولد شد. در 1938 او و خانواده‌اش برای فرار از دست نازیها به امریکا مهاجرت کردند و او در آنجا به دانشگاه شیکاگو برای تحصیل بازیگری رفت و به رغم مرگ پدر و فقر مالی خانواده به تحصیل خود ادامه داد. پس از مدتی آموزش بازیگری در نیویورک و زیر نظر لی استراسبرگ، دوباره به شیکاگو برگشت و در آنجا به همراه چند بازیگر دیگر مثل آلن آرکین یک گروه بازیگری راه انداخت. از 1963 شروع به کارگردانی تئاتر کرد و با کارگردانی دو اثر کمدی نیل سایمون یعنی «پابرهنه در پارک» و «گروه نخاله» مورد تشویق قرار گرفت و برای خود شهرتی دست و پا کرد. در 1966 او با اقتباس از نمایشنامه «چه کسی از ویرجینیا ولف می‌ترسد» که راجع به زندگی متلاطم یک زوج ناسازگار بود پا به عرصه سینما گذاشت. نقش زن و شوهر را در این فیلم الیزابت تیلور و ریچارد برتون به عهده داشتند و نیکولز توانست به مدد آموزه‌های تئاتری بازیهای زیبایی از این دو در فضایی بسته و محدود بگیرد و در نهایت فیلم فروش موفقی را نیز پشت سر گذاشت و به علاوه، کاندیدای سیزده اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی  شد که در نهایت موفق به کسب پنج اسکار شد. در 1967 نیکولز با ساخت فیلم ماندگار «فارغ التحصیل» بار دیگر استعداد خود را به رخ کشید و این فیلم جزو اولین فیلم‌هایی بود که استعداد بازیگری داستین هافمن را به همگان نشان داد. اگر چه این فیلم اسکار بهترین فیلم را به «در گرمای شب» باخت اما اسکار بهترین کارگردانی را برای نیکولز به ارمغان آورد. پس این فیلم او به سراغ ساخت یک اثر جنگی رفت و «کچ 22» را در 1970 بر اساس فیلمنامه‌ای که خودش و باک هنری برای این فیلم از یک اثر سوررئال اقتباس کردند با بازی آنتونی پرکینز و آلن آرکین ساخت که در گیشه ناموفق بود. در 1971 «معرفت جسم» را با بازی جک نیکلسون و آنه ماگریت ساخت که نگاهی به روابط عاشقانه یک نسل در چند دوره مختلف بود و سپس در 1973 فیلم «روز دلفین» را ساخت که همکاری دوباره‌ای بود با باک هنری فیلمنامه نویس با داستانی علمی تخیلی راجع به دولفینی که صحبت کردن می‌آموزد. نیکولز در1975 کمدی «بخت و اقبال» را ساخت که از حضور جک نیکلسن بهره می‌برد و سپس تا هشت سال فیلم نساخت تا اینکه در 1983 «سیلک وود» را ساخت. فیلمی راجع به زندگی و مرگ و مصیبتهای اتمی که یک کاندیدایی اسکار دیگر برای مایک نیکولز به ارمغان آورد. سپس دوباره به سراغ تئاتر رفت و در 1984 برای اجرای نمایش «چیزهای واقعی» نوشته تام استوپارد برنده جایزه تونی شد. در 1986 کمدی رمانتیک «دل‌زدگی» را ساخت که نورا افرون فیلمنامه‌اش را نوشته بود (افرون بعدها خود به ساختن فیلمهای کمدی رمانتیک روی آورد) که همکاری مجددش با مریل استریپ (که برای سیلک وود کاندید اسکار شده بود) و جک نیکلسن نیز به شمار می‌رود. در 1988 کمدی رمانتیک دیگری با نام «دختر کارمند» را ساخت که هم ملانی گریفیث را با کاندیدایی اسکار به شهرت رساند و هم یک کاندیدایی دیگر نصیب نیکولز کرد. فیلم بعدی نیکولز «کارت پستالهایی از لبه پرتگاه» محصول 1990 بر مبنای رمانی از کاری فیشر (با الهام از زندگی خودش و مادرش) داستان دختری بازیگر و معتاد است که با مادر دائم‌الخمرش زندگی متلاطمی دارد، یک کاندیداتوری اسکار دیگر برای مریل استریپ. سال بعد او فیلم نه چندان موفق «مراقبت هِنری» را می سازد و در 1994 فیلم متفاوت «گرگ» را در ژانر وحشت با بازی جک نیکلسون می‌سازد که داستانی راجع به استحاله یک انسان در اثر گاز گرفتن دستش توسط یک گرگ و نمایش تضاد خیر و شر در مواجهه با عشق است. فیلم بعدی نیکولز «قفس پرنده» نام دارد که برمبنای نمایشنامه‌ای به همین نام با بازی رابین ویلیامز در سال 1996 ساخته می‌شود که بیشتر تحت تاثیر نسخه فیلم شده قبلی این نمایشنامه («قفس دیوانه‌ها» ساخته ادوارد مولینارو محصول 1978) است. نیکولز پس از اجرای یک نمایش در 61997 فیلمسازی را با ساخت «رنگهای اصلی» در 1998 ادامه داد. این فیلم طعنه‌ای به روابط نامشروع بیل کلینتون بود و با هوشمندی در دوره‌ای ساخته شد که حساسیت‌ها به این موضوع زیاد شده بود. حتی به شکلی که نمی‌توان عمدی بودن آن را انکار کرد گریم جان تراولتا (به نقش کاندیدای حزب دموکرات امریکا که سابقه‌ای در داشتن روابط نامشروع دارد) بسیار شبیه به بیل کلینتون از آب درآمده بود. در سال 2000 نیکولز کمدی دیگری با نام «اهل کدام سیاره هستی؟» را می‌سازد که راجع به هجوم مریخی‌ها به زمین و تلاش آنها در تسخیر کردن زمین است که فیلم ناموفقی از آب در می‌آید. او در سال 2004 دوباره به دستمایه‌های اولیه‌اش که موفقیتهای زیادی برایش به ارمغان آورده بودند برمی‌گردد و «نزدیکتر» را می‌سازد که اثری بسیار زیبا در نمایش خیانت و وفاداری و بحران روابط بین زن و مرد در عصر حاضر است. نیکولز با هوشمندی بدون نمایش صحنه‌های رابطه، تمامی بار احساسی فیلم را بر دوش دیالوگها می‌گذارد و با انتخاب خوب تیم بازیگری فیلم (خصوصا کلایو اوون و جولیا رابرتز) یکی از بهترین آثار کارنامه سینمایی‌اش را ارائه می‌دهد. آخرین فیلم مایک نیکولز «جنگ چارلی ویلسون» نام دارد که همین امسال ساخته شده و در آن تام هنکس و جولیا رابرتز بازی دارند. داستان این فیلم راجع به زندگی چارلی ویلسون، یکی از نمایندگان زن باره و دائم‌الخمر کنگره امریکاست که کنگره را قانع کرد تا گروه‌های مخالف افغانی را مسلح کنند و آموزش بدهند تا برای مقابله با شوروی سابق از آنها استفاده شود، مبارزانی که بعدا به گروههای مخالف امریکا و از جمله طالبان تبدیل شدند. در کارنامه نیکولز همچنین چند اثر تلویزیونی نیز به چشم می‌خورد.مایک نیکولز ثابت کرده که هر گاه به سراغ کندوکاو بین روابط زن و مرد و خصوصا نمایش بحرانهای آنها رفته کاملا موفق بوده و بهترین فیلم‌هایش هم در این دسته جای می‌گیرند (چه کسی از ویرجینیا ولف می‌ترسد، فارغ‌التحصیل، نزدیکتر) حال باید دید در ادامه باز هم به سراغ ساخت این‌گونه فیلمها خواهد رفت یا به مانند «رنگهای اصلی» و «جنگ چارلی ویلسون»، فیلمهایی با موضوعات مد روز خواهد ساخت.

منبع : سایت لوح

 

بازیگران : 8

ریچارد برتون : «ریچارد برتن» هنرپیشه کم نظیر بود که در سالهای میانی دهه 1960 «ستاره»ای سرشناس و گرانقیمت شد و پس از فیلم «کلئوپاترا» جزو اولین بازیگرانی بود که دستمزدش به یک میلیون دلار رسید و داستان ازدواجش با «الیزابت تیلور» آن سالها حاشیه های بسیاری برای او درست کرد.

ریچارد برتن در سال 1925 در ایالت ویلز جنوبی انگلستان متولد شد. نام اصلی اش ریچارد جنکینز و فرزند دوازدهم یک معدنچی بود. با وجود علاقه فراوان به نمایش، به خاطر وضع خانوادگی امکانی برای ادامه تحصیل در دانشگاه را نداشت . اما معلمش فیلیپ برتون امکان تحصیل در دانشگاه آکسفورد را برایش فراهم کرد و هزینه تحصیلش را پرداخت.از همین رو ریچارد به پاس این مرحمت، نام فامیل «برتون» را برای فعالیت هنری برگزید و خود را به ریچارد برتون به عالم هنر معرفی کرد. در 24 سالگی اولین فیلم سینمایی اش به نام آخرین روزهای دالوین درسال1949 را بازی کرد.دو سال بعد توانست نخستین نقش ماندگارش را بر پرده جان ببخشد و آن اقتباس هنری کاستر از رمان مشهور و جذاب دافنه دو موریه دخترعمویم راشل درسال 1951 بود. اما وقتی در 28 سالگی نقش دوم اولین فیلم سینمااسکوپ تاریخ سینما را گرفت و با ویکتور میچر فقید هم بازی شد دیگر کسی نمی توانست وجودش را نادیده بگیرد. آن فیلم «خرقه» درسال 1953 نام داشت.در پخش های بعدی فیلم، فوکس قرن بیستم که برتن را در اوج می دید پوسترهای فی10لم را عوض کرد و نام برتن را به عنوان بازیگر نقش نخست بر دیوارکوب های این فیلم نوشت و «ویکتور میچر» هنرپیشه نقش دوم فیلم شد. برتن اواخر دهه 1950 تا اواخر دهه 1960 بهترین نقش هایش را بازی کرد. نقش سربازی تلخ در فیلم «پیروزی تلخ» به سال1958 نیکلاس ری، نقش جوانی خشمگین در فیلمی از نهضت جوانان خشمگین به کارگردانی «تونی ریچاردسون»، یعنی «با خشم به گذشته بنگر» 1959، نقش «مارک آنتونی» در پرخرج ترین فیلم تاریخ سینما در آن دوران، یعنی «کلئوپاترا» 1963 به کارگردانی «جوزف منکیه ویچ» در کنار «الیزابت تیلور». دورانی که منجر به ازدواج او و تیلور گردید.ازدواجی که10 سال دوام آورد، و پس ازیک طلاق یک ساله دوباره به ازدواج مجدد آن دو منجر شد و باز هم به طلاق کشید. شاید یکی از به یادماندنی ترین نقش هایش در اقتباس «جان هیوستن» از نمایشنامه «تنسی ویلیامز» باشد، یعنی «شب ایگوانا»1964 و بعد یکی از استثنایی ترین نقش هایش در کنار «الیزابت تیلور»، «سندی دنیس» و «جرج سگال» یعنی برگردان «مایک نیکولز» از نمایشنامه «ادوارد آلبی» با نام «چه کسی از ویرجینیاوولف می ترسد؟» 1966.یک سال بعد در برگردان «فرانکو زفیره لی» از نمایشنامه «شکسپیر»، همراه «الیزابت تیلور» درخشید: «رام کردن زن سرکش» 1968 اگرچه برتون چند فیلم مهم دیگر را در سالهای بعد بازی کرد مثل «بوم» درسال 1968» جوزف لوزی، یا فیلم «برخورد کوتاه» ساخته «ویتوریو دسیکا» 1974 یا 1984 «مایکل رادفورد»اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سینما فیلمهای طلایی او عموما در فاصله سالهای 1958 تا 1968 بودند. دورانی که بیشتر آن «برتون ویلزی» و «غریبه»، تحت حمایت همسرش الیزابت تیلور در مجموعه ای فیلم در کنار لیز بود. شاید یکی از بهترین و البته ناشناخته ترین فیلم های ریچارد برتون «مرغ دریایی» 1965 ساخته«وینسنت مینه لی» باشد.در این محصول متروگلدوین مایر که بیشتر بر کرانه های مونتری کالیفرنیا فیلمبرداری شده بود، برتن نقش کشیش تلخ اندیش شهری کوچک را بازی می کند که عشقی آرام و خاموش را با زن مطلقه نقاشی که فرزندی با پسربچه اش به آنجا آمده تجربه می کند.برتن عموماً نقش مردان تلخ اندیش، و درونگرایی را بازی می کرد که به سختی قابل نفوذ بودند. در چهره و صدای او وقار و جذبه ای وجود داشت که شاید برآمده از نقش های شکسپیری دوران جوانی او بود. البته او به خاطر این پسزمینه همواره در نقش های تاریخی طرفدار داشت. فیلم هایی مثل «اسکندر کبیر» 1956، «بکت» 1964، «دکتر فاستوس» 1968 «آن ملکه هزار روزه» 1969 و… اما وقتی این پسزمینه شکسپیری را در شمایلی قرن بیستمی بر پرده می آورد تضاد عجیبی از خلال این کشمکش هویدا می شد.به خاطر همین بود که او فیلم «جاسوسی که دوباره به کار گرفته شد» 19665 ساخته «مارتین ریت» را به صورت اثری غیر متعارف بر پرده جان بخشید. همان طور که حضورش توانست پروژه ای حادثه ای مثل «قلعه عقابها» 1969 براین جی هاتن را از ورطه یک فیلم پر ماجرای احتمالاً توخالی به رومانسی عمیقاً جذاب ارتقا بخشد. در اینطور انتخاب ها، او هرچه تلخ تر، بازی می کرد، بر پرده شیرین تر دیده می شد تصور کنیم به جای او، مثلاً «لی ماروین» یا «چارلتون هستون» در این فیلم بازی می کردند.در هر صورت کارنامه هنری او انباشته از فیلم های است که قابلیت کشف شدن و یا دست کم لذت بردن را دارند. از «قصر یخ» 1960 گرفته، تا «تماس مدوزا» 1978.او هنرپیشه ای جذاب مثل پل نیومن نبود. مثل پیتر اوتول با یک فیلم نتوانست نقشش را برای همیشه در ذهن ها 12تثبیت کند. او یک هنرپیشه «انگلیسی» بود. و فکر می کنم عدم جذابیت یکی از خصوصیات همیشگی هنرپیشه های بریتانیایی باشد.از ریچارد هریس گرفته تا پیتر فینچ و جان میلز و… اما برتن توانست به شکل بخصوصی جذاب جلوه کند. شاید از این رو که او مثل بسیاری از هموطنانش تلاش نمی کرد تا آن تلخی درونی و ذاتی اش را مخفی و مکتوم کند، بلکه پی برده بود که روی پرده هرچه تلخ تر باشد، جذاب تر جلوه خواهد کرد. نوشتن درباره کمتر بازیگری همچون ریچارد برتن تا این حد دشوار است.استعداد و قریحه ای فوق العاده در وجود ریچارد برتن بود که کمتر فیلمی و کمتر نقشی قابلیت این را داشت که آن قریحه و استعداد در آن به ظهور و ثبوت برسد. یک «شکسپیرین» تمام عیار که سالها نقش «هملت» و سایر شخصیت های شکسپیری را در تئاترهای انگلستان بازی می کرد، معمولاً «شکسپیرین»ها چنان در بند نمایشنامه های شکسپیر می مانند که روی پرده سینما کمتر جذاب جلوه می کنند.در واقع به حدی جذاب جلوه نمی کنند که «ستاره» محسوب شوند. افرادی مثل جان گیلگاد، مایکل ردگریو، و حتی لارنس اولیویر. اما برخلاف آنها ریچارد برتن در سالهای میانی دهه 1960 «ستاره»ای سرشناس و گرانقیمت شد و پس از کلئوپاترا جزو اولین بازیگرانی بود که دستمزدش به یک میلیون دلار رسید. اما از طرف دیگر برتن هرگز نتوانست در میان تماشاگران سینما از شهرت یا محبوبیتی در ردیف دیگر هم دوره هایش برخوردار باشد. شاید به این علت که او یک «بریتانیایی» بود و از خصوصیت «آمریکایی بودن» که سرچشمه بسیاری از جذابیت ها در هالیوود است بی بهره بود و شاید ازدواج جنجالی اش با ملکه سینمای آن دوران «الیزابت تیلور» باعث شد خلاقیت هنری اش تحت الشعاع زندگی خصوصی اش قرار بگیرد.داستان دلدادگی او و لیز تیلور قطعاً پس از مدتی آنقدر لوس جلوه می کرد که زندگی هنری برتن را لوث کند. با این همه او تا پایان عمر و واپسین نقش هایش همچنان همچنان کیفیات و خصوصیات استثنایی خود را حفظ کرد. او هنرپیشه ای نبود که در تجسم روی پرده سینما «طناز» یا «بامزه» جلوه کند. از شوخ طبعی بسیاری از متقدمین و متأخرین اش بهره ای نبرده بود. کیفیات مطبوعی که «کری گرانت»، «جیمز استوارت»، «هنری فاندا»، «گری کوپر»، «راجر مور»، «شون کانری»، «پل نیومن» و بسیاری دیگر از آن برخوردار بودند در او نبود. از طرف دیگر فاقد خصوصیات قهرمانانه ای بود که می شد در سیمای «چارلتون هستون»، «گریگوری پک»، «لی ماروین»، «استیو مک کویین» و امثال آنها دید. او حتی به اندازه بازیگران اروپایی قبل و بعد از خودش نظیر «ژان پل بلموندو»، «آلن دلون»، و «مارچلو ماسترویانی» نتوانست نظر تماشاگران یا حتی منتقدان را به خود جلب کند. با این همه چیزی در وجودش بود که از جهاتی کم نظیر بود و از همه آنها ممتازش می کرد.ریچارد برتون سرانجام در 5 آگوست سال 1984 چشم از جهان فرو بست.

منبع : ايسكانيوز

 

الیزابت تیلور : تیلور در ۲۷ فوریه ۱۹۳۲ در لندن از والدینی آمریکایی متولد شد ، او از کودکی با دنیای بازیگری آشنا بود چرا که مادرش بازیگر تئاتر بود ، اولین حضور سینمایی تیلور زمانی اتفاق افتاد که او ۹ ساله بود هر چند زمانی گفته می‌ شد که تیلور در ۶ سالگی یکی از گزینه‌ های بازی در نقش بنی بلو باتلر در فیلم بر باد رفته بوده است.او با بازی در نقش اصلی فیلم National Velvet (کلارنس براون ، ‌۱۹۴۴)‌ در کنار میکی رونی به شهرت دست یافت و پس از آن در طیف متنوعی از فیلم‌ های خوب بازی کرد ، اوج کارنامه هنری تیلور در دهه‌ های ۵۰ و ۶۰ رقم خورد ، اوجی که با بازی در آثاری چون زنان کوچک (مروین لروی ، ‌۱۹۴۹) و پدر عروس (وینسنت مینه‌ لی ، ۱۹۵۰) آغاز شد و با تعداد زیادی از شاهکارهای آن دوران ادامه یافت.فیلم‌ هایی از قبیل مکانی در آفتاب (جرج استیونس ، ۱۹۵۱) ، غول (استیونس ، ۱۹۵۶) ، گربه روی شیروانی داغ (ریچارد بروکس ، ۱۹۵۸) ، ناگهان ،‌ تابستان گذشته (جوزف ال.منکیه‌ ویتس 14، ۱۹۵۹) ، باترفیلد ۸ (دانیل مان ، ۱۹۶۰) ، کلئوپاترا (جوزف ال.منکیه‌ ویتس ، ۱۹۶۳) ، چه کسی از ویرجینیا ولف می‌ ترسد ؟! (مایک نیکولز ، ‌۱۹۶۶) و انعکاس در چشمان طلایی (جان هیوستن ، ۱۹۶۷)تیلور همچنین در فیلم‌ های مطرحی از جوزف لوزی ، مایکل کورتیز ، جک کانوی ، استنلی دانن ، ویلیام دیترله ، فرانکو زفیرلی و جرج کیوکر را داشت ، از دهه هشتاد تیلور بیشتر به بازی در مجموعه‌ های تلویزیونی روی آورد ، تیلور بین سال‌ های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۷ ، پنج بار نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن شد و دو بار این جایزه را به خاطر فیلم‌ های باترفیلد ۸ و چه کسی از ویرجینیا ولف می‌ ترسد ؟! دریافت کرد ، او همچنین در سال ۱۹۹۳ جایزه بشر دوستانه جین هرشولت را از آکادمی اسکار دریافت کرد.گنجینه جوایز الیزابت تیلور همچنین جوایزی از جمله یک جایزه بفتا ، خرس نقره‌ ای بهترین بازیگر از جشنواره برلین ، جایزه گلدن گلوب و جایزه انجمن ملی نقد آمریکا را شامل می‌ شود ، تیلور همچنین در سال ۱۹۹۵ یک بار نامزد تمشک طلایی بدترین بازیگر زن مکمل سال شده است.برخلاف زندگی هنری درخشانش ، تیلور زندگی شخصی پرتلاطمی داشت و چندین ازدواج ناموفق را از سر گذراند ، مشهورترین همسر تیلور ، «ریچارد برتن» بازیگر مشهور بود که دو دوره با تیلور زندگی کرد ، این دو در دوران زندگی مشترکشان چندین بار در فیلم‌ های مختلف با یکدیگر همبازی شدند. تیلور در ۲۳ مارس ۲۰۱۱ ( ‎۳ فروردین ۱۳۹۰)  و در سن ۷۹ سالگی به دلیل ایست قلبی در بیمارستان سیدار سینای شهر لس‌آنجلس درگذشت.

 

نکاتی که درباره « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟ » نمی دانید :

در سال 2007 انجمن فیلم آمریکا « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » را در رده شصت و هفتمین فیلم برتر تاریخ سینما معرفی کرد.

« چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » اولین فیلمی بود که از سوی سازمان MPAA با این جمله اکران شد ” هیچ فرد زیر 18 سالی نمی تواند بدون همراهی والدین به تماشای این فیلم برود “

« چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد ؟ » اولین فیلمی بود که از واژه باگر ( کلمه ایی توهین آمیز است ) استفاده کرد.

سازندگان برای شخصیت ” نیک ”  رابرت ردفورد را مد نظر داشتند اما او این نقش را نپذیرفت.

فیلم تنها 4 بازیگر داشت که همگی آنها کاندید دریافت اسکار شده بودند.

می گویند رابطه بین ویلارد ماس و مری منکن الهام بخش خلق شخصیت های جورج و مارتا بوده است!

الیزابت تیلور برای بازی در این فیلم حدود 13 کیلوگرم وزن اضافه کرد.

ریچارد برتون جشن تولد 40 سالگی اش را با عوامل فیلم گرفت. همسرش الیزابت تیلور به او یک ماشین هدیه داد.15

ریچارد برتون به خاطر داشتن لهجه انگلیسی در این فیلم به شدت از طرف منتقدان محکوم شد!

ادوارد آلبی، نویسنده نمایشنامه که این فیلم براساس داستان او ساخته شده در سال 2005 در یک مصاحبه اعلام کرد که لمن او را استخدام کرد تا فیلمنامه فیلم را بنویسد و به او 250 هزار دلار هم دستمزد پرداخت کرد. اما زمانی که او فیلمنامه را تحویل نیکولز و برتون و تیلور داد ، همگی آنها اعلام کردند که این فقط یک آشغال بدرد نخور هست!. آلبی اضافه کرد که خودِ این افراد کل فیلمنامه را تغییر دادند و نسخه نهایی که در اختیار او قرار داند تنها 2 جمله از فیلمنامه خودش را به همراه داشت!

نمایش تئاتری« چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » در سال 1962 ، 664 بار اجرا شده است.

با مبلغ 7.5 میلیون دلار، « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » یکی از پرهزینه ترین فیلمهای سیاه و سفید تاریخ سینماست. در این فیلم الیزابت تیلور مبلغ 1.1 میلیون دلار ، ریچارد برتون 750 هزار دلار و آلبی ( نویسنده ) مبلغ 500 هزار دلار دستمزد دریافت کردند.

قبل از ریچارد برتون ، تهیه کننده این فیلم به جک لمون پیشنهاد بازی در این فیلم را ارائه کرده بود و لمون هم پذیرفته بود که در این فیلم بازی کند اما روز بعد از این توافق، ناگهان لمون بدون ارائه هرگونه دلیلی اعلام کرد که هرگز در این فیلم بازی نخواهد کرد!.

« چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » چهارمین فیلمی است که الیزابت تیلور و ریچارد برتون با یکدیگر همبازی بوده اند.

این فیلم در تمام رشته های اسکار کاندید بوده!

الیزابت تیلور معتقد بود که بازی اش در نقش مارتا، بهترین بازیگری دوران کاری اش بوده.

 

دیالوگ های ماندگار :

جورج : مارتا 108 سالش هست. وزنش هم تا حدودی از این عدد بیشتره!

11

هانی : من دارم مریض می شم.

جورج : اوه آره خیلی باحاله.

هانی : من دارم می میرم.

جورج : خوبه ، خوبه . همینجوری ادامه بده!

 

آیا « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟ » به زبان فارسی دوبله شده است؟

بله. از جمله شاهکارهای دوبله ایران را می توان فیلم  چه کسی از ویرجینیاولف می ترسد؟ دانست.چنگیز جلیلوند و ژاله کاظمی در «چه کسی ..» فقط وظیفه دوبله این فیلم را بر عهده نداشتند بلکه آنها به شکل حیرت آوری در حال بازی در یک تئاتر دو نفره بودند! می توان گفت تقریبا بیش از نیمی از دیالوگ های این فیلم کاملا تغییر کرده و به قول معروف ایرانیزه شده بود و جلیلوند و کاظمی به استادی تمام این دیالوگ ها را پرورش دادند. فکر نمی کنم دوبله « چه کسی از ویرجینیا ولف می  ترسد؟» هرگز دوباره تکرار شود.

دُرسا کیانفر

این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.

به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید

«پست قبلی

پست بعدی»

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها