سال ۲۰۱۷ تا اینجای کار ترکیبی از ژانرهای مختلف بوده است از بازسازی بزرگ فیلمهای ابرقهرمانی و دنبالههای سینمایی تا فیلمهایی از جنگ دوم جهانی، اکشنهای اسطورهای ، فیلمهای کمدی و خندهدار و…
به گزارش مووی مگ به نقل از بانی فیلم، هر چند تا اینجا تنها نیمی از سال پشت سر گذاشته شده است، اما مروری بر بهترینها و بدترینهای سال خالی از لطف نخواهد بود.
بهترین فیلمهای نیمه نخست ۲۰۱۷
«سرزمین مین» ساخته مارتین زاندولیت
این فیلم را نمیتوان فراموش کرد. فیلمی که از نامزدهای اسکار خارجی زبان ۲۰۱۷ بود به راحتی راه خود را به دل آدمها باز میکند. «سرزمین مین» فیلم منتخب دانمارک برای رقابت اسکار خارجی زبان درامی قوی و تاثیرگذار درباره جنگ جهانی دوم است و به موضوع زندانیان آلمانی میپردازد. داستان «سرزمین مین» در ماه مه ۱۹۴۵ میگذرد و درست زمانی است که مقامات رسمی پایان جنگ را در اروپا اعلام کردند. در این مقطع نیروهای متفقین از اسرای آلمانی برای کاری مرگبار استفاده کردند و آنها را برای یافتن و خنثی کردن مینهایی به کار گرفتند که توسط نیروهای آلمانی در سواحل دانمارک کار گذاشته شده بودند. اگر فیلم «گنجه درد» کاتربن بیگلو را با زبان و بازیگران خارجی تصویر کنید میتوانید سبک و تاثیرگذاری این فیلم را درک کنید.
«مریضی بزرگ» ساخته مایکل شووالتر
همه چیز برای کومیل نانجیانی و جاد آپتاو در قالب تهیه کننده آماده بود تا یک فیلم کاملا خندهدار شکل بگیرد؛ یک فیلم کمدی که میتواند حسی متفاوت در شما ایجاد کند. نانجیانی شاید برای مخاطبان شبکه اچبیاو شناخته شده باشد و در سریال «سیلیکون ولی» او را دیده باشند؛ اما فیلم جدید درباره این است که او چگونه عاشق شد و آشنایی او با همسر واقعیاش را روایت میکند. با تماشای این فیلم میتوانید از شدت خنده، غم و لذت اشک به چشم بیاورید. این فیلم از پس انجام دادن کاری سخت به خوبی برآمده است. براوو.
«جان ویک: فصل ۲» ساخته چاد استالسکی
کم پیش میآید که یک دنباله از خود فیلم اصلی هم بهتر از آب درآید. مثلا میتوان به یاد «ترمینیتور ۲» و یا «شوالیه تاریکی» هم افتاد. اما در حماسه مهاجمین این فیلم، جنگ اسلحهها تا آبهای خارجی کشیده میشود و با افزوده شدن بازیگران مکمل باحال، و نیز اجازه کامل دادن به کیانو ریوز تا همچنان به عنوان یک ستاره به وظیفه خودش عمل کند، فیلمی پدید میآید که در آن همه چیز سر جای خودش قرار دارد. عجایب هیجانبرانگیز ایتالیا و یا تعقیب دایمی و دیوانهوار در نیویورک، موجب شده تا فصل دوم فیلمی عمیقتر از قسمت گذشته باشد . با دیدن این فیلم تماشاگران به شدت در انتظار رسیدن فیلم سوم خواهند بود.
«قهرمان» ساخته برت هالی
شاید سم الیوت بتواند خیلی ساده بهترین دوست کارگردان هم باشد، اما در هر حال هیچکس نمیتوانست مثل او این نقش را دربیاورد. برت هالی نویسنده و کارگردان این فیلم نیاز داشت تا وارد آبهای پیچیده تولید داستانی از لی هیدن شود و به بازیگری پا به سن گذاشته این امکان را بدهد تا یک لحظه بزرگ در حرفهاش خلق کند. الیوت در سن ۷۲ سالگی می تواند از هر حسی که در این مسیر بروز میدهد شما را درگیر فیلم کند و در مجموع فیلمی پدید آورد که به فیلمسازان مشتاق یادآوری میکند «آهسته و پیوستهرفتن» میتواند ایدهای خوب در کنار ستارهای واقعی باشد.
«لوگان» ساخته جیمز منگولد
تنها ساخته شدن «شوالیه تاریکی» با اقتباسی از یک کمیک بوک نبود که موجب شد چنین ضربه قدرتمندی بر سینماروها وارد شود و بهترین فیلمهای اکشن تولید شود. با دومین کارگردان این مجموعه یعنی جیمز منگولد و ستاره مجموعه یعنی هیو جکمن قسمت نهاییای خلق شده که داستان ولورین را برای هواداران مارول به لحظهای مورد انتظار بدل میکند تا به مرگ هیو جکمنی برسند که نخستین بار سال ۲۰۰۰ در این نقش ظاهر شد. با پیر کردن لوگان، ضعیفتر شدن او و فرتوت شدنش، منگولد به این بازیگر یک فرصت واقعی داد تا در این نقش جا خوش کند و سعی وعملی شبیه صحنه نهایی خلق کند که بتواند اشک شما را دربیاورد. طرفدار کمیک بوک باشید یا نه، این فیلم شما را به درون خودش می کشد.
بدترین فیلمهای نیمه نخست ۲۰۱۷
«شاه آرتور: افسانه شمشیر» ساخته گای ریچی
نمیتوان مطمئن بود که آیا گای ریچی وقت نوشتن فیلمنامه این فیلم واقعا حواسش سر جایش بوده یا این که پس از ساخت دو فیلم پرطرفدار شرلوک هولمز کمی گیج شده بوده است. اما این فیلم به یک کار خیلی بد سینمایی در کارنامه وی بدل شده است. چارلی هونام بازیگر اصلی با حرکت دادن کند وآهسته، حتی به شدت آهسته خود هر نوع حس واقعی از هیجان را نابود میکند. یک دلیل اصلی وجود دارد که این فیلم چرا در باکس آفیس نفروخت: چون فیلمی وحشتناک بود.
«روح در پوسته» ساخته روپرت سندرس
اسکارلت جوهانسون شایسته فیلمی بهتر بود، اما او اوهم باید کمی بیشتر به تصویر که از شخصیت «میجر» ارایه میشد فکر میکرد. بله واقعیت دارد، شخصیت اصلی اسمش میجر است و هیچ احساسی ندارد و این همان احساسی است که وقتی تماشاچی به این داستانی علمی تخیلی نگاه میکند به اوهم دست میدهد. اگر این فیلم خیلی جدی گرفته نشد دلیل مشخصی داشت.
«کونگ: جزیره جمجمه» ساخته جوردن ووت رابرتز
چرا باید به این فیلم اصلا نیازی داشت؟ پیتر جکسون این فیلم را سالها پیش ساخت و آن فیلم خیلی هم بهتر بود. این بازسازی ضروری به کاری خندهدار بدل شده که هیچ جور عمدی هم در ساختش وجود نداشت. ساموئل ال جکسون با ارتشی سنگین و انتقامجو با یک حس سوم نابود شده است. تماشای جان گودمن در اجرا هم کمکی نمیکند و بری لارسون برنده اسکار هم همه تواناییاش را از دست میدهد. خوب پس تام هیدلستون چه کاری برای این فیلم انجام داده؟
«منتقل شوندگان: آخرین شوالیه» ساخته مایکل بی
دوباره، باز هم یک دنباله دیگر؟ «دوره انقراض» با سه ساعت طول نمایشش زیادی بلند بود و مارک والبرگ در این فیلم از آن فیلم هم کمتر جالب به نظر میرسد در حالی که برای پنجمین بار است که این شخصیت را تصویر کرده است. با طولی حدود ۱۶۰ دقیقه اگر قرار باشد این فیلم یکی از تمشکهای طلایی بدترین تدوین را بگیرد هم جای تعجب ندارد.
«مومیایی» ساخته آلکس کورتزمن
تام کروز هیچجور نمیتواند از این فیلم دفاع کند. اگر من برندن فریزر (بازیگر نقش اوکانل در سه گانه قبلی مومیایی) بودم واقعا تعجب میکردم که چرا این گروه پس از این همه سال به فکرساخت ادامهای بر این فیلم افتاد و چنین فیلمنامه نامناسبی را عرضه کرد. نقش بازیگر منفی را حتی بازیگر قبلی نیز بازی نکرده و تقلیدی کروزی از ایندیانا جونز شکل گرفته است که تماشایش تنها به معنی هدر دادن وقت است. تنها جایی که فیلم کمی اوج میگیرد جایی است که راسل کرو در نقش دکتر جکیل و ادی هاید ظاهر میشود. بدبختانه، همه این سکانس ۱۰ دقیقه به طول میانجامد و بقیه فیلم تجربهای است که هیچ سرگرم کننده، هوشمندانه یا حتی با ارزش برای وقتی که میگذارید، نیست.