« مارتین اسکورسیزی » فیلمسازی است که در دنیای سینما به هر موفقیتی که وجود داشته دست پیدا کرده است. او سالها پیش فیلم « راننده تاکسی » را روانه سینما کرد و تحسین منتقدان را برانگیخت. بعد از « راننده تاکسی » ، « اسکورسیزی » در یک مسیر مطمئن قدم برداشت و فیلمهایی موفق در ژانرهای مختلف روانه سینماها کند. او با « کازینو » دنیای گنگسترها را با آن زبان تند و گزنده شان به تصویر کشید و پس از آن هم سری به سینمای ادبی زد و فیلمی با عنوان « عصر معصومیت » را کارگردانی کرد که فضایی متفاوت با آثار قبلی اش داشت. در « هوانورد » به سراغ شخصیت مرموزی به نام « هاوارد هیوز » رفت و سعی کرد تا تصویری قابل درک از او به نمایش بگذارد ( هرچند که چندان در این امر موفق نبود ) و بالاخره با « جزیره شاتر » وارد دنیای آدم های پارانویایی به سبک فیلمهای کلاسیک دهه پنجاه شد. اما « هوگو » متفاوت از دنیای فیلمسازی « اسکورسیزی » است. در « هوگو » خبری از اراذل اوباش یا رفیق بازی های همیشگی شخصیت های فیلمهای او نیست. « هوگو » داستان پسرکی است که شیفته تصویر متحرک شده است.
هوگو ( آسا باترفیلد ) داستان پسربچه ی باهوشی است که در دهه ی 30 میلادی در پاریس زندگی می کند. شغل پدر هوگو ( جود لاو ) حفاظت و نگهداری از ساعتهای یک ایستگاه قطار است اما او رویای بزرگتری در سر دارد. پدر هوگو بعد از پیدا کردن یک ربات ناقص در موزه تصمیم می گیرد تا آن را ترمیم کند اما پیش از آنکه موفق به انجام اینکار شود، جان به جان آفرین تسلیم می کند. با مرگ پدر به نظر می رسد که هوگو می بایستی به یک یتیم خانه منتقل شود اما او از این امر بیزار است. به همین جهت با توجه به اینکه چاله چوله های ایستگاه قطار را به خوبی می شناسد، تصمیم می گیرد تا ادامه زندگی را در همین راه های مخفی لابلای دیوارها ادامه دهد و با دزدی کیک از فروشگاه شکم خود را سیر کند!. هوگو در ادامه فیلم در حالی که قصد دزدی یک قطعه از فروشگاه اسباب بازی برای ترمیم ربات ناقص اش را داشت، توسط مالک بداخلاق فروشگاه اسباب بازی به نام ملیس ( بن کینگزلی ) شناسایی می شود و این سرآغاز ارتباط این 2 با یکدیگر است.
« هوگو » را نمی توان فیلمی متعلق به دنیای کودکان دانست چراکه حرفهایی که در پس ظاهر خود دارد بسیار سنگین تر و عمیق تر از آن است که یک بچه کوچک بتواند آنها را کامل درک کند. در این فیلم « اسکورسیزی » دنیای کودکی را ترسیم کرده که از جهاتی بسیار مشابه زندگی شخصی خود او بوده است. همه طرفداران « اسکورسیزی » به خوبی می دانند که او در دوران کودکی با تماشای نمایش، عاشق سینما شد و پس از آنکه به شکل حرفه ایی وارد این عرصه شد تصمیم گرفت تا در آن غوطه ور شود و حتی فیلمسازانی را که در آن دوران به دلائل مختلف با سینما قهر کرده بودند را دوباره وادار به فیلمسازی کند!. بله، « اسکورسیزی » نمونه ایی کامل از یک عشق سینماست و در « هوگو » نیز این عشق به دنیای سینما در جای جای فیلم به چشم می خورد.
فصل ابتدایی « هوگو » بیشتر به تعقیب و گریز از جانب هوگو و بارزس ایستگاه قطار ( با بازی شاشا بارون کوهن ) خلاصه می شود که نکته خاصی برای طرفداران « اسکورسیزی » به همراه ندارد. اما در ادامه با ارتباطی که بین میلیس و هوگو به وجود می آید، فیلم به موضوع اصلی خود می پردازد و تمام حرف های « اسکورسیزی » نیز در دیالوگ های بین این 2 به مخاطب ارائه می شود. برای کسانی که آشنایی چنانی با نام « جورج میلیس » واقعی ندارند باید عرض کنم که این آقا یکی از مشهورترین فیلمسازان تاریخ فرانسه و البته یکی از پیشگامان طراحی جلوه های ویژه در سینما بود. « میلیس » اولین فردی بود که از جلوه های ویژه در سینما استفاده کرد و یک فیلم کوتاه بسیار معروف هم به نام « سفر به ماه » ساخت که در آن یک سفینه فضایی به سمت ماه پرتاب می شود و صاف به چِشم کره ماه که به شکل یک انسان تصویر شده بود، برخورد می کند! ( پیشنهاد می کنم حتما این فیلم را ببینید ). حالا « اسکورسیزی » در « هوگو » سعی کرده تا به وسیله معصومیت پسرک داستان، وارد زندگی « میلیس » شود تا تماشاگران بیشتر با این فیلمساز مشهور آشنا شوند. شخصیت میلیس که « اسکورسیزی » در این فیلم از او ارائه داده همانی است که قبلاً بارها آن را شنیده ایم؛ او پیرمردی بداخلاق اما شیفته نوآوری بود. این تعریف کوتاه وصف کامل شخصیت میلیس در این فیلم است. اما بخش جالب در معرفی میلیس در جایی رقم می خورد که « اسکورسیزی » بجای اینکه ذره ذره ما را با این نابغه سینما آشنا کند، تصمیم می گیرد فلاشبکی را نشانمان دهد و میلیس را کاملاً در آن شرح دهد!.
البته « اسکورسیزی » سعی نکرده تا تمرکز خودش را تنها بر روی « میلیس » و دنیای عجیب و غریبش بگذارد بلکه در این دنیای کودکانه، هوگو را هم به استادی برای تماشاگر ملموس کرده است. یکی از بهترین سکانس های فیلم زمانی است که هوگو با دختری به نام ایزابل آشنا می شود و این 2، دنیای غیرعادی خود را برای یکدیگر شرح می دهند.برایم مشکل است که باور کنم فیلمسازی که فیلمهای« راننده تاکسی » و « رفقای خوب » را ساخته و یکجورایی همیشه در دنیای تبهکاران و گنگسترها غوطه ور بوده،چگونه می تواند تا این حد دنیای کودکان را بفهمد و آن را به فیلم برگرداند!. دقت و وسواس « اسکورسیزی » در پرداخت دنیای کودکان در « هوگو » فوق العاده است و هر تماشاگری را مجذوب خود خواهد کرد. البته نباید از حق بگذریم که بازی پسر و دختر کم سن و سال فیلم یکی از عوامل تاثیر گذار بودن روابط آنها بوده است.
اما « هوگو » یک تفاوت بسیار مهم با ساخته های پیشین « اسکورسیزی » دارد و آن هم 3 بعدی بودن آن است.« اسکورسیزی » از جمله سینماگران سنتی آمریکا به حساب می آید که کمتر به سوژه های مدرن سینما علاقه نشان داده. اما او هم در نهایت راضی شد تا در ساخت « هوگو » از فناوری 3 بعدی استفاده کند. البته همانطور که انتظار داشتم جناب « اسکورسیزی » در بکارگیری این فناوری، نهایت وسواس را به خرج داده و نتیجه این شده که « هوگو » از لحاظ سر و شکل 3بعدی ، یکی از بهترین های سال 2011 است. برای درک عظمت فناوری 3 بعدی کافی است سکانس ابتدایی فیلم که در آن شهر زیبای پاریس به زیبایی تبدیل به محیطی 3 بعدی شده را ببینید تا به دلیل جذاب بودن این فناوری پی ببرید. البته بدون شک بهترین بخش 3 بعدی این فیلم مربوط به بازسازی صحنه خاطره انگیز ” حرکت قطار به سوی مردم ” است که در سال 1897 منجر به وحشت مردم در سالنهای سینما و هجوم آنها به سمت درب های خروجی سالن بود! ( در سال 1897 برادران لومیر با اینکار قدرت تصویر متحرک را به رخ دنیا کشیدند ). « اسکورسیزی » در « هوگو » اینبار همین صحنه را با استفاده کامل از فناوری 3 بعدی به رخ تماشاگر می کشد و باید بگویم که وحشت فراوانی را هم سبب می شود که تا تجربه اش نکنید نمی توانید مانند آن را درک کنید!. لازم به ذکر نیست که عنوان کنم، « اسکورسیزی » با بازسازی این صحنه باز هم به مانند گذشته به یکی از فیلمسازان بزرگ تاریخ ادای احترام کرده که این حرکت قابل ستایش است.
« هوگو » یکی از بهترین فیلمهای « اسکورسیزی » است. البته طرفداران « اسکورسیزی » به گوش باشید که این فیلم ربطی با ساخته های قبلی استاد ندارد و بیشتر فیلمی شخصی است که در آن دغدغه همیشگی وی به تصویر کشیده شده. « اسکورسیزی » خود همواره یکی از کسانی هست که مصرانه به دنبال ترمیم نگاتیوهای فیلمهای کلاسیک سینما بوده و هر جایی هم که نگاتیوی پوسیده پیدا کند، سعی می کند به سرعت و با هزینه شخصی آن را ترمیم کند! ( حتی دیده شده که با هزینه شخصی فیلم سیاه و سفید را تبدیل به رنگی کرده است ). در سکانس پایانی این فیلم ما متوجه می شویم که هوگو باعث شده تا فیلمهای ساخته توسط میلیس دیگر از بین نروند. با تماشای این صحنه به وضوح می توان درک کرد که « اسکورسیزی » شخصیت بچگی خود را به هوگو وام داده اما افسوس که همه مانند « اسکورسیزی » عاشق سینما نبودند. تماشای این فیلم را مخصوصاً به صورت 3 بعدی به همه علاقه مندان تکنولوژی پیشنهاد می کنم.
منتقد : میثم کریمی
کپی برداری از مطالب سایت تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید
هوگو : Hugo
کارگردان : Martin Scorsese
نویسنده : John Logan ، Brian Selznick
بازیگران :
Ben Kingsley …Georges Méliès
Sacha Baron Cohen…Station inspector
Asa Butterfield…Hugo Cabret
Chloë Grace Moretz…Isabelle
Jude Law…Hugo’s Father
Christopher Lee …Monsieur Labisse
و……………
ژانر : ماجراجویی – درام
درجه سنی : PG ( مناسب برای افراد بالای 7 سال)
زمان : 127 دقیقه
خب این داستان چه بدون جنسیت جیگر آدم میسوزونه اما من نفهمیدم چرا بابابزرگ نمی خواست پسر رو ببینه؟سر یه ربات ؟ظاهرا همه عقلشون به زوال رفته 🤦تازه ربات چه کوفتی بود اه اه