یکی از انتقاداتی که همیشه بر سینما وارد بوده این است که تعداد فیلمهایی ساخته شده براساس واقعه جنگ جهانی اول در آن بسیار کم بوده. در میان فیلمهای ساخته شده براساس این واقعه تا به امروز ، شاید تنها بتوان به فیلمهایی نظیر « در جبهه ی غرب خبری نیست » یا « راه های افتخار » اشاره کرد که توانسته اند تا حدودی علاقه مندان به تاریخ را با مقوله جنگ جهانی اول آشنا کنند. « اسب جنگی » که جدیدترین ساخته « استیون اسپیلبرگ » می باشد، فیلم دیگری است که داستان آن در زمان جنگ جهانی اول رخ می دهد اما محوریت فیلم به جای جنگ، یک اسب است.
« اسب جنگی » روایتگر داستان اسبی زیبا به نام جوئی است که در مزرعه خانواده ناراکوت زندگی می کند. پسر خانواده ناراکوت به نام آلبرت ( جرمی اروین ) دوست نزدیک جوئی به حساب می آید و امکان جدا کردن این دو از هم امری دور از ذهن به حساب می آید. اما بعد از اینکه مالک زمین خانواده ناراکوت ، پدرِ خانواده که تد نام دارد ( پیتر مولان ) را تهدید می کند که در صورت عدم پرداخت اجاره بها آنها اجازه استفاده از زمین را نخواهند داشت، تد مجبور می شود به سراغ اسب زیبای مزرعه برود و آن را در برابر مبلغی به یک فرمانده ارتشی بفروشد. این فرمانده جنگ در ادامه در جبهه های نبرد کشته می شود و اسبش نیز به دست این و آن می افتد که پس از آن انواع و اقسام حمالی ها را انجام می دهد تا اینکه…
داستان « اسب جنگی » چنگی به دل نمی زند. فیلمنامه « ریچارد کورتیس » و « لی هال » با اینکه بارِ دراماتیک زیادی دارد اما فاقد کشش لازم برای جذب تماشاگر می باشد. شاید اگر شخصیت اصلی داستان یک اسب باهوش نمی شد، می توانستیم درک بیشتری از موقعیت آلبرت و تصمیماتش داشته باشیم اما عشق جاودانه به یک اسب آن هم با روایتی حماسی! غیرقابل قبول به نظر می رسد. در « اسب جنگی » بیشترین مدت زمان فیلم صرف جستجوی آلبرت در جبهه های جنگ به دنبال اسب خوش رنگش سپری می شود، شخصاً هرچقدر که صبر کردم تا دلیلی منطقی برای پیدا کردن یک عدد حیوان در جبهه بشونم به جایی نرسیدم، اینکه چگونه یک پسر می تواند در میدان جنگ سراغِ اسبش را بگیرد، سوالی است که در فیلم پاسخ قانع کننده ایی به آن داده نمی شود. برایم جای سوال است که « اسپیلبرگِ » باهوش چگونه حاضر شده داستانی با این فرم عجیب و غریب را به جلوی دوربین ببرد و آن را گسترش دهد! این مشکل بعضاً حتی در صحنه هایی که اسب داستان با رشادتی مثال زدنی از میان انواع انفجارها می دود یا زمانی که یک کلوزآپ به سبک صحنه ی پایانی فیلم « پدرخوانده 2 » از اسبِ داستان گرفته می شود، بیشتر هم می شود! شاید « اسپیلبرگ » با قرار دادن چنین داستان دراماتیکی قصد داشته تا اشاره ایی به کشتار اسبها در جنگ جهانی اول اشاره ایی داشته باشد. طبق بعضی از اظهار نظرات غیر رسمی گفته می شود که در جنگ جهانی اول بالغ بر چند صد هزار راٌس اسب تلف شدند. « اسپیلبرگ » هم با آگاهی از این مساله قصد داشته تا هم از طرفی انتقادی به این مساله داشته باشد و هم اینکه با یک داستان سوزناک احساس تماشاگر را برانگیزد. داستان سوزناکِ فیلم که اکثراً به دلیل ارتباط عاطفی بین آلبرت و جوئی ( اسب ) شکل می گیرد ، روی هم رفته می تواند تماشاگران را راضی کند. اما ای کاش یک طرف مقابل این داستان اسب نبود چراکه در سخت ترین حالت ممکن هم نمی توان این اسب را باور کرد.
اما « اسب جنگی » بر خلاف فیلمنامه کم فروغش ، نقاط قوت بسیاری دارد که یکی از آنان فضاپردازی است. « اسپیلبرگ » سالها پیش با ساخت « نجات سرباز رایان » ، نشان داد که استاد ساخت صحنه های جنگی است بطوریکه هنوز هم بعد از گذشت 14 سال از ساخته شدنش، فیلمی را ندیده ام که بتواند با این دقت و وسواس صحنه های نبرد جنگ را به تصویر کشیده باشد. در « اسب جنگی » اما « اسپیلبرگ » از بکارگیری خشونت های جنگ که در « نجات سرباز رایان » شاهد بودیم جلوگیری کرده و دلیل آن هم فضای خانوادگی و تاکید بر حس دوست داشتن بوده که در سرتاسر فیلم جریان دارد. با اینحال فضاسازی اسپیلبرگ از جنگ جهانی اول در نوع خودش بی نظیر به حساب می آید. لانگ شات های مکرر و صحنه های شلوغ جنگ باعث شده تا فیلمِ « اسبِ جنگی » فضایی حماسی به خود بگیرد. این حماسه با موسیقی فوق العاده « جان ویلیامز » که در سرتاسر فیلم شنیده می شود ، بسیار تماشایی از آب درآمده و هر تماشاگری می بایستی به آن گوش بسپارد. طراحی ضحنه و لباس نیز در « اسب جنگی » بی نقص انجام گرفته و از الان می توان آنان را یکی از بخت های اصلی اسکار 2012 به حساب آورد.
بازیگران « اسب جنگی » هم همگی در این فیلم خوش درخشیده اند به جز « جرمی ایروین ». « اسب جنگی » بعد از سریال احمقانه « Life Bites » که « جرمی ایروین » در آن حضور داشت، دومین تجربه بازیگری وی به حساب می آید که البته چندان موفق در آن ظاهر نشده. حالت های صورت و واکنش هایی که « ایروین » در صحنه های دراماتیک فیلم از خود نشان می دهد، بسیار تصنعی و بدون خلاقیت است. البته بازی بد « ایروین » در صحنه های جنگی فیلم چندان به چشم نمی آید و تنها زمانی می توانید به ضعف کار او پی ببرید که تنها در صحنه حضور داشته باشد!؛ البته این را هم مد نظر داشته باشید که بازیگر مقابل او یک اسب می باشد. « امیلی واتسون » و « پیتر مولان » که از کهنه کاران سینما به حساب می آیند، نقش خود را به راحتی ایفا کرده اند. در بازی آنان ( به خصوص « امیلی واتسون » ) شما به وضوح می توانید پختگی یک بازیگر را ببینید. اسبِ داستان هم بازی بسیار خوبی ارائه داده است! این اسب فوق العاده باهوش در صحنه های جنگ چنان یکه تازی می کند که حتی بازیگران حرفه ایی هم به گرد پای او نمی رسند؛ البته می توانم حس کنم که « اسپیلبرگ » چه دردسری برای فهماندن منظورش به این حیوان زبان بسته کشیده است!
« اسب جنگی » را نه بخاطر محتویات داستانی اش، بلکه به دلیل ترسیم فضایی حماسی از داستانش به همه توصیه می کنم. « اسپیلبرگ » به مانند همیشه بهترین ها را در ساخت فیلمش به کار گرفته ؛ از موسیقی حماسی و فوق العاده « جان ویلیامز » تا فیلمبرداری بی نقص « یانوس کامینسکی » که احتملاً اسکار بهترین فیلمبرداری را از آن خود خواهد کرد، همگی بهترین عملکرد را داشته اند. پس به تماشای فیلم بنشینید و از یک داستان ” اسبی! ” نهایت لذت را ببرید.
منتقد : میثم کریمی
کپی برداری از مطالب سایت تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
به جمع هواداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید
اسب جنگی : War Horse
کارگردان : Steven Spielberg
نویسنده : Lee Hall ، Richard Curtis
بازیگران :
Jeremy Irvine…Albert Narracott
Peter Mullan…Ted Narracott
Emily Watson…Rose Narracott
Niels Arestrup…Grandfather
و……………
ژانر : درام – جنگی
درجه سنی : PG-13( مناسب برای افراد بالای 13 سال)
زمان : 146دقیقه