بازرس اسمیت(خطاب به مورفیوس): هیچ می دانستی اولین ماتریکس طراحی شد تا دنیای کاملی برای انسان ها باشد؟ جایی که درد و رنجی نباشد و همه در کمال خوشبختی در کنار هم زندگی کنند… اما در نهایت فاجعه ای از آب درآمد!هیچ کس این برنامه را نپذیرفت و همه چیز از دست رفت
(بازرس براون آمپول حاوی سرم را در گردن مورفیوس ترزیق می کند.صدای خفه ای از گلوی مورفیوس بیرون می آید. او به شدت درد می کشد)
بازرس اسمیت(ادامه): عده ای عقیده داشتندکه زبان برنامه نویسی ما برای توصیف دنیای کامل شما کافی نیست اما عقیده ی من، انسان به عنوان گونه ای از حیات، واقعیت را تنها از خلال رنج و مصیبت خواهد پذیرفت.
