« بانوی سیاهپوش » براساس رمانی به همین نام و به نویسندگی « سوزان هیل » ساخته شده است. پیش از این هم فیلمی تلویزیونی براساس این داستان ساخته شده بود که در سال 1989 به نمایش عمومی درآمد و استقبال خوبی هم از آن بعمل آمده بود. اما نسخه جدید که « جیمز واتکینز » آن را کارگردانی کرده فیلمی به مراتب بهتر از نسخه کلاسیک هست و به راحتی می تواند تماشاگر را بدون هیچ زحمتی بترساند!
آرتور کیپس ( دنیل ردکلیف ) وکیل جوانی است که همسرش را چندین سال قبل در جریان زایمان، از دست داده ولی هنوز هم نتوانسته غم از دست دادن او را فراموش کند. اما با اینحال آرتور می بایستی زندگی اش را بچرخاند به همین جهت برای انجام کاری به منطقه ایی دور افتاده در انگلستان سفر می کند، اما به محض وارد شدن به این شهر عجیب و غریب متوجه می شود که بچه های این شهر بطور اسرار آمیزی در حال مرگ هستند! آرتور پس از آگاهی از ماجرا سعی می کند تا با پرس و جو از اهالی محل به دلیل مشخصی برای این اتفاق دست پیدا کند اما مردم شهر علاقه ایی ندارند تا این وکیل جوان از راز آنها مطلع شود! اما نهایتاً آرتور با پیگیری هایی که انجام می دهد ، متوجه می شود خانه ایی که متعلق به موکلش بوده، تحت تسخیر یک روح زن قرار دارد. این روح که اصلاً هم با کسی شوخی ندارد، به دنبال چیزی گمشده می گیرد که هیچکس از آن اطلاعی ندارد. تنها نکته ایی که اهالی درباره این روح می دانند این هست که جان هرکسی که سر راهش باشد را می گیرد، به ویژه کودکان خردسال…
شخصاً هیچ انتظاری از این فیلم نداشتم به این دلیل که اولاً یک فیلم ترسناک انگلیسی هست! (هیچوقت نتوانستم با سینمای وحشت انگلستان رابطه خوبی داشته باشم! ) و دوم اینکه قرار هست ” هری پاتر ” در این فیلم مرا بترساند! اما همیشه یک غافلگیری وجود دارد و به همین دلیل هم هست که تماشای فیلمهای گمنام همیشه جذاب بوده!
« بانوی سیاهپوش » با تکیه بر فرمول های کلاسیک ژانر ترسناک ساخته شده و خوشختانه هیچ خبری از خشونت و خونریزی و رابطه فیزیکی در آن نیست. « بانوی سیاهپوش » در آغاز ما را آگاه می کند که بچه ها به دلائل ناشناخته ای در حال مرگ هستند، سپس ما با آرتور آشنا می شویم که همسرش را از دست داده و تنها یک پسر دارد. فصل آغازین فیلم و معرفی شخصیت ها به تماشاگر، به بهترین نحو احسن انجام گرفته و سپس نوبت به طرح موضوع اصلی داستان می رسد که « بانوی سیاهپوش » به خوبی از عهده این یکی هم برآمده. این فیلم برخلاف رویه معمول فیلمهای ترسناک که در آن شخصیت های داستان در همان فصل ابتدایی به مخاطب معرفی می شوند و سپس به نوبت به دیار باقی می شتابند، شخصیت های داستانش را به آهستگی وارد فیلم می کند تا تماشاگر کمتر بتواند ادامه داستان را پیش بینی کند. « بانوی سیاهپوش » به خصوص در فصل پایانی که پازل هایش را در کنار یکدیگر می چیند، یک غافلگیری کامل را برای تماشاگر رقم می زند که این فاکتور مثبت در کمتر فیلم ترسناکی دیده شده است. خوشبختانه پایان بندی قابل قبول « بانوی سیاهپوش » باعث می شود تا تماشاگر با چهره ای راضی از صندلی خود برخیزد و از ته دل کارگردان را تحسین کند چراکه مانند اغلب ساخته های ترسناک هالیوود، به شعورش توهین نکرده است!
اما مهمترین هدف « بانوی سیاهپوش » ترساندن تماشاگرش هست. باید بگویم که « بانوی سیاهپوش » به خوبی از عهده این کار برآمده و به راحتی توانسته با کمترین امکانات ممکن، مخاطبینش را به وحشت بیندازد. در این فیلم همانطور که گفتم خبری از خونریزی و خشونت نیست و مانند بسیاری از ساخته های ترسناک هالیوود ، خبری از تجاوزهای وحشیانه هم نیست! در « بانوی سیاهپوش »، روح به شکل نگران کننده ایی در سرتاسر فیلم وجود دارد و حتی زمانی که شما احساس می کنید برای مدتی به خواب رفته، ناگهان سر و کله اش پیدا می شود و حسابی شما را عصبی می کند! خوشبختانه استفاده از کلیشه های عروسک بی جان که ناگهان جاندار می شوند! و یا دمیدن روح در اشیاء ،به خوبی استفاده شده و « جیمز واتکینز » در این مورد به هیچوجه زیاده روی نکرده است. روحِ سیاهپوش فیلم هم اگرچه احتمالاً در ابتدا شما را به خنده می اندازد اما در ادامه چنان حالتان را منقلب می کند که از رفت و آمد او کلافه می شوید!
برخلاف انتظارم، « دنیل ردکلیف » هم در فیلم بازی قابل قبولی ارائه داده است. مشخصاً هیچکس نیست که در اولین برخورد با شخصیت آرتور ، به یاد هری پاتر و آن چوب کذایی اش نیفتد اما به شما قول می دهم که در 20 دقیقه اول، آن جادوگر از ذهنتان خارج شود و شما بتوانید به راحتی « ردکلیف » را در قالب یک وکیل جوان که پسری 4 ساله هم دارد باور کنید. « ردکلیف» در « بانوی سیاهپوش » بسیار پخته تر از گذشته به نظر می رسد و می توانم بگویم که بازی خوب او، یکی از عوامل موفقیت فیلم به شمار می رود؛ البته کماکان معتقدم که سالها طول می کشد تا دیگر کسی او را با القابی نظیر « هری » یا « نیم وجبی جادوگر! » صدا نکند. « سایرن هایندس » هم تا جایی که پرداخت شخصیت اش اجازه داده تاثیرگذار بوده است. نقش دیلی که او ایفاگر آن است، از همان نقش های کلیشه ایی هست که به روح اعتقاد ندارند اما آخرش حسابی شیرفهم می شوند! در مجموع می توان گفت که تیم بازیگران فیلم « بانوی سیاهپوش » موفق ظاهر شده اند. یک نکته جالب هم درباره پسربجه 4 ساله فیلم باید بگویم و آن اینکه این پسربچه در واقع پسرخوانده واقعی « دنیل ردکلیف » هم به حساب می آید! ظاهراً « ردکلیف » به عوامل فیلم گفته بوده که حضور این پسربچه باعث می شود او راحت تر نقش را بازی کند!
در آخر به طرفداران سینمای وحشت توصیه می کنم که « بانوی سیاهپوش » را تماشا کنند. البته به آن دسته از تماشاگرانی هم که علاقه وافری به خشونت در فیلمهای ترسناک دارند، توصیه می کنم که به هیچوجه به سراغ این فیلم نروند چراکه مطمئنا نا امید خواهند شد! « بانوی سیاهپوش » برای تماشاگرانی ساخته شده که ترجیح می دهند بترسند تا اینکه خون و خونریزی را نظاره گر باشند!
منتقد : میثم کریمی
کپی برداری از مطالب سایت تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید
بانوی سیاهپوش : The Woman in Black
کارگردان : James Watkins
نویسنده : Susan Hill ، Jane Goldman
بازیگران :
aniel Radcliffe…Arthur Kipps
Misha Handley…Joseph Kipps
Ciarán Hinds…Daily
Sophie Stuckey…Stella Kipps
و……………
ژانر : ترسناک
درجه سنی : PG-13( مناسب برای افراد بالای 13 سال )
زمان : 95 دقیقه