دنیای سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) بر تاریخچه خانواده ها و خاندان های داستان وابسته است. خاندان هایی که هزاران سال در وستروس زندگی کرده اند گاه و بیگاه در متن داستان قرار می گیرند، با یکدیگر متحد می شوند، همدیگر را قتل عام می کنند و تسلیم می شوند. در این میان خاندان تارگرین ها تفاوت هایی با دیگر خاندان ها داشتند. این خاندان علیرغم از بین رفتن خاندان های دیگر با دنبال کردن آداب و رسوم خانوادگی خاص خود و بهره بردن از آخرین نسل اژدهایان توانستند هزاران سال برقرار مانده و قرن ها بر وستروس حکومت کنند. اما هیچ چیز برای همیشه دوام نداشته و دوران فرمانروایی تارگرین ها نیز به پایان رسید. فاکتورهای بسیاری در سقوط خاندان بزرگ تارگرین نقش داشت که در ادامه این مطلب قصد داریم در قالب تاریخچه این خاندان به بررسی آن ها بپردازیم.
والیریای قدیم
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، خاندان تارگرین یکی از معدود و آخرین بازماندگان خاندان های برجسته و سرشناس والیریای قدیم بود. در دوران اوجش، خاندان های آزاد والیرینی بخش زیادی از بخش شرقی قاره اسوس را در اختیار داشته و حتی با عبور از دریای باریک خود را به جزیره دراگون استون رسانده بودند که در دهانه خلیج بلک واتر در وستروس قرار داشت. والیرینی ها به دلیل توانایی شان در رام کردن و استفاده از اژدهایان توانسته بودند بخش های عظیمی از قاره اسوس را تصرف کنند. والیرین ها خود را از دودمان چوپان هایی می دانستند که دریافته بودند اژدهایان در داخل آتشفشان های والیرین زندگی می کنند.
آن ها این هیولاهای غول پیکر را رام کرده و از طریق شعله های سوزانی که از دهانشان خارج می شد توانستند قدرت خود را به دشمنانشان دیکته کنند. علاوه بر اینکه اژدهایان باعث شکست ناپذیری والیرینی ها در میدان نبرد شده بودند، به آن ها کمک کردند نوعی بسیار مستحکم از فلز به نام فولاد والیرینی را بوجود بیاورند. داشتن راه های پیشرفته و فراوان نیز از دیگر عوامل موفقیت والیرینی ها بود. چندین گروه در اسوس با سلطه طلبی والیرینی ها مبارزه می کردند. قیسکاری ها چندین بار به والیریا حمله کرده و سعی کردند از پیشروی های آنان جلوگیری کنند اما بیفایده بود. در نهایت والیرینی ها به پایتخت قیس قدیم حمله کرده، آن را با خاک یکسان کرده و زمین هایشان را از نمک پر کردند.
روینارها نیز به کلی اسوس را ترک کردند و بعد از رسیدن به وستروس در آنجا ساکن شدند که بعدها خاندان دورن از آن ها به جای ماند. اندال ها که در ادامه اکثریت قومی وستروس را تشکیل دادند نیز ترجیح دادند راه سفر را در پیش بگیرند. بدین ترتیب والیریای قدیم بسیار فراتر از مرزهای خود نیز بر جهان تاثیرگذار بود و حتی قرن ها قبل از اینکه توسط خاندان تارگرین ها وستروس را تسخیر کنند بر جغرافیا و ترکیب جمعیتی آن اثر گذاشتند.
محشر والیریا
اربابان اژدها در والیریا قرن ها باقی ماندند تا اینکه اتفاقی موسوم به محشر والیریا حاکمیت مطلق این بخش از اسوس را ساقط کرد. دسته ای مرموز از اتفاقات بزرگ و مهم، از جمله فوران چندین آتشفشان باعث از بین رفتن امپراطوری والیریا شد. دانش جادو، تکنولوژی و تاریخ این مردمان در آتش سوخت و شبه جزیره والیریا به دو جزیره تقسیم شد که دریای دودی (Smoking Sea) بین آن ها قرار می گرفت. تارگرین ها که دوازده سال قبل از محشر والیریا و به دلیل رویاهای پیشگویانه دائنیس تارگرین محل زندگی خود را تکر کرده بودند یکی از معدود خاندان هایی بودند که از این محشر جان سالم بدر بردند.
این خاندان در دراگون استون ساکن شده که غربی ترین نقطه قلمرو امپراطوری سابق والیریا به شمار می رفت. بدین ترتیب سرزمین های والیریا دستخوش کشمکش و آشوب شد. مستعمره های سابق والیریا برای رسیدن به قدرت به نبرد با یکدیگر پرداختند و کشورهای ثالث نیز سعی کردند خلاء ناشی از نابودی والیریا را پر کنند. در دراگون استون نیز تارگرین ها شرایط خوبی نداشتند. چهار عدد از پنج اژدهای آن ها در این دوره پر کشمکش کشته شدند. این دوره از خشونت، قتل و جنگ در دنیای بازی تاج و تخت با عنون قرن خونریزی یا قرن خون شناخته می شود.
دراگون استون و وولانتیس
بدنبال محشر والیریا، شهر وولانتیس که در گذشته یکی از مستعمره های والیریا بود تلاش کرد کنترل بسیاری از پناهگاه ها و مناطق متعلق به والیرینی ها را در دست بگیرد. وقتی شهرهای پنتوس و تایروش که آن ها هم از مستعمره های سابق والیریا بودند برای کمک به سراغ تارگرین ها آمدند، ایگان تارگرین جوان سوار بر اژدهای خود و با عبور از روی دریای باریک، تمام ناوگان وولانتیسی ها را به آتش کشید. اما ایگان هیچ علاقه ای به تصرف مجدد سرزمین های آزاد والیرین نداشت زیرا بیش از ۱۰۰ سال از کوچ خاندان او از این مناطق می گذشت و در حالی که غرور و اعتبار خانوادگی در سراسر دنیای بازی تاج و تخت می توانست به جنگ های بی پایان منتهی شود اما ایگان خود در واقع توجه چندانی به ریشه های نژادی پدران خود نداشت.
به جای آن وی شروع به برنامه ریزی برای تصرف قاره ای که در سمت غرب جزیره کوچک محل زندگی خاندان کنونی تارگرین ها قرار داشت. او می خواست که قلمروهای پادشاهی متعدد وستروس را در یک حکومت بزرگ با هم متحد کند که تارگرین ها فرمانروای آن باشند. بدین منظور او میزی بزرگ با نقشه ای از وستروس که روی آن کشیده شده بود سفارش داد و برای یک حمله بزرگ و همه جانبه از مقر کوچکش در دراگون استون شروع به برنامه ریزی کرد.
شروع فتوحات ایگان تارگرین
ایگان تارگرین با نیروهایی اندک به وستروس حمله کرد اما با افزایش فتوحاتش بر تعداد این نیروها نیز افزوده می شد. فتوحات او ترکیب جغرافیایی وستروس را تغییر داد: قلعه ای که در محل استقرار ایگان ساخته شده بود به کینگز لندینگ تغییر نام داد که مرکز فرمانروایی وستروسی ها بود. به کمک خواهرانش رینیس و ویسنیا که همسرانش نیز محسوب می شدند، ایگان به سمت غرب متمایل شد. او هوارها که بر آیرن آیلندز و ریورلندز حکومت می کردند را قتل عام کرد، و دنبال آن هرنهال چنان ویران شد که هنوز هم داستان ترسناک آن بازگو می شود. او در ادامه به کمک اوریس برثیون به سراغ استورم لندز رفته و در ادامه برثیون ها را به عنوان فرمانروایان این مناطق تسخیر شده منصوب کرد.
با مشاهده تهدید روزافزون ایگان تارگرین، شاهان مناطق غربی وستروس با یکدیگر متحد شدند و نیروهای دو پادشاه که از نیروهای خاندان لنیستر و خاندان گاردنر تشکیل شده بودند علیه ایگان اعلام جنگ کردند. این نیروها با توجه به تعداد بیشترشان نسبت به نیروهای ایگان شانس بیشتری برای پیروزی داشتند. با ین وجود وقتی نبرد مطابق میل ایگان پیش نرفت، او دست به کاری بی سابقه زد و همزمان سه اژدهای خود را به کار گرفت. بدین ترتیب سربازان خاندان گاردنر زنده در آتش سوزانده شده اما اکثر سربازان لنیسترها موفق به فرار از میدان نبرد شدند، میدان نبردی که بعدها با نام میدان آتش از آن یاد شد. روز بعد لورن لنیستر که فرمانده لنیسترها بود بدست ایگان دستگیر شد و شکست خود را پذیرفت. بدنبال تسلیم شدن لورن لنیستر، ایگان او را بخشیده و نگهبان غرب نامید.
پادشاه نشسته بر آیرن ثرون
قدرت ایگان تارگرین در سراسر قاره منتشر شده و تایرل ها که پس از سقوط خاندان گاردنر بر های گاردن حکومت می کردند آن را تسلیم ایگان کردند. در مقابل کنترل منطقه ای سرسبز به نما ریچ به تایرل ها داده شد. بزرگ ترین و غیرمسکونی ترین بخش وستروس که نورث یا همان شمال نام داشت اما به راحتی مناطق دیگر تسخیر نشد. با این وجود شاه تورن استارک که به خوبی از قدرت ایگان آگاه بود تصمیم گرفت بدون نبرد وفاداری خود را به پادشاه اژدهایان اعلام کند. اگر چه تورن استارک ارتش قابل توجهی در اختیار داشت اما واقعه میدان آتش روشن ساخته بود که او شانس زیادی برای پیروزی در مقابل اژدهایان ایگان و خواهرانش ندارد. در ادامه لرد استارک به عنوان نگهبان شمال اجازه یافت با حفظ وفاداری به پادشاه بر شمال حکمرانی کند.
سرزمین دورن که در جنوبی ترین نقطه وستروس قرار داشت با تارگرین ها مبارزه نکرد. خانواده های بزرگ این منطقه هنگام نزدیک شدن اژدهایان تارگرین ها در تپه ها و کوهستان های سرزمین های خود مخفی می شدند و توسط بزرگ ترین شاهزاده خود مریا مارتل به رینیس تارگرین هشدار می دادند: «شاید بتوانی ما را بسوزانی، بانوی من، اما نمی توانی ما را مطیع خود کنی، خرد نمایی یا تسلیممان کنی. اینجا دورن است. کسی اینجا شما را نمی خواهد. خود را به خطر نیندازید و برگردید». بدین ترتیب دورن همچنان تصرف نشده باقی ماند. ایگان این بار به سراغ اولد تاون رفت جایی که با تسلیم شدن سریع فرمانروایانش مواجه شد. سه سال بعد های سپتون او را به لقب ایگان تارگرین، اول خاندان، شاه اندال ها، ریونارها، اولین مردان، لرد هفت پادشاهی و محافظ قلمرو مفتخر ساخت.
دورنی های لجوج
اولین قرن سلطنت تارگرین ها بر وستروس بدون درگیری نبود. ایگان تارگرین ۴ سال پس از تاجگذاری اولین جنگ بزرگش را آغاز کرد و این بار بار دیگر بر سر تصرف دورن بود. اما هر بار که تارگرین ها سوار بر اژدهایانشان به سراغ آن ها می رفتند، دورنی ها در تپه ها و کوهستان ها مخفی می شدند. در یک مرحله تقریباً تمام قلعه های دورنی ها سوزانده و با خاک یکسان شد اما ساکنان آن ها زنده ماندند. تارگرین ها در ابتدا دست نشانده های خود را در این قلعه های خالی منصوب کردند اما دورنی ها تمام آن ها و افرادشان را هر بار قتل عام می کردند. دورنی ها در ادامه به دست درازی به قلمروهای ایگان پرداخته و چندین شهر جنوبی را به آتش کشیدند تا اینکه مجبور به عقب نشینی شدند.
بزرگ ترین فاجعه برای تارگرین ها زمانی رخ داد که سربازان دورنی توانستند اژدهای مراکسس که متعلق به رینیس بود را به قتل برسانند که سقوط او از آسمان کشته شدن خواهر و همسر ایگان را نیز در پی داشت. شاه مغموم تارگرین با سوزاندن و خاکستر کردن قلعه های دورنی ها به این اتفاق واکنش نشان داد اما دورنی ها تسلیم شدنی نبودند. زمانی که فرستاده ای از دورن با نامه ای از شاهزاده دورن و جمجمه مراکسس به کینگز لندینگ فرستاده شد جنگ بین این دو خاندان نیز پایان یافت. مشاوران ایگان فرستادن جمجمه مراکسس را یک توهین تلقی کرده و از او خواستند که با بیرحمی بیشتر سعی نماید دورن را تصرف کند. اما ایگان بعد از خواندن نامه شاهزاده دورن تصمیم به پایان دادن به جنگ گرفت. این نامه همانجا توسط ایگان سوزانده شد و کسی غیر از فرستنده و ایگان از محتوای آن آگاه نشد.
شورش های گاه و بیگاه
ایگان تارگرین ۳۷ سال پس از تصرف وستروس درگذشت که در دهه های بعد به یک سری خیزش ها و شورش ها منتهی شد. در یکی از موارد شاه والچر اهل دورن علیه اینیس تارگرین اعلان جنگ داد که به سرعت مغلوب شد. سپس یک روحانی-پادشاه در آیرون آیلندز سعی کرد آیرون بورن ها را علیه تاج و تخت تارگرین ها بشوراند اما لرد گریجوی که به تارگرین ها وفادار بود به سرعت به تحرکات او پایان داد. شورش بعدی در کوهستان های ویل رخ داد که میگور تارگرین با استفاده از اژدهای خود، بالریون، به این قائله پایان داد. یاغی دیگری که خود را از نوادگان هارن سیاه معرفی می کرد توانست هارنهال را تسخیر کند اما علیرغم دوام بیشترش نسبت به شورش های دیگر، شورش او نیز در نهایت بی نتیجه ماند.
با این وجود مهم ترین و تاثیرگذارترین شورش در میدان نبرد رخ نداد بلکه از درون کلیسا بود. شاخه نظامی متعلق به دین هفت گانه در مخالفت با سنت چند همسری و ازدواج با محارم تارگرین ها دست به شورش زد. این شبه نظامیان به چنان قدرتی دست یافتند که اینیس اول را وادار به فرار از پایتخت کردند. بدنبال مرگ او در دراگون استون، میگار تارگرین دوره حکومت ظالمانه خود را آغاز کرد. او به بیرحمی و شقاوت شهرت یافت و مرگ رازآلودش باعث خرسندی بسیاری شد. بدنبال او نوبت به زمامداری جاهیریس رسید که به جاهیریس آشتی دهنده ملقب شد. با صبر و حکمت، او توانست با دین هفت گانه به توافق و صلح دست یابد.
بلک فایرها
اگر چه تارگرین ها قرن ها توانسته بودند کنترل خود بر قدرت در وستروس را حفظ کنند اما این خاندان بزرگ در درگیری که بعدها به رقص اژدهایان مشهور شد تقریباً از درون از هم پاشید. ایگان دوم و خواهر ناتنی اش رینیرا هر دو بر این باور بودند که وارث قانونی آیرون ثرون هستند و برای رسیدن به هدف خود حاضر به هر گونه کشتار بودند. در جریان این درگیری هزاران نفر از نیروهای این خواهر و برادر و خود آن ها نیز کشته شدند. ایگان سوم، پسر رینیرا در ادامه به عنوان پادشاه تارگرین ها انتخاب شد. حدود ۵۰ سال بعد از ان این سوال که چه کسی باید بر تاج و تخت وستروس حکمرانی کند در قالب شورش های بلک فایرها بازگشت. ایگان چهارم با مشروعیت بخشیدن به چندین فرزند نامشروع خود در هنگام مرگ آتش این درگیری ها را روشن ساخت.
این فرزندان نامشروع که با نام حرامزادگان بزرگ شناخته می شدند اکنون ادعای مالکیت تاج و تخت وستروس را داشتند. وارث واقعی ایگان چهارم که دیرون دوم نام داشت سعی کرد برادران و خواهران ناتنی اش را آرام سازد اما موفق نشد و بدین ترتیب جنگ داخلی بین آن ها درگرفت. دیمون بلک فایر سعی کرد کنترل وستروس را در اختیار بگیرد اما موفق به این کار نشد. اگر چه او در نبرد کشته شد اما پسران و نوادگان او در نزدیک به ۶۰ سال آینده بارها برای بدست آوردن تاج و تخت وستروس با تارگرین ها جنگیدند. شورش های بلک فایرها تنها زمانی که آخرین مردان بلک فایر در جریان جنگ های موسوم به ناین پنی کشته شدند به پایان رسید.
قیام رابرت برثیون و پایان حکومت تارگرین ها
سه دهه بعد از آخرین شورش بلک فایرها، رفتارها و اعمال شاهزاده ریگار تارگرین برای همیشه سرنوشت هفت قلمرو را تغییر داد. ریگار، اولین فرزند پسر شاه ایریس دوم که با پرنسس الیا مارتل ازدواج کرده بود ظاهراً لیانا استارک را ربود، دختری که قرار بود با رابرت برثیون ازدواج کند. برندون استارک، برادر لیانا، به رد کیپ در کینگز لندینگ رفته و خواهان مبارزه تن به تن با ریگار شد اما شاه ایریس دوم او، مردانش و پدرش لرد ریکارد استارک را با قساوت تمام به قتل رساند. سپس ایریس به جان آرین، لرد ویل، دستور داد که سر رابرت برثیون و ند استارک را برای او بفرستد. جان آرین از انجام این کار اجتناب کرد و با جمع آوری نیروهایش دست به شورش زد. نیروهای شورشی به سمت جنوب پیشروی کرده جایی که رابرت برثیون در نبرد تن به تن موفق به کشتن ریگار شد.
در ادامه ند استارک خواهرش لیانا را در برج شادی دورن یافت که در هنگام تولد فرزندش در بستر مرگ بود. در آن زمان کمتر کسی می دانست که لیانا در واقع توسط ریگار ربوده نشده و او و ریگار عاشق همدیگر بوده و در واقع با هم ازدواج کرده بودند. لیانا لحظاتی قبل از مرگ از ند قول می گیرد که مواظب پسر او و ریگار باشد و نام ایگان را برای او انتخاب می کند. همزمان با این حوادث، کینگز لندینگ به کمک لنیسترها تسخیر و غارت می شود. وقتی شاه ایریس دوم یا همان شاه دیوانه از نقشه خود برای نابود کردن کینگز لندینگ با آتش وحشی پرده بر می دارد، جیمی لنیستر که از اعضای گارد پادشاه بود او را به قتل می رساند. ند استارک همراه با ایگان کوچک از دورن باز می گردد و ادعا می کند که او در واقع بچه حرامزاده خودش بوده و جان اسنو نام دارد. سپس دوران زمامداری رابرت برثیون در وستروس آغاز شده و حکومت تارگرین ها بعد از قرن ها به پایان می رسد.
خاندانِ در تبعید
فرزندان نجات یافته شاه ایریس دوم، ویسریس و دنریس تارگرین، سال های نوجوانی خود را در شهرهای آزاد گذرانده در حالی که تلاش دارند از دست قاتلان اجیر شده توسط رابرت برثیون فرار کنند. اگر چه ویسرس می تواند دوران زندگی در کینگز لندینگ را به یاد بیاورد، دنریس تقریباً تمام عمر خود را در خارج از وستروس زندگی کرده است. ویسریس که در هنگام تصرف کینگز لندینگ توسط سپاه رابرت برثیون و لنیسترها توسط مادرش به عنوان پادشاه تاج گذاری می کند، از اطرافیانش انتظار دارد که به عنوان پادشاه قانونی کشور به او احترام گذاشته و فرمانبردارش باشند اما نمی تواند طرفداران زیادی پیدا کند. او نسبت به خواهر کوچکترش نیز بسیار بیرحم بوده و او را ابزاری می بیند که می تواند از آن برای بازپس گیری تاج و تخت استفاده کند.
ویسریس به کمک یک مرد بانفوذ پنتوسی به نام ایلیرو موپاتیس موفق می شود دنی را به ازدواج کال دروگو رهبر جنگجویان کوچ نشین موسوم به دوثراکی درآورد. او امید دارد که با این کار نیروهای دوثراکی که به جنگاوری شهرت دارند را به وستروس کشانده و به کمک آن ها تاج و تخت غصب شده اش را بازپس گیرد. با این وجود بی احترامی او به کال دروگو، خواهرش و قوانین شهر مقدس ویس دوثراک باعث می شود که توسط دروگو به قتل برسد. بدنبال مرگ دروگو در اثر یک زخم عفونی، دنریس به عنوان کالیسی دوثراکی ها اعتماد به نفس بیشتری یافته و کنترل کالاسار شوهرش را بدست می گیرد. او در ادامه با سه تخم اژدها وارد آتش مراسم تدفین شوهرش شده و بدون آسیب و با سه بچه اژدها باز می گردد.
آخرین اژدها
بعد از تولد اژدهایان، دنریس تارگرین قدرتی غیرقابل تصور یافت و شهرهای بسیاری را به تسخیر در می آورد. او برده ها را آزاد کرده و به اطرافیانش نوید یک حکومت عادل را می دهد. بسیاری از جمله جان اسنو و تیریون لنیستر به او می پیوندند. بعد از کش و قوس های فراوان دنریس دو اژدها و بسیاری از مشاورانش را از دست می دهد اما به کمک جان اسنو که اکنون مشخص شده برادرزاده اوست به کینگز لندینگ حمله می کند. در حالی که نیروهای اخته شدگان و دوثراکی وارد شهر می شوند، دنریس تحت تاثیر خشم ناشی از کشته شدن مشاور نزدیکش توسط سرسی لنیستر، سوار بر تنها اژدهای باقیمانده خود شهر و ساکنانش را به آتش می کشد.
در این میان رد کیپ ویران شده و سرسی و برادرش جیمی نیز زیر آوار کشته می شوند. دنریس سرمست از پیروزی در خرابه های کینگز لندینگ برای سربازانش سخنرانی می کند. او نوید جنگ های بیشتر و پیروزی های آینده را می دهد. جان اسنو که می بیند عمه و معشوقه سابقش در خشم و خونریزی غرق شده، سعی می کند راه درست را به او نشان دهد اما تلاشش به جایی نمی رسد. در ادامه در حالی که این دو یکدیگر را در آغوش می کشند، جان اسنو خنجرش را در قلب دنریس فرو می کند تا مانع از ویرانی های بیشتر توسط وی شود. دروگون، تنها اژدهای باقیمانده دنریس، خشمگین از کشته شدن مادرش با نفس آتشین خود تاج و تخت آیرون ثرون را ذوب می کند اما آسیبی به جان اسنو نمی رساند.
دروگون در ادامه جنازه دنریس را در چنگال هایش گرفته و به پرواز در می آید بدون اینکه نشانی از او و دنریس دیده شود. در ادامه خاندان های بزرگ وستروس دور هم جمع شده و در نهایت برن استارک را به عنوان پادشاه انتخاب می کنند. جان اسنو که آخرین تارگرین زنده است نیز بار دیگر به شمال و دیوار تبعید می شود اما ترجیح می دهد از دیوار عبور کرده و در میان وحشی ها در سرزمین های شمالی و خارج از هفت قلمرو زندگی کند. اما در وستروس تقریباً همه فکر می کنند که تمام تارگرین ها از بین رفته اند.
خواندن مقالات زیر توسط مووی مگ پیشنهاد می شود :
افشاگری ناتالی امانوئل از تجربه آزار جنسی در سریال « بازی تاج و تخت »
اگر « بازی تاج و تخت » را دوست دارید، این 8 سریال را ببینید! + تصاویر
شخصیت شناسی سریال « بازی تاج و تخت » براساس زودیاک چینی! + تصاویر
صحبت های جرج آر آر مارتین درباره اتمام « بادهای زمستان » و ساخت دنباله « بازی تاج و تخت »