اصلاً دشوار نیست که بفهمیم چرا فیلم های جیمز باند سومین فرانچایز موفق هالیوود هستند: لوکیشن های باورنکردنی، گجت های عجیب و غریب، جنگ های تن به تن هیجان انگیز و انفجارهای بزرگ. با تکیه مطلق بر جذابیت ناشی از فرار از واقعیات، فرانچایز باند در این رقابت جایگاه برتر را یافته است و به همین خاطر است که این سری فیلم برای این مدت طولانی محبوب سینماروها بوده است. اما همه فیلم های جاسوسی چنین به نمایش شکوه و بزرگی نمی پردازند. فیلم جاسوسی عمیقاً با یک بخش سیاه و پارانویایی تاریخ واقعی در هم آمیخته است: جنگ سرد. جنگ سرد دورانی بود که جاسوسان دوجانبه، قتل و خیانت به وفور دیده می شد و فیلمسازان نیز سعی داشتند به این عصر پرداخته و تاثیر آن بعد از دهه ها هنوز هم قابل دیدن است.
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، در همه فیلم های جاسوسی معمولاً یک سوال مطرح می شود: یک جاسوسی دقیقاً کیست و چه خصوصیاتی دارد؟ شاید جذاب ترین تعبیر را بتوان در رمان The Spy Who Came in From the Cold و از زبان شخصیت اصلی رمان یافت که می گوید جاسوسان «یک مشت حرامزاده کثیف و پرجرأت مانند من هستند… خادمان جامعه که برای ارزش بخشیدن به زندگی های کوچک متعفنشان، گاوچران ها و سرخپوستان را به بازی می گیرند». این یک تعبیر از جاسوس است اما سینما تعبیرهای بی شماری از جاسوسان داشته و قضاوت اخلاقی در مورد آن ها را به مخاطب واگذار کرده است. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با ۲۰ فیلم جاسوسی برتر تاریخ سینما آشنا کنیم که قبل از مرگ باید حتماً ببینید.
برای مطالعه بخش دوم این گزارش اینجا کلیک کنید.
۲۰- Kingsman: The Secret Service (2014)
این فیلم جاسوسی مملو از نیش و کنایه است و این همان چیزی است که فیلم متیو واون را با داستان پر از هیجان بی محابای خود جذاب می سازد. در دورانی که ژانر جاسوسی شروع به جدی گرفتن بیش از حد خود کرده بود، ساخت فیلم Kingsman: The Secret Service ضروری بود. Kingsman اغلب تمام کارهایی که مامور ۰۰۷ انجام می دهد را به سخره می گیرد اما چیزی که آن را به یک فیلم جاسوسی بزرگ تبدیل می کند عمیق شخصیت های آن است. اگزی شخصیت اول داستان که تارون اجرتون نقش او را بازی می کند دست به کارهای خلاف کوچک می زند تا اینکه توسط یک مامور سری به نام هری هارت با بازی کالین فیرث از این دنیای مبهم بیرون آورده می شود. دینامیک بین این دو که یک دینامیک پدر پسری است از جذابیت های فیلم محسوب می شود.
در اینجا با یک داستان مربوط به «حضور در دنیایی که به آن تعلق ندارید» است در حالی که لذت بخش ترین سکانس ها در نیمه اول فیلم رخ می دهند، جایی که ایگزی راه و رسم کینگزمن و تبدیل شدن به یک مامور مخفی را یاد می گیرد، پیش از آنکه با شخصیت منفی داستان با بازی سم جکسون روبرو شود. این فیلم همانند Kick-Ass با یک دنباله مأیوس کننده همراه شد اما این نقص برای نگفتن از جذابیت فیلم اورجینال کافی نیست. این فیلم تا لحظات پایانی کاملاً درست پیش می رود هر چند یک شوخی مستهجن در پایان فیلم کمی حال مخاطب را بد می کند. اما با توجه به لوکیشن های جذاب، شخصیت های قوی و جوک های بزرگ، می توان این اشتباه فیلم را نیز بخشید.
۱۹- The Ipcress File (1965)
این فیلم جاسوسی اغلب فراموش شده، مایکل کین را در نقش یک مامور مخفی به نام هری پالمر داشته و یکی از بهترین فیلم های این ژانر به شمار می آید. برخلاف فیلم های جیمز باند که در آن زمان پر از شکوه و زیاده روی بودند، چیزهایی که در این فیلم به هیچ عنوان دیده نمی شود، The Ipcress File یک برداشت بسیار واقعی تر و معتبرتر در ژانر جاسوسی است که داستان را به عنوان یک رابطه بسیار آرام تر و مالیخولیایی تر به تصویر می کشد. داستان فیلم بر اساس رمانی به همین نام در مورد یک مامور مخفی بسیار بدبین است که بعد از قتل دانشمندان طراز اول انگلیسی بدنبال استعفای غیرمنتظره از شغل هایشان، سعی دارد از یک طرح شیطانی کنترل ذهن جلوگیری کند. از یک لحاظ، شخصیت پالمر ضدباند است زیرا شغل او شامل مقادیر زیادی کاغذبازی بوده و کار او هرگز شبیه یک کار باحال و هیجان انگیز برای کسب درآمد جلوه داده نمی شود. این فیلم با دنباله هایی همراه بود که کیفیت های متفاوتی داشتند اما دنباله اول آن با عنوان Funeral in Berlin را می توان بهترین دنباله و یکی از جذاب ترین فیلم های ژانر جاسوسی دانست.
۱۸- Burn After Reading (2008)
فیلم Burn After Reading در هنگام اکران اولیه خود از دید رادار بسیاری دور ماند ، فیلمی که بعد از انتشار فیلم برنده اسکار No Country for Old Men توسط برادران کوئن ساخته شده نقدهای متفاوتی دریافت کرد. اما گذشت زمان به نفع این فیلم پارانویایی بوده است هر چند داستان فیلم در مورد موضوعاتی غیرعمدی است. اگر این توصیف کوتاه خسته کننده به نظر می رسد باید بدانید که اینطور نیست زیرا کوئن ها یک مدیتیشن عجیب و غریب و بامزه در ژانر جاسوسی انجام داده که از اصرار شخصیت هایش برای اشتباه گرفتن امور برای بارها و بارها سود می برد. هر اتفاقی که در فیلم Burn After Reading رخ می دهد به خاطر سوءتفاهم و درک نادرست رخ داده و کلیت داستان در قالب عواقب یک اشتباه اتفاق می افتد.
اما ضدداستان فیلم راه را برای بازی های فوق العاده ای از برد پیت و جرج کلونی فراهم می سازد که هر دو نقش آدم های ساده لوحی را بازی می کنند. همچنین باید به موسیقی متن به شدت پارانویایی کارتر بورول به عنوان یکی از نقاط تاثیرگذار فیلم اشاره کرد. سکانس پایانی فیلم، ذهنیت داستان را به تصویر می کشد، جایی که گروهی از ماموران مهم اف بی آی دور هم جمع شده و مشخص است که از این رابطه پیچیده گیج و مبهوت شده اند.
۱۷- Ronin (1998)
داستان فیلم ساده است: گروهی اجیر شده دور هم جمع شده اند تا یک کیف دستی را به سرقت ببرند، کیفی که حاوی چیزی مبهم و مرموز است. چیزی که سینماروها بیش از هر چیزی در مورد آن به یاد می آورند، سکانس های دقیق و جذاب تعقیب و گریز با خودرو است که در خیابان های شهر و در جاده های مارپیچ کوهستانی رخ داده و تماشای آن ها از ابتدا تا به آخر هیجان انگیز و حتی حال بد کن است. رابرت دنیرو، ژان رنو و شان بین بازی هایی بازی هایی از خود ارائه می دهند که باعث می شوند از خود بپرسید آیا فیلم Ronin یک ادای احترام ماهرانه به ژانر تریلر جاسوسی است؟ با چنین داستان پیچیده ای و شخصیت هایی که به سمت کلیشه متمایل شده اند، بهانه کافی برای جواب منفی دادن به این سوال خواهید داشت. اما مهم نیست زیرا جان فرانکنهایمر به عنوان کارگردان فیلم چنان ما را با رگباری از پیچش ها، هم در داخل روایت و هم آن تعقیب و گریزهای خودرویی فوق العاده، روی صندلیمان میخکوب می کند که نقاط ضعف فیلم را فراموش کنیم. بدون شک سکانس های تعقیب و گریز این فیلم از بهترین نمونه های خود در تاریخ سینما هستند.
۱۶- The Lives Of Others (2006)
The Lives of Others یک اثر ساده و بی سروصدا و بدون گجت های پیشرفته و انفجارهای بزرگ در ژانر جاسوسی است. به جای آن، با یک فیلم مملو از سکوت و مدیتیشن و در نهایت نگاهی غم انگیز به یک انسان رنج کشیده مواجه هستیم. این فیلم که در سال ۲۰۰۷ اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را نیز به خود اختصاص داد را بسیاری با شاهکار جاسوسی The Conversation ساخته فرانسیس فورد کوپولا مقایسه کرده اند. بخش اعظم فیلم در مورد شخصی به نام ویزلر با بازی اولریخ موه است که در دهه ۱۹۸۰ در شرق برلین اتفاقات درون خانه یک زوج را شنود می کند و در ادامه حرفه اش را به چالش می کشد. هر چه بیشتر گوش می دهیم، بیشتر حس می کنیم که ما نیز بخشی از ماجرا و رنج آن هستیم، انگار که ما هم در صندلی کنار ویزلر نشسته ایم و هدفون خودمان را روی گوش داریم. مخاطب خود را در اعمال این جاسوس همدست می بیند و انگار که مجبوریم ادامه دهیم.
فضای فیلم به اندازه کافی و دقیق تاریک طراحی شده و شاید بتوان گفت حس زمان و مکانی که کارگردان خلق می کند بهترین دستاورد فیلم است. حس پارانویایی که در هر فریم خود را نشان می دهد، به ما اجازه می دهد حسی داشته باشیم که انگار ما نیز همانند شخصیت های داستان مورد سرکوب و ظلم قرار گرفته ایم. The Lives of Others یک فیلم جاسوسی است، البته از آن دسته فیلم های جاسوسی که هر جنبه ای از جذابیت و شکوه متعلق به این ژانر را رد کرده و به جای آن، یک تصویر سرد و تکان دهنده از یک مکان و دوران تاریک و ناخوشایند از تاریخ را برای ما ترسیم می کند.
۱۵- Tinker, Tailor, Solider, Spy (2011)
عجیب ترین نکته در مورد فیلم Tinker, Tailor, Soldier, Spy این است که علیرغم مرموز بودن مطلقش، تماشای آن بسیار لذت بخش و سرگرم کننده است. روایت فیلم بسیار پیچیده است و سخت بتوان تمام عناصر و روایت های فرعی آن را فهمید تا جایی که شاید باعث بشود به خود نسبت احمق بودن بدهید. اما فیلم چنان زیبا ساخته شده و چنان به زیبایی های خود اطمینان دارد و چنان مملو از بازی های خیره کننده است که در هر صورت یک موفقیت بزرگ به شمار می آید. این فیلم که بر اساس رمانی کلاسیک نوشته جان له کاری ساخته شده، در مورد جرج اسمایلی رییس MI6 است که به دنبال یک خبرچین در سازمان خود می گردد. نقش اسمایلی را گری اولدمن با همان درخشش همیشگی بازی می کند، نقشی که نامزدی اسکار را نیز برایش در پی داشت. داستان فیلم دو ساعت خیانت، فریب، دسیسه چینی و بیرون آمدن از توهم در اوج دوران جنگ سرد است.
Tinker, Tailor, Soldier, Spy فیلمی است که به هیچ عنوان نمی تواند یک فیلم اکشن باشد اما بدون شک یک تریلر پارانویایی است که از ایجاد حس تنش و درام از طریق به نمایش گذاشتن ستیزه جویی ها و بوروکراسی درون سازمان MI6 ابایی ندارد. توماس آلفردسون کارگردان فیلم اثری مملو از زیبایی و فضای جذاب خلق کرده است، روایتی که با یک رنگ خاکستری ناخوشایند به تصویر کشیده می شود، که به آن یک حس مالیخولیایی همیشگی می بخشد که با حال و هوای رمان اصلی به خوبی سازگار است. توبی جونز، کالین فیرث، تام هاردی و مارک استرانگ نیز در نقش خبرچین های احتمالی، بازی هایی به یاد ماندنی و پیچیده از خود ارائه می دهند.
۱۴- Three Days Of The Condor (1975)
فیلم Three Days of the Condor فیلمی است که داستان آن دقیقاً به شرایط آن عصر اشاره دارد، دهه ۱۹۷۰ و اوج رسوایی واترگیت و این چیز بدی نیست. رابرت ردفورد برخی از بهترین بازی های تاریخ سینما را به ما ارائه داده و صفحه سینما را با این بازی ها مزین کرده است اما هنرنمایی او در Three Days of the Condor را می توان بهترین نقش آفرینی او تاکنون دانست. ردفورد در این فیلم نقش یک مامور سازمان سیا به نام ترنر را بازی می کند که شغل چندان مهمی ندارد، موضوعی که داستان را بسیار جذاب تر می سازد وقتی او در شرایطی بسیار ترسناک قرار می گیرد که مرکزیت اصلی داستان است. بعد از بازگشت به محل کار، ترنر در می یابد که دیگر اعضای تیم او به شکلی هولناک به قتل رسیده اند. و پس از آن است که بازی مرگبار موش و گربه آغاز می شود، در حالی که این مامور حیرت زده تلاش می کند بفهمد چرا همکارانش کشته شده و چه کسی مسئول آن است.
این فیلم که به زیبایی هر چه تمام تر توسط سیدنی لومت کارگردانی شده را می توان تا حدودی یک برداشت مرسوم در ژانر جاسوسی دانست و همزمان فیلمی که ثابت می کند کلیشه ها و سنت های مرسوم دقیقاً همان چیزهایی هستند که در این ژانر نیاز داریم. ردفورد بهترین گزینه برای نقش شخصیت اصلی داستان است زیرا او را یک کیف مملو از دوگانگی ها دانست؛ او یک انسان کتابخوان و تحصیلکرده است و همزمان موتورسواری هم می کند. نکته اینکه او از سرنوشتی مشابه همکارانش می گریزد تنها به این دلیل که در هنگام کشتار، نوبت اوست که برود و نهار بیاورد. او برای یافتن حقیقت ماجرا دست به هر کاری می زند، حتی یک غیرنظامی را به گروگان می گیرد تا به هدف خود برسد.
۱۳- Bridge Of Spies (2015)
استیون اسپیلبرگ برای فیلم Bridge of Spies بار دیگر با تام هنکس همکاری می کند و نتیجه یک فیلم بسیار باکیفیت و زیبا در ژانر جاسوسی است که با تماشایش حس می کنید یک شاهکار و ساخته یک استاد فیلمسازی است. به طور خلاصه، در این فیلم با اسپیلبرگ در اوج قدرت فیلمسازی اش مواجه هستیم در حالی که تام هنکس یکی از بهترین بازی های دوران حرفه ایش را در نقش یک وکیل به نام جیمز بی داناوان را ارائه می دهد، یک قهرمان تاریخی واقعی که مامور می شود بر سر آزادی دو خلبانی که هواپیمایشان در آسمان اتحاد جماهیر شوروی ساقط شده، با مقامات دشمن مذاکره کند. این فیلم که برادران کوئن در نوشتن سناریو آن مشارکت داشته اند، به همان اندازه که یک فیلم جاسوسی است، یک تریلر حقوقی نیز هست اما فضای آن که مملو از پارانویا و تحت نظر بودن است، باعث می شود که بتوان آن را قطعاً در ژانر جاسوسی دسته بندی کرد.
فیلم اسپیلبرگ به دو نیمه متفاوت تقسیم می شود و داستان آن در نیویورک سیتی و آلمان شرقی می گذرد، بدین ترتیب اسپلبرگ از فرصت پیش آمده برای نشان دادن تفاوت بین دو لوکیشن در دهه ۱۹۶۰ و شروع دهه ترس جنگ سرد استفاده می کند که فیلمبرداری بسیار بی نقص و جذاب یانوژ کامینسکی نیز بر تاثیرگذاری آن می افزاید. اما بزرگ ترین دارایی فیلم Bridge of Spies مارک رایلنس است که نقش رودولف ابل را بازی می کند، یک آمریکایی که به جاسوسی برای شوروی متهم شده و امیدوار است که شخصیت هنکس یک دادگاه عادلانه برایش برگزار کند. این دو یک شیمی بسیار باورپذیر و جذاب را ایجاد می کنند در حالی که رایلنس به نحوی موفق می شود باعث همدردی ما با مردی شود که برای طرف دیگر مناقشه کار می کند. از این رو جای تعجب ندارد که رایلنس در سال ۲۰۱۶ جایزه اسکار را به خانه برد.
۱۲- Mission: Impossible – Rogue Nation (2016)
شاید Mission: Impossible تنها فرانچایزی باشد که هر فیلم جدیدی در آن بهتر از فیلم قبلی بوده است. در هالیوود، این اتفاق مانند یک معجزه واقعی است و شاید به همین خاطر باشد که آخرین فیلم این فرانچایز با عنوان Rogue Nation در این فهرست قرار گرفته است. در اینجا با یک فیلم جاسوسی مواجه هستیم که در جاه طلبی هایش فروتن عمل می کند اما تماشای آن از همه جهات بسیار لذت بخش و درگیر کننده است، موضوعی که در بسیاری از بلاک باسترهای امروزی دیده نمی شود. در حالی که داستان فیلم در اینجا بسیار کلیشه ای و آشناست، شیوه افشا شدن و روایت داستان به هیچ عنوان چنین نیست. کریستوفر مک کواری، کارگردان فیلم، هر سکانس را بعد از دیگری با اعتماد به نفس هدایت کرده، که بهترین آن ها در جریان یک نمایش اپرا رخ داده و می توان آن را به راحتی با کارهای هیچکاک مقایسه کرد، به همان اندازه باشکوه، چه از لحاظ تدوین و چه سرعت روایت داستان.
شان هریس که نقش شخصیت منفی اصلی فیلم را بازی می کند نیز انتخاب عجیبی برای این نقش بوده اما او چیزی خاص در خود دارد که باعث شده همزمان دوست داشتنی و نفرت انگیز باشد! همچنین باید گفته که فیلم Rogue Nation، جدای از داشتن تمامی ترکیباتی که آن را به یک فیلم جاسوسی بی نقص تبدیل می کند مانند گجت ها و تعقیب و گریزها با خودرو، یک فیلم واقعاً بامزه و لذت بخش باشد. الک بالدوین،وینگ ریمز و سایمون پگ در بهترین و مناسب ترین لحظات باعث خنده می شوند در حالی که تام کروز موفق می شود هم شخصیتی شکاک باشد و هم دوست داشتنی. فیلم Ghost Protocol ساخته برد برد در این فرانچایز در سال ۲۰۱۱ می توانست به راحتی جایی در این فهرست داشته باشد اما Rogue Nation به خاطر جذابیت هیچکاکی اش و اصرار مداومش بر خوب بودن، در این جایگاه قرار گرفته است.
۱۱- Munich (2005)
فیلم های قدیمی مانند The Dirty Dozen را به یاد دارید، جایی که گروهی از مردان دون پایه با ترکیب مهارت ها و توانایی هایشان موفق می شوند یک دشمن مشترک را شکست دهند؟ فیلم Munich که یکی دیگر از شاهکارهای استیون اسپیلبرگ است نیز همانند آن فیلم هاست با این تفاوت که به شکلی بسیار هنری روایت شده، داستان آن یک داستان واقعی جدی است و به همان اندازه هیجان و تنش دارد. این فیلم بر اساس واقعه تاریخی کشتار مونیخ ساخته شده که در سال ۱۹۷۲ ساخته شده است، جایی که ۱۱ نفر از تیم المپیک اسراییل توسط یک گروه فلسطینی به نام سپتامبر سیاه به گروگان گرفته شده و در نهایت کشته می شوند.
این تریلر جاسوسی بیشتر به روایت های پس از این ماجرا می پردازد، جایی که سرویس موساد مامورینی را برای پیدا کردن و گرفتن انتقام از افراد مسئول در این کشتار فرا می خواند. اریک بانا نقش آونر ککافمن را بازی می کند که رهبری گروه ماموران موساد را بر عهده دارد و دانیل کریگ نیز یکی از دیگر بازیگران فیلم است. با طول ۱۶۳ دقیقه ایش، Munich یک فیلم بلند حماسی است با لحظات طولانی تعمقی و ناخوشایند که ناگهان وارد خشونتی مطلق می شوند. اما این آهستگی و سنگینی روایت فیلم است که آن را از دیگر فیلم های این ژانر متمایز می سازد. هر قتلی که رخ می دهد مخاطب احساس می کند که برای انجام آن به اندازه کافی تلاش شده است زیرا مخاطب با اشتباهات، جمع آوری اطلاعات و روش هایی که برای بدام انداختن طعمه ها صورت می گیرد آشنا می شود.
اصلاً دشوار نیست که بفهمیم چرا فیلم های جیمز باند سومین فرانچایز موفق هالیوود هستند: لوکیشن های باورنکردنی، گجت های عجیب و غریب، جنگ های تن به تن هیجان انگیز و انفجارهای بزرگ. با تکیه مطلق بر جذابیت ناشی از فرار از واقعیات، فرانچایز باند در این رقابت جایگاه برتر را یافته است و به همین خاطر است که این سری فیلم برای این مدت طولانی محبوب سینماروها بوده است. اما همه فیلم های جاسوسی چنین به نمایش شکوه و بزرگی نمی پردازند. فیلم جاسوسی عمیقاً با یک بخش سیاه و پارانویایی تاریخ واقعی در هم آمیخته است: جنگ سرد. جنگ سرد دورانی بود که جاسوسان دوجانبه، قتل و خیانت به وفور دیده می شد و فیلمسازان نیز سعی داشتند به این عصر پرداخته و تاثیر آن بعد از دهه ها هنوز هم قابل دیدن است.
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، در همه فیلم های جاسوسی معمولاً یک سوال مطرح می شود: یک جاسوسی دقیقاً کیست و چه خصوصیاتی دارد؟ شاید جذاب ترین تعبیر را بتوان در رمان The Spy Who Came in From the Cold و از زبان شخصیت اصلی رمان یافت که می گوید جاسوسان «یک مشت حرامزاده کثیف و پرجرأت مانند من هستند… خادمان جامعه که برای ارزش بخشیدن به زندگی های کوچک متعفنشان، گاوچران ها و سرخپوستان را به بازی می گیرند». این یک تعبیر از جاسوس است اما سینما تعبیرهای بی شماری از جاسوسان داشته و قضاوت اخلاقی در مورد آن ها را به مخاطب واگذار کرده است. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با ۲۰ فیلم جاسوسی برتر تاریخ سینما آشنا کنیم که قبل از مرگ باید حتماً ببینید.
مطالب پیشنهادی: