گلشیفته فراهانی» که در اینستاگرام دارای ۱۲ میلیون دنبالکننده است اما در آمریکا بهویژه تا پیش از «آزادسازی» (Extraction) «کریس همسورث» برای مخاطبین آمریکایی ناشناخته بود، همزمان با پخش سریال «تهاجم» (Invasion) شبکه اپل تیوی+ با نیویورک تایمز به گفتگو نشسته است. فراهانی میگوید: «مثل دایناسوری بودم که به سینما متعهد است. [اما سریال «تهاجم»] فوقالعادهترین تجربه تمام عمرم بوده.»
به گزارش مووی مگ به نقل از 30نما، فراهانی میگوید وقتی برای بازی در سریال علمی-تخیلی «تهاجم» که امروز جمعه (۲۲ اکتبر) پخش شده قراردادی منعقد میکرده نمیدانسته که خود را درگیر چه نوع پروژهای خواهد کرد: «هیچ نمیدانستم، حتی نمیدانستم داستان در مورد چیست. در مورد بیگانگان فضایی نمیدانستم. در مورد هیچچیز نمیدانستم.»
این بازیگر ۳۸ که از سال ۲۰۰۸ در فرانسه زندگی میکند در مورد شخصیت «انیشا» در سریال «تهاجم» به نویسندگی «سایمون کینبرگ» و «دیوید ویل» میگوید: «از سایمون شنیدم که این شخصیت قرار است با یک قداره یا چنین چیزی یک بیگانه را از بین ببرد. گفتم: «شوخی میکنید؟»»
فراهانی که در فیلم تریلر جاسوسی «یک مشت دروغ» (Body of Lies) سابقه همکاری با «ریدلی اسکات» و «لئوناردو دیکاپریو» را دارد، اما شهرت جهانیاش را بیشتر مدیون فیلمهایی چون، «آزادسازی»، «درباره الی» (About Elly) «اصغر فرهادی» و «پترسون» (Paterson) «جیم جارموش» است.
جارموش در مصاحبه با «نیویورک تایمز» در مورد همکاری با گلشیفته میگوید: «عاشق حضورش شدم. عاشق چشمان شیطنتآمیزش و بازیگوشی او شدم. به عنوان یک انسان روحیه بسیار مثبتی دارد.»
فراهانی در ادامه از علت گرایش به بازی در یک سریال تلویزیونی میگوید: «مثل دایناسوری بودم که به فیلم و سینما متعهد باشد. هیچ پیشنهادی را جدی نمیگرفتم چون میخواستم سینما را زنده نگه دارم.
کینبرگ فراهانی را حتی پیش از «سم نیل» بازیگر کهنهکار «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park) برای «تهاجم» انتخاب کرده است. این فیلمساز در مورد سریال میگوید: «یک سریال حول محور بیگانگان فضایی است. اما در واقع در مورد ظرافت و آسیبپذیری و انسانیت شخصیتهاست. نقشی است که [فراهانی] میداند چگونه بازی کند، صرف نظر از موقعیتش.»
فراهانی که در حین انجام مصاحبه با والدینش در اسپانیا حضور داشته به نوشته «نیویورک تایمز» برای دنباله «آزادسازی» نتفلیکس بازمیگردد اما پیش از آن در فیلمی به کارگردانی «آرنو دپلشن» مقابل «ماریون کوتیار» جلوی دروبین میرود.
در ادامه بخشهایی از مصاحبه فراهانی با «نیویورک تایمز» میآید:
داستان انیشا به نظر یک درام صمیمانه درون یک فیلم اکشن بزرگ میرود. آیا رویکرد شما به این سریال چنین بود؟
به نحوه درونیسازی داستان انیشا افتخار میکردم. یکی از نقطه ضعفهای من سینمای مستقل است: وقتی درام کوچکی پیشنهاد شود، واقعاً مجذوبش میشوم. و داستان ما کمی شبیه به چنین فیلمی بود. واقعاً به این پروژه افتخار میکنم چون یک بلاکباستر نیست – مسائل بیشتری در جریان است. این سریال فوقالعادهترین تجربه عمرم بود.
یکی از اولین چیزهایی که میبینیم این است که انیشا میفهمد همسرش به او خیانت کرده و آن صحنهها اغلب غیرکلامیاند – ما همهچیز را از نگاه شما میفهمیم. بازی در این لحظات چگونه بود؟
اطراف من را زنانی چون انیشا احاطه کردهاند که – برای راحتی، نه ضرورت – تصمیم گرفتهاند خانهدار باشند، یک مادر. در حال مشاهده بودم، یعنی خیلی خوب این را میفهمم: اینکه چگونه میخواهید راضی کنید، چگونه میخواهید فرزندان شما عالی باشند. و بعد البته همهچیز به آن وضع میانجامد. بنابراین با پوست و استخوان درک میکردم.
جالب است، تنها به یک نوع از زنان غبطه میخورم: آنهایی که همسری پیدا میکنند و یک شبه به همهچیز میرسند. گاهی خیلی دوست دارم که یک مرد برای من یک خانه یا ماشین بخرد. من زندگیام را از صفر ساختهام، بنابراین به آنها غبطه میخورم. و البته دوستانم میگویند: «تو نمیتوانی چنین آدمی باشی.» اما همان آدمی هستم که ۱۴ ساله بود و سخت کار میکرد.
آیا ورود به تلویزیون با چالشهای خاصی همراه بود؟
مسائل زیادی وجود داشت. فکر میکردم: «اپل تا خدا میداند چه زمانی مالک من خواهد شد.» پروژه سختگیرانهای بود، مثلاً همه ما فیلمنامهها را در اختیار نداشتیم – با دو قسمت اول شروع کردیم اما [فیلمنامه] قسمتهای بعد را نداشتیم. نمیتوانم تصور کنم که چگونه بدون داشتن متنی کامل تولید یک پروژه را شروع میکنند. باید من را آرام میکردند چون میگفتم: «کاری که از من میخواهید انجام دهم کمی دیوانهوار است.»
دست کم به شما نگفتند که سرنوشت انیشا چه خواهد شد؟
هیچ نمیدانستم. تنها اشاراتی شده بود که این شخصیت دست به کارهایی باورنکردنی میزند و به طریقی او را در کانون داستان نمیدانستند. تنها در آمریکا شما را اینگونه در ناآگاهی نگه میدارند. باید التماس میکردم.
دو هفته پیش از فیلمبرداری گفتم: «آقایان، دست کم ممکن است بگویید پایان داستان چه خواهد شد؟» شروع کردم به دزدیدن فیلمنامهها از بخشهای مرتبط با گریم چون آنها فیلمنامه را داشتند اما من نه. میگفتند قرار است تغییراتی در متن ایجاد شود، اما میگفتم: «مهم نیست، فقط میخواهم بدانم سرانجام شخصیت چه خواهد شد.»
همکاری با نویسندگان و کارگردانان مختلف که یکی از مهمترین تفاوتهای سینما و تلویزیون است چگونه بود؟
آموخته بودم که به کارگردانها متعهد بمانم، بنابراین تغییر کارگردان برای من مانند تغییر همسر بود. واقعاً مثل این بود که با یک نفر ازدواج کنی و بعد به شما بگویند باید با مرد دیگری همبستر شوید و شما بگویید: «این کار کمی ناخوشایند است.»
شما تقریباً ۱۲ میلیون دنبالکننده در اینستاگرام دارید. آن بخش از زندگی خود را چگونه مدیریت میکنید؟
راستش را بخواهید نمیدانم. نسبتاً خیلی دیر به اینستاگرام پیوستم، و کمی زمان برد تا درکش کنم چون هر کاری را با درک مستقیم انجام میدهم. فکر میکنم حقیقت و روراست بودن کلیدی است.
[مدیریت] اینستاگرام من بسیار سخت است چون دنبالکنندگان ایرانی و بینالمللی زیادی دارم. کسانی که از کشورشان خارج شدهاند گویی در یک برزخ گرفتارند: من اهل فرانسه نیستم، اما بیش از ۱۳ سال است که از ایران خارج شدهام. باید قلمرو خودتان را خلق کنید، و قوانینی برای خودتان، و انسان خودتان میشوید. در کارنامه من فقط بلاکباسترها یا فیلمهای مستقل وجود نداشت، همیشه بین دنیاهای مختلف در گردش بودم و تنها به یک ژانر نمیچسبیدم.
به جز کمدیهای مطلق و فیلم «سانتا و دوستان» (Santa & Cie) که تنها اثر شما در این ژانر است.
آدم خیلی شوخی هستم. [میخندد.] همانقدر که درام و تراژدی در خود دارم، یک دلقک هم هستم. فیلمهایی بازی کردهام که در موقعیتهای مضحک قرار داشتهام، اما خیلی دوست دارم در اثری بازی کنم که واقعاً خندهدار باشم چون هستم. اولین کسی که این را به من گفت «ریدلی اسکات» بود وقتی که در فیلم «مشتی دروغ» بازی میکردم. او گفت: «برترین خصوصیت شما به عنوان بازیگر کمدی است.» بنابراین بله، امیدوارم که یک روز اتفاق بیفتد.