داستان وست ساید (West Side Story) بازسازی اثری به همین نام در سال 1961 به کارگردانی رابرت وایز است. فیلمی که در آن زمان کسی امید چندانی به موفقیت آن نداشت و حتی ماجرای کارگردانی آن که به صورت مشترک انجام شد نیز تا سال ها سوژه مطبوعات بود. با این حال، اثر مذکور توانست به یکی از پرفروش ترین آثار سال تبدیل شود و 10 جایزه اسکار تصاحب کند که این اثر را در رده موفق ترین آثار موزیکال تاریخ سینما قرار می دهد. حال پس از گذشت بیش از نیم قرن، استیون اسپیلبرگ تصمیم گرفته تا یک نسخه بازسازی از این فیلم ساخته و روانه سینما کند.
داستان فیلم در نیویورک روایت می شود. جایی که دو گروه خیابانی که یکی شامل سفید پوستان و دیگری پورتوریکویی های مهاجر به آمریکاست، در رقابت و دشمنی با یکدیگر به سر می برند. این دو گروه قصد دارند به هر شکل ممکن دیگری را از محله بیرون کنند تا این که یکی از اعضای سابق گروه سفید پوستان به نام تونی (انسل الگورت) به خواهر یکی از اعضای گروه مقابل علاقه مند می شود و…
وقتی یک اثر سینمایی زمانی بازسازی می شود، سازندگان قصد ارائه مفاهیمی جدید در قالب یک داستان کلاسیک را دارند. در واقع، بسیاری از نویسندگان و فیلمسازان به این دلیل سراغ بازسازی می روند که بتوانند ایده های جدیدی را بر بستر قبلی شکل گرفته بنا کنند تا تاثیرگذاری بهتری بر ذهن مخاطب داشته باشد. اما این موضوع درباره فیلم «West Side Story» با چالش های متفاوتی همراه بوده است. ما در این جا درباره فیلمی صحبت می کنیم که نسخه قبلی آن پرافتخارترین اثر موزیکال تاریخ سینما و یکی از رکورد داران کسب جوایز اسکار به شمار می رود. اثری شایسته که چه در تئاتر و چه در سینما در اوج قله موفقیت قرار گرفت و به نظر می رسید که نیازی به اضافه کردن یا کاستن المان های مختلف در آن به منظور بازسازی نباشد.
اما با این حال، اسپیلبرگ با بازسازی «داستان وست ساید» به سینما بازگشته و به طور قطع فیلم جدید قرار است با اثر قبلی مقایسه شود و در همین نقطه است که ایرادات اثر عیان می گردد. نخستین ایراد مهم فیلم، تغییر رویه شخصیت های داستان و تک بُعدی شدن آن هاست. جت ها در نسخه کلاسیک علاوه بر اینکه از پورتریکویی ها متنفر بودند، حتی به سفید پوستان بی دست و پا هم دست اندازی می کردند تا تماشاگر متوجه این موضوع شود که لزوماً جت ها معضل نژاد پرستی ندارند و از پایه و اساس، بدیهی ترین ویژگی های یک شهروند تربیت شده را ندارند. اما در نسخه جدید، جت ها تنها نژاد پرست هستند و پیچیدگی بیشتری ندارند! شاید در نسخه کلاسیک جت ها از منظر شخصیت پردازی در جایگاه برجسته ای نبودند اما قطعاً در مقایسه با نسخه استیون اسپیلبرگ در جایگاه بالاتری قرار می گیرند.
ایراد دیگری که می توان به نسخه مدرن «West Side Story» وارد دانست، از بین رفتن طراوت در سکانس های موزیکال است. این مسئله انکار ناپذیر است که از بابت کیفیت بصری، «داستان وست ساید» مدرن در بهترین جایگاه ممکن قرار می گیرد و شایسته تحسین است اما در این جا خبری از آن جنب و جوش قبلی و زحمت بازیگران نیست. این ایراد را می توان در سکانس هایی از جمله مراسم رقص و حتی نزاع چاقو مشاهده کرد که تکان های شدید دوربین باعث شده جزئیات حرکت بازیگران کمرنگ تر شود. حتی آشنایی تونی و ماریا نیز در مقایسه با نسخه کلاسیک ضعیف تر است.
اما فارغ از مقایسه «داستان وست ساید» با نسخه کلاسیک، باید گفت که نسخه مدرن با در نظر نگرفتن نسخه قدیمی، از لحاظ اجرا یکی از چشم نوازترین آثار سال به شمار می رود. اسپیلبرگ مطابق انتظار در بخش فیلمبرداری بهترین عملکرد را به جای گذاشته و همچنین طراحی صحنه و لباس نیز شایسته تقدیر هستند.با این حال، نبود موسیقی ارجینال در نسخه جدید یک ایراد آشکار به شمار می رود. در نسخه کلاسیک قطعات به یاد ماندنی مانند «آمریکا» اجرا می شد که اشاره ای تلخ و گزنده به شرایط مهاجران به آمریکا در گذشته می کرد و در نسخه مدرن، عیناً همان اشعار و ترانه ها اجرا شده اند.
«داستان وست ساید» کلاسیک در بخش بازیگری نیز در مقایسه با نسخه کلاسیک در جایگاه پایین تری قرار می گیرد. اگرچه بازی و روابط ریچارد بیمر و ناتالی وود در نسخه سال 1961 نیز با ایراداتی همراه بود و بازیگران مکمل مانند ریتا مورنو و جورج چکریس توانستند در فیلم بدرخشند و اسکار بگیرند، اما در نسخه جدید، انتخاب دو بازیگر اصلی نیز به مراتب بدتر از نسخه کلاسیک است. انسل الگورت و ریچل زیگلر فارغ از اختلاف سنی که در فیلم هم مشهود است، در اجرا بسیار ضعیف تر از نسخه کلاسیک ظاهر شده اند.
اگر با در نظر نگرفتن وجود نسخه کلاسیک به تماشای « West Side Story» بنشینید، احتمالاً لذت فراوانی از اثر خواهید برد. اما زمانی که نسخه سال 1961را تماشا کرده باشیم، پذیرش نسخه جدید که اتفاقاً در فیلمنامه ایرادات بیشتری نسبت به اثر قبلی دارد، کمی سخت تر خواهد بود. فیلم جدید استیون اسپیلبرگ در بخش صدابرداری، کارگردانی، طراحی لباس و اجرای موزیکال تحسین برانگیز است اما در عین حال، هرگز نمی تواند مزیت بیشتری نسبت به نسخه سال 1961 خلق کند. در این جا خبری از ایده های خلاقانه نیست و بعضاً به بازسازی سکانس به سکانس اثر منجر شده است. اگر قرار بر انتخاب تماشاگر برای تماشای یکی از این دو نسخه باشد، نسخه آقای اسپیلبرگ هیچ دلیلی برای این که انتخاب تماشاگر باشد ارائه نمی دهد.
منتقد: میثم کریمی
این مطلب بهصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی میگردد.
به صفحه اینستاگرام مووی مگ بپیوندید