طعمه (Prey) جدیدترین عنوانی است که بر اساس فیلم محبوب «Predator» ساخته شده است. نخستین قسمت از فیلم «شکارچی» در دهه هشتاد میلادی با بازی آرنولد شوارتزنگر ساخته شد و برخلاف انتظار، تبدیل به یکی از موفقترین آثار اکشن سال شد. فیلم مذکور البته حواشی فراوانی هم در مراحل تولید تجربه کرد از جمله اخراج ژان کلود ون دام از پروژه که در نوع خودش اتفاقی عجیب اما جالب محسوب میشد.
داستان «Prey» درباره قبیلهای است که در آن نارو (امبر میدتاندر) بهعنوان یک زن قصد دارد شکارچی شود اما از طرف اعضای قبیله نادیده گرفته میشود چراکه آنها معتقدند او باید در خانه بماند و آشپزی کند. در این وضعیت، نارو متوجه میشود که حیوانات جنگل در حال قلعوقمع به روشی کاملاً خشونتآمیز هستند و به همین منظور سعی میکند ماجرا را متوجه شود تا این که …
سری فیلمهای «Predator» اگرچه در گیشه با شکست بزرگی مواجه نشدند و همواره طرفداران پروپا قرصی داشتند اما هرگز نتوانستند حتی به نیمی از جذابیت قسمت اول این مجموعه دست پیدا کنند. حال در جدیدترین تلاش، تهیهکنندگان بعد از آزمایش حضور شکارچی در جنگل و خیابان و فضا، این بار این موجود را وارد سرزمینهای سرخپوستی کردهاند تا جدالی میان این دو شکل بگیرد! ایده اولیه این تقابل (که پیشدرآمد سری قبل محسوب میشود) جذاب به نظر میرسد اما روند فیلمنامه و المانهای قراردادی که به فیلم اضافه شده کار را حسابی خراب کرده است.
اگر در قسمت نخست این مجموعه هدف سازندگان ساخت یک اکشن جذاب با محوریت هیولا بود (که بهخوبی هم از عهده انجام آن برآمدند)، این بار اما محوریت ماجرا نه شخصِ شکارچی بلکه نشاندادن قدرت زنان و تلاش آنها برای برابری در کنار مردان است! متأسفانه هالیوود در سالهای اخیر بهجای ساخت آثار اورجینالی که بتواند پیامهای اجتماعی و در واقع ارزشهای روز را در قالب یک داستان جدید برای مخاطب شرح دهد، به سراغ آثار مطرح رفته و پیامهایش را بهزور در قصه میگنجاند. «Prey» جدیدترین فیلمی است که قربانی این سیاست شده و فرصت بازسازی سری فیلمهای «Predator» را به هدر داده است.
فیلمنامه «Prey» سرشار از کلیشههاست. از دیالوگهای شعاری درباره تواناییهای نادیده گرفته شده زنان گرفته تا هوش سرشارشان، روایت قصه را تحتتأثیر قرار داده تا کوچکترین نکته مثبتی درباره آن وجود نداشته باشد. (ادامه این پاراگراف پایان داستان را لو میدهد) متأسفانه فیلمنامه مخصوصاً در انتهای داستان و زمانی که نارو، سرِ شکارچی را به قبیله میآورد و جنگ سالار خطاب میشود و آن نگاه الهامبخش به دختربچه که قرار است نسل آینده زنان جنگجو باشد، فیلم را به یک پارودی شعارزده مبدل کرده است.
از فیلمنامه کلیشهای «Prey» که بگذریم، باید به مهمترین شخصیت فیلم یعنی «شکارچی» اشاره کرد که این یکی هم در مقایسه با نسخه اصلی تفاوت فراوانی دارد. فارغ از این که هنوز نمیدانیم شکارچی بر روی زمین چهکار میکند و هدفش از این که در آن حوالی میچرخد و آدم میکشد چیست، باید گفت که او در مقایسه با نسخههای جدیدتر خود از قابلیتهای بهمراتب پیشرفتهتری برخوردار است! در واقع اگر اولین نسخه فیلم را مدنظر قرار دهیم که داستانش چند قرن پس از اتفاقات فیلم کنونی روایت میشود، باید گفت که به طور عجیبی شکارچی کنونی پیشرفته از نسخههای جدیدترش است و البته از لحاظ ضریب هوشی چیزی در حد فاجعه است!
در نسخه اصلی شکارچی میتوانست یکتنه آرنولد شوارتزنگر را از زمین بلند کرده و به اطراف پرت کند که در آن زمان اتفاق عجیبی محسوب میشد! جثه بسیار بزرگ و تنومند شکارچی بهخوبی در تقابل با شوارتزنگر به توازن رسیده و تقابلی جذاب میان این دو رقم زده بود. اما در نسخه جدید، نارو بهراحتی به سر و کول شکارچی آویزان شده و آن را با طناب به اینسو و آن سو میکشاند! متأسفانه علیرغم این که صحنههای اکشن فیلم از لحاظ کارگردانی وضعیت مناسبی دارند و فضاسازی خوبی هم برای اجرایشان در نظر گرفته شده، اما از لحاظ منطق دچار ایرادات اساسی هستند و نمیتوان از تماشای آن لذت برد. بازی بازیگران فیلم تعریف چندانی ندارد. امبر میدتاندر در نقش نارو، توانایی مجاب کردن تماشاگر برای این که باور کند او یک جنگجوست را ندارد. بازی بازیگران سرخپوست فیلم هم وضعیت بهتری از میدتاندر ندارد.
شاید اگر تأکید بی جای سازندگان به دخیل کردن المانهای فمینیستی در «Prey» نبود، میشد از تماشای قسمت جدید «شکارچی» لذت برد اما فیلمنامه و منطق روایی کار را خراب کرده است. از «Predator» تا به امروز نسخههای بسیاری بهنمایشدرآمده که همگی آنها روندی نزولی را طی کردهاند. «Prey» اگرچه هرگز حتی به نیمی از جذابیت قسمت نخست این مجموعه هم دست پیدا نمیکند اما در بخش فضاسازی و در مقطعی اکشن، اثر قابل قبولی محسوب میشود. باید منتظر روزی بمانیم که سازندگان این عنوان این موضوع را متوجه شوند که برای روایت این داستان لازم نیست ارزشهای اجتماعی را به قصه اضافه کنیم و فقط کافی است یک داستان ساده و سرراست را روایت کنیم تا تماشاگر از تماشای آن لذت ببرد.
منتقد: میثم کریمی
این مطلب بهصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی میگردد.
به صفحه اینستاگرام مووی مگ بپیوندید