خلاصه داستان:
داستان فیلم درباره مرد جوانی به نام قدرت ( حامد بهداد ) است که سودای رسیدن به قدرت و سخنرانی در مجلس را دارد اما با اتفاقات گوناگونی مواجه می شود که سرنوشت او را تغییر می دهد.
کارگردان :
کمال تبریزی : متولد سال 1338 در تهران است و یکی از شناخته شده ترین کارگردانان سینمای پس از انقلاب اسلامی در ایران به شمار می رود. از ساخته های مشهور کمال تبریزی می توان به آثار کمدی نظیر « لیلی با من است » و « مارمولک » اشاره کرده که در این بین « مارمولک » موفق ترین و محبوب ترین اثر سینمایی این کارگردان محسوب می شود.
نقد فیلم « مارموز » :
کمال تبریزی در سینمای کمدی با فیلم « مارمولک » شناخته می شود. اثری پرفروش و محبوب در سینمای ایران که علی رغم حواشی که در اکران با آن مواجه شد و نسخه قاچاق فیلم منتشر شد، توانست فروشی مناسب در گیشه های سینما داشته باشد و تبدیل به اثر سیاسی محبوب مخاطبین ایرانی شود. او حالا پس از سالها با « مارموز » به سینما بازگشته است. اثری که سابقاً با نام « خودسر » شناخته می شد اما سازندگان با تغییر نام آن به « مارموز » تمام تلاش خود را به کار بستند تا اثرشان تداعی کننده خاطرات « مارمولک » شود و به نوعی این اثر را دنباله روی آن معرفی نماید. اما وضعیت « مارموز » وخیم تر از آن است که بتواند حتی به « مارمولک » نزدیک شود.
اگر در « مارمولک » تماشاگر با شخصیت اصلی داستان همذات پنداری کرده و آدمهای داستان را باور می کرد و با آنها همراه می شد، اینجا در « مارموز » همه چیز در حد و اندازه یک کاریکاتور زشت و بی مزه باقی مانده است. کاریکاتوری که در آن همه نوع شخصیت سیاسی یافت می شود و به آن کنایه زده می شود اما با رعایت شدید احتیاط. در واقع خود فیلمساز و نویسنده آن یعنی آیدین سیار سریع بهتر از هرکسی می دانسته اند که ابداً قادر نخواهند بود تا به نقد سیاسیون بپردازند و آنان را به چالش های سخت بکشانند، از این جهت سعی کرده اند تا با خلق چند شخصیت کاریکاتور سیاسی و الحاق چند تکه کلام و شوخی های سیاسی کنترل شده، برچسب اثر سیاسی را به فیلم خود بزنند که نتیجه ناامید کننده است.
در « مارموز » بطور عجیبی اساس نگارش فیلمنامه فراموش شده است. شخصیت اصلی داستان فاقد هویت است و فیلم که آغاز می گردد ما نمی دانیم که قدرت چه بوده و با چه انگیزه ای تبدیل به فردی شده که حاضر است برای رسیدن به قدرت هر نوع تظاهر رو ریا را به کار ببندد. فیلم سعی کرده با به تصویر کشیدن دانشگاه و دختری که قدرت به او علاقه داشته، انگیزه احتمالی او را از تغییرات تفکرش به تصویر بکشد اما این تصویر چنان خام و دم دستی و بدون جزئیات است که علناً بود و نبود آن تاثیری در وضعیت فیلم ندارد. در کنار قدرت، شخصیت های مکمل نیز حضور دارند وضعیت آنان نیز بحرانی تر از شخصیت اصلی داستان است. آنان نماینده دو جبهه اصولگرا و اصلاح طلب در فیلم هستند که با عنوان قرمز و آبی شناخته می شوند و همانطور که اشاره شد، صرفاً یک کاریکاتور بی ظرافت به شمار می روند که قرار است تکه کلامهای سیاسی رایجی که می توانیم نمونه هر روزه آن را در جامعه از این و آنبشنویم، در فیلم بازگو نمایند.
بطور خلاصه می توان گفت که فیلمنامه « مارموز » تکه پاره است و انسجام مشخصی در آن به چشم نمی خورد. به نظر می رسد که سازندگان پیش از ساخت فیلم شوخی های سیاسی که قابل مطرح شدن بوده را جایی یادداشت کرده و براساس آن موقعیتی خلق کرده اند تا همان شوخی های در قالب تصویر بازگو شوند. نمونه عجیب و ناامید کننده آن در فیلم، سکانس مواجه قدرت با گشت ارشاد است. سکانسی که به بدترین و غیر سینمایی ترین شکل ممکن ساخته شده و تنها دقایقی از فیلم صرف می شود تا قدرت نزد مامور آمده و این دیالوگ را بگوید که : « نزدیک انتخابات نباید با کسی برخورد کرد چراکه به رای آنها نیاز داریم! ». شاکله فیلم « مارموز » با چنین وضعیتی بنا شده و تمام دقایق فیلم به بازگو شدن تکه کلامهای سیاسی گذشته بی آنکه این رویه در نهایت بلوغ برسد و بتواند قصه ای سیاسی منطقی را روایت نماید.
در بخش منطق روایی، فیلم در بحران به سر می برد. تمام اتفاقاتی که در « مارموز » در حال رخ دادن هستند ما به ازای بیرونی ندارند و کارگردانی ضعیف تبریزی نیز به ضعف اثر افزوده است. عمده این ضعف ها را می توان در سکانس های بیرونی مشاهده کرد که جمعیت فراوانی در تصویر قابل مشاهده هستند. جمعیتی که به درستی هدایت نشده اند و حتی ترس و وحشت آنان در سکانس بمب گذاری یک عنصر گمشده محسوب می شود. رابطه میان قدرت و خبرنگار زن حزب وحدت ملی به یکباره و در کمال شلختگی به وقوع می پیوندد. رابطه ای که نه مقدمه ای دارد و نه دلیلی برای شکل گیری آن و حتی نه دلیلی برای آنکه بتوانیم این رابطه را باور کنیم.
زمانی که فیلم قصه خود را از داخل ایران خارج کرده و شبکه های خارجی زبان را وارد معرکه می کند، پیکر نیمه جانش نیز از دست می رود. پرداخت بد صحنه های خارج از ایران و شبکه های خارجی زبانی که بی ارتباط با مسیر داستان به یکباره وارد معرکه می شوند، « مارموز » را از مسیر خود منحرف می کند و اثر را به آش شله قلمکاری مبدل می کند که قرار است در مدت زمان 2 ساعت به همه موارد سیاسی گریزی بزند بی آنکه بداند پرداختن صحیح به موضوعات محدود می تواند نتیجه به مراتب بهتری بر جای بگذارد، نه آنکه از هر بخش و جناح و گروهی از سیاسیون در فیلم استفاده شود صرفاً به این جهت که قرار است کنایه های سیاسی به آنان مطرح شود.
شاید بتوان تلاش حامد بهداد برای ارائه یک نقش آفرینی جدید در فیلم « مارموز » را بهترین ویژگی فیلم برشمرد. بهداد در « مارموز » سعی کرده تا در نقش شخصیت مشنگ و ساده قدرت، بازی تاثیرگذاری از خود ارائه دهد که تا حدی نیز در این مسیر موفق بوده است. شاید اگر شخصیت قدرت می توانست چند بُعدی باشد و تا این حد از دست رفته و کاریکاتور نباشد، می شد که حامد بهداد قابلیت های بازیگری خود را به نحو بهتری در فیلم به نمایش بگذارد اما اینچنین نشده. دیگر بازیگران فیلم نیز وضعیت بهتری از بهداد ندارند.
« مارموز » با عنوان یک اثر سیاسی به سینما آمده ست اما هرگز جسارت آن را ندارد که حتی بتواند به سوژه هایی که مطرح می کند نزدیک شود. فیلم جدید تبریزی تنها به سینما آمده تا بازگو کننده جملات سیاسی مردمی باشد که در کوچه و خیابان آن را مطرح می کنند. اما فیلم هرگز پا را فراتر از این نگذاشته و نمی تواند به یک نتیجه گیری منطقی برسد و حتی قصه ای منسجم روایت کند. فیلم که به پایان می رسد، تنها شعارهای گل درشت تمام نشدنی و زمخت فیلم بر جای می ماند. شعارهایی که مخاطب امروز سینما بسیار بیشتر از سازندگان فیلم آنها را شنیده و به اصطلاح گوشش از آن پُر است. مضاعف بر شنیدن این شعارهای تکراری چه چیز از تماشای « مارموز » به خاطر خواهیم سپرد؟ پاسخ هیچ است.
منتقد : میثم کریمی
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید
نام فیلم : مارموز
کارگردان : کمال تبریزی
فیلمنامه : آیدین سیار سریع
تهیه کننده : جواد نوروزبیگی
مدیر فیلمبرداری: علی تبریزی
بازیگران :
حامد بهداد
ویشکا آسایش
آزاده صمدی
مانی حقیقی
و...
دیدگاهها
مجید کله
امیرحسین
بسیار فیلم زیبایی بود البته ضعف و عدم جسارت فیلمساز باعث شده بود خیلی از جاهای فیلم کلیشه ای بشه و ایده فوق العاده نویسنده رو خراب کنه فیلم موضوع خوبی داشت ولی تبریزی برا اینکه فیلمش مثل مارمولک توقیف نشه خیلی سطحی از بعضی مسائل گذشته بود
گروه بازیگران فیلم لیست آشنایی بود و برخی از بازیگران خوب سینما مثل حامد بهداد و ویشکا آسایش و آزاده صمدی و مانی حقیقی و محمد بهرانی در فیلم حضور داشتن ولی بار اصلی فیلم بر دوش حامد بهداد بود و خیلی خوب کاراکتر قدرت صمدی رو بازی کرده بود
پیشنهاد میکنم حتما در این آشفته بازار سینما چنین فیلم هایی رو ببینید
بی نام
یاشار
سید محمد
Elnaz
حیف وقت که بذاری برای این فیلم
sfakhar
ریحانه
هانی
سارا
یوسف پرورش
مینا
فیلم میخواد بگه بیرون از ایران هیچی نیست هرچی هست تو ایرانه یه فیلم سطحی کلا اکثر فیلم های ایرانی سطحی و کم خرجه
نیمه اولش بد نبود نیمه دومش حوصله ام نمیکشید نگاه کنم خوابم برده بود جذاب نبود اصلا فیلم...
somi
مهدی
سام
ما اشتباه کردیم مسئله امروز ما بحران و کبمود آب نیست
بحران و کمبود عقل است
میتوان این مونولوگ چکیده ای از کل فیلم دانست باید گفت که مارموز هم تاحد زیادی همان جسارت مارمولک را در داستان خود دارد و برخی شوخیهای فیلم بسیار مستقیمتر و بیپرده تر از مارمولک از آب در آمده. مقایسه دایمی مارموز با مارمولک اگرچه شاید از نظر حرفهای چندان درست نباشد، اما اتفاقیست که هر بینندهای از فیلم ناخودآگاه در ذهنش آن را مرور میکند حرفها و شوخیهای داخل فیلم چیزی نیستند که مردم از آنها بیخبر باشند ولی جسارت نشان دادن آنها روی پرده سینمای ایران و نحوه روایت آنها و از همه مهمتر بازی خوب حامد بهداد که سهم بیشتر طنز فیلم را به تنهایی بردوش میکشد باعث شده تا این صحنههای اشنا با تحسین و خنده مخاطب همراه باشد. با دیدن بازی حامد بهداد تصور میکنم هیچکس دیگری به ذهن تماشاگران نمیرسد که بتواند این نقش را ایفا کند. نقش قدرت برای نوع بازی و صدای او نوشته شده تقریبا تمامی شخصیتهای فیلم مارموز برگرفته از نمونه واقعی آنها در بدنه دولت هستند و خود قدرت صمدی هم ترکیب چند نفری از آنهاست طنز تلخ فیلم کاملا برای مخاطب آشناست و مروری است بر مملکت داری دولتهای ما از سال ۸۴ به اینور روایت فیلمنامه اوج و فرود مناسبی دارد و با اینکه در ظاهر اولیه به یک کمدی موقعیت شبیه است ولی بیشتر از آن، کمدی کلامی را در برمیگیرد. برخی از دیالوگها در طول فیلم حالت شعاری دارند ولی فیلمساز و فیلمنامهنویس به زیرکی از زیر بار شعارنویسی با اعمال کردن دیالوگها و موقعیتهایی طنز در خلال آن فرار میکنند و این امر باعث میشود تا فیلم تبدیل به یک بیانیه سیاسی نشود. پایان بندی مارموز شجاعانهتر از پایان بندی سرهم شده فیلم مارمولک است و بدون ترس حرف نهایی خود را مانند پتک بر سر دولتمردان میکوبد
سارموراب
نقد شما افتضاحه بی انصافیه
من فقط به خاطر ویشکا و آزاده اومدم
سپهسالار
اینقدر سخته که متوجه بشی منطق روایی یعنی مثل اون صحنه فاجعه که بمبگذاری انجام میشه و دو ثانیه بعد همه خونسردن و دارن مصاحبه میکنن!!
محمد
علی
رمضانی
reza
Mehdi
فیلم رو هم فقط بخاطر تبریزی دیدم،خیلی بده که تبریزی اومده از اسم فیلم و حتا خود فیلم مارمولک سو استفاده کرده
اینطوری به دیدمون نسبت به مارمولک هم کمی عوض میشه
محمد
سام