بازی تاج و تخت به انگلیسی ( Game of Thrones) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی به سبک خیالپردازی حماسی است که توسط دیوید بنیاف ودی. بی. وایس برای شبکه اچبیاو ساخته شده و هم اکنون موفق ترین و پربیننده ترین مجموعه این شبکه می باشد. این مجموعه برگرفته از پرفروشترین مجموعه داستانهای فانتزی جرج آر. آر. مارتین یعنی ترانه یخ و آتش است. نخستین کتاب این مجموعه بازی تاج و تخت نام دارد. فیلمبرداری مجموعه در کارگاه ضبط فیلم پینت هال و بلفاست و هم چنین در کشورهای مالت، کرواسی، ایسلند و مراکش انجام گرفتهاست. فصل پنجم این سریال در ۱۴ ژوئن ۲۰۱۵ به پایان رسید و برای فصل ششم نیز تمدید شده است.
به بهانه نزدیک شدن به آغاز پخش فصل ششم سریال با هم نگاهی گذرا به آنچه که از ابتدا تا کنون اتفاق افتاده می اندازیم و سپس به نقد و بررسی آن می پردازیم.
داستان سریال در سرزمین خیالی وستروس، در نزدیکی پایان یک تابستان ۱۰ ساله اتفاق میافتد و چندین خط داستانی را دنبال میکند. اولین داستان به جنگ بین خانوادههای اشرافی برای به دست آوردن تخت آهنی پادشاهی هفت اقلیم مربوط میشود. دومین خط داستانی، نزدیک بودن زمستانی طولانی و یورش موجوداتی افسانهای از شمال را شرح میدهد و سومین خط داستانی مجموعه، تلاش فرزندان شاه مخلوع، برای بازپسگیری تاج و تخت است. این مجموعه از طریق شخصیتهایی مختلفی که در بر می گیرد، حول مسائلی چون طبقات اجتماعی، مذهب، وفاداری، فساد، جنگ داخلی و مجازات میگردد.
در داستان اول که البته در سریال ساخته نشده است فردی به نام رابرت باراثیون طی یک شورش عظیم که به دلیل ظلم بسیار خاندان تارگرین ها بوده پادشاهی را از چنگ خاندان تارگرین ها در می آورد, دو فرزند پادشاه یک پسر به نام ویسریس و یک دختربه نام دنریس موفق به فرار به سرزمین واسوس در شرق وستروس می شوند پسر شاه مخلوع، در تلاش است تا تخت پادشاهی را پس بگیرد. در همین راه، او خواهر خود، دنریس تارگرین را به عقد رئیس یک قوم وحشی در میآورد تا بتواند از ارتش او برای شکست پایتخت استفاده کند. وی به دلیل مغرور بودن و جاه طلبی به وسیله رئیس قوم به طرز دردناکی کشته می شود اما خواهرش سعی می کند که راه خود را از او جدا کند به همین دلیل زنده می ماند پس از مرگ رئیس قبیله دنریس از قبیله طرد می شود اما چون وارث سه تخم اژدهاست به او لقب مادر اژدها داده می شود و توسط هواداران و سربازانی که بعدها به دست می آورد به قدرت زیادی دست پیدا میکند و سعی می کند پادشاهی وستروس را دوباره به خاندان تارگرین ها برگرداند
در آن سو در سرزمین وستروس شاه رابرت از دوست و همرزم قدیمی خود نِد استارک نگهبان بخش شمالی وستروس درخواست می کند تا مقام دست شاه را بپذیرد . اوضاع نابهسامان کشور و احتمالِ کشته شدن شاه رابرت ند استارک را مجبور به پذیرفتن این منصب میکند. او برای آغاز کار، سرزمین اجدادی خود، وینترفل، را ترک کرده و به کینگز لندینگ، پایتختِ هفت اقلیم میرود.
برادر دوقلوی ملکه " سرسی لنیستر" به نام "جیمی لنیستر" با خواهر خود ملکه رابطه عاشقانه دارد بعد از مرگ شاه رابرت پسر ارشد وی به نام جافری قصد دارد بر تخت آهنین پادشاهی بنشیند وی در اصل فرزند جیمی و ملکه است .جافری جهت از بین بردن مخالفانش دستور اعدام نِد استارک را میدهد و تصمیم به نابودی اربابان سایر بخش های وستروس میگیرد تا خود و خاندان لنیستر تنها مدعی پادشاهی در وستروس باشند اما اربابان دیگر بخش ها به خصوص لرد استینس باراثیون برادر شاه رابرت به شدت با او مخالف هستند لرد استینس با ارتشی انبوه سوار به کشتی به پایتخت حمله میکند اما در نهایت شکست می خورد و به سرزمین خود بازمیگردد . زیرکی تیریون لنیستر پسر کوتوله تایوین لنیستر و در نهایت حمله غافلگیر کننده لرد تایوین باعث تحمیل شکست به وی می شوند , تیریون که به شدت مورد نفرت خواهرش ملکه به دلیل مردن مادرشان در زمان به دنیا آمدن وی است سعی می کند خاندان لنیستر ها را از منجلابی که بدان گرفتار شده نجات دهد . در آن طرف پسر بزرگ خاندان استارک "راب" برای خونخواهی پدرش به پایتخت حمله میکند و وموفقیت هایی به دست می آورد اما طی توطئه که توسط لرد تایوین صورت گرفته وی و مادرش به طرز وحشتناکی به قتل می رسند و قلعه شمال که بی دفاع مانده مورد حمله اربابان متحد خاندان لنیستر قرار می گیرد و تقریبا نابود می شود فرزند نامشروع نِد استارک به نام جان اسنو قبل تر به عنوان نگهبان شب در برابر وحشی ها به سمت دیواره یخ شمال رفته بود , دختر بزرگ نِد استارک "سانسا استارک" در پایتخت گروگان لنیسترها می شود و قرار است همسر جافری شود . دو فرزند کوچک پسر نِد استارک به نامهای برن و ریکون و یک دختر کوچک وی به نام آریا در جستجوی خانواده شان آواره سرزمین های دیگر وستروس می شوند و خاندان استارک تقریبا از بین می رود .
در داستان دوم دیوارِ واقعشده در شمالِ وستروس، یک مانع ساخته شده از سنگ، یخ و جادوست که چند صد متر ارتفاع دارد و شمال وستروس را از سرزمین یخزده وحشیها جدا میکند. نگهبانان این دیوار به نگهبان شب معروف هستند که در هنگام عضویت، قسم میخورند که تا پایان زندگیشان به دیوار خدمت کرده و هیچ دارایی مادی نداشته و ازدواج نخواهند کرد. در آغاز داستان گروهی از نگهبانان شب که در حال گشت زدن در شمال دیوار هستند، با گونهای باستانی از موجودات جادویی که گمان بر این است که قرنها پیش از بین رفتهاند مواجه میشوند تمامی گروه نگهبانان شب بهجز یک نفر در مقابله با آنان کشته میشوند. اما کسی در آنسوی دیوار حرف او مبنی بر بازگشت مردگان زنده را باور نمیکند.
داستان سوم نیز که در شرق وستروس رخ می دهد به تلاش های دنریس تارگرین یا همان کالیسی جهت به دست آوردن قدرت بیشتر و سپس حمله به وستروس جهت باز پس گیری تاج و تخت می پردازد .
الهامها
برخی از شخصیتها و داستانهای مجموعه برگرفته از دورههای مختلف تاریخ اروپا هستند. جنگ رزها (۸۵–۱۴۵۵ میلادی) در انگلستان بین خاندانهای لنکسترو یورک از موارد الهامبخش داستان بوده که در این مجموعه منعکس کنندهٔ نبرد خاندان لنیسترو استارک است. سرزمین وستروس با قلعهها و شوالیههایش نمادی از دوران اولیه قرون وسطی در اروپای غربی را به نمایش میگذارد. برای مثال شخصیت سرسی برگرفته از ایزابلا ملکه ظالم فرانسه (۱۲۹۵–۱۳۵۸ میلادی) است نویسنده این اثر جرج مارتین از واقعیتهای تاریخی همچون، دیوار هادریان، سقوط روم و افسانه آتلانتیس (والریا باستانی)، آتش یونانی بیزانسیها (وایلدفایر)، حماسه ایسلندی عصر وایکینگها(آیرونبورنها) و ایل مغول (دوتراکیها) همراه با نشانههایی از جنگ صدساله(۱۳۳۷–۱۴۵۳ میلادی) بین انگلستان و فرانسه و رنسانس ایتالیایی (۱۴۰۰–۱۵۰۰ میلادی) نیز الهام گرفته است. محبوبیت داستان مدیون مهارت مارتین در ترکیب این عناصر ناهمگون در یک اصل یکپارچه است که آنها را درجایگاه یک تاریخ جایگزین برای بیننده قرار میدهد.
نقد و بررسی
بدون شک یکی از مهمترین دلایل محبوبیت سریال حرکت بر خلاف جهت کلیشه های رایج داستانی و قهرمان پروری است . در تفکر رایج ساخت قهرمان و ضد قهرمان که در آثار تاریخی شکلی جدی تر به خود می گیرد به فضاسازی و سپس تعریف شخصیت ها و تقابل خیر و شر پرداخته می شود و سعی می شود بیننده همراه و پیگیر کننده داستان شود اما چیزی که در نهایت در همه این داستان ها مشترک است پیروزی نهایی خوبی بر بدی است (چون ذات انسان اینگونه است) که البته بیننده به خوبی این موضوع را می داند و چیزی که نمی داند این است که فیلم با چه پرداختی و چگونه می خواهد به این هدف برسد به همین خاطر به تماشای آن می پردازد و همین پرداخت های متفاوت نسبت به تقابل خیر و شر باعث می شود این موضوع تکراری نشده و همیشه مخاطب خود را داشته باشد . قریب به اکثریت آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی از همین فرمول برای قهرمان پروری استفاده می کنند و در واقع هدف همه آنها یکی است یعنی پیروزی نهایی خیر بر شر , اما چون راه های رسیدن به این هدف متفاوت است همین تفاوت مشکل کلیشه ای شدن اثر را تا حد زیادی تلطیف می کند .
سریال بازی تاج و تخت با تعریف شخصیت های متنوع و زیاد و سپس حذف ناگهانی آنها سعی می کند از طریق وارد کردن شوک به بیننده به او اینگونه القا کند که قرار نیست همه چیز طبق خواسته همیشگی او باشد بلکه قرار است همه چیز بر اساس واقعیت که هر چند تلخ است باشد بیننده می خواهد شخصیت های خوب و قهرمان فیلمش هر طور که هست زنده بمانند ( چون به این روند عادت کرده است ) و پس از یک کشمکش پرهیجان در نهایت همه چیز با خوبی و خوشی به نفع آنها به پایان برسد اما این سریال قصد دارد او را با واقعیت های تلخی که او قبلا به آن فکرنمیکرده روبرو سازد و دنیای واقعی را به او نشان دهد. بیننده در شکل کلیشه ای مواجهه با قهرمان فقط یک مسیر را میبیند و آن قهرمانش و پیروزی اوست اما به اینکه اگر عکس این قضیه رخ دهد چه اتفاقی می افتد فکر نمی کند که حتی اگر بعضا هم فکر کند باز هم در نتیجه نهایی برای او تغییری ایجاد نمی شود قهرمانش چند باری شکست می خورد و ضعیف می شود ولی ناگهان امید پیدا میکند , برمیخیزد و دوباره در مسیر پیروزی قدم برمیدارد اما سریال به نحوی این خواسته کودکانه بیننده را به سُخره می گیرد و سعی می کند با وارد کردن شوک به او و نمایش روی دیگر سکه به او بگوید که دنیای واقعی بسیار پیچیده تر و گاهی ظالمانه تر از آن چیزی است که او تصورش می کرده است و وی باید تصور بولیَن ( یا یک چیز خوب است یا بد) و تصور پیروزی دائمی خیر بر شر در هر نبردی را کنار بگذارد .
در اینجا به دلیل نوسان شدید داستان در تعریف موقعیت ها و اتفاقات بیننده شانس چندانی برای پیش بینی درست آینده ندارد و مجبور است فقط در زمان حال داستان را دنبال کند و در مورد هیچ چیزی قضاوت نکند تعلیق زیادی که در روایت داستان وجود دارد به نوعی روح و روان وی را به بازی می گیرد و کاسه صبر او را تا مرز لبریز شدن می برد و این برای بیننده تجربه جدیدی است که احساس می کند حتی شخصیت های داستان نیز از آخر و عاقبت خود خبر ندارند چه برسد به او که تنها بیننده است مثلا در زمانی که بیننده اطمینان پیدا میکند که جان اسنو از طریق ایجاد اتحاد بین وحشی ها و افراد خود یک نبرد دیدنی با موجودات مرده متحرک خواهد داشت و قهرمان خواهد شد و نه تنها دیوار و شمال را نجات خواهد داد بلکه از کجا معلوم پادشاه وستروس نشود و انتقام پدرش نِد استارک را نگیرد و چه و چه ... به یکباره مورد خیانت یاران خود قرار میگیرد و کشته می شود بیننده در شوک کشته شدن او دیگر نمیداند به چه دل خوش کند چون همه تخم مرغهایش را در سبد موفقیت جان اسنو گذاشته و حالا که او کشته شده وی قبلا فکر اینجایش را نکرده بوده به همین دلیل مجبور است معلق در بین داستان سریال فقط نظاره گر باشد و نه بیشتر . این فقط نظاره کردن و جلوتر از کاراکتر در داستان حرکت نکردن به بیننده این قابلیت را می دهد که همزاد پنداری قوی بین او و کاراکتر شکل بگیرد و آنچه را که کاراکتر داستان در زمان فعلی حس می کند همین حس با قدرت به بیننده منتقل شود , مورد خیانت قرار گرفتن جان اسنو نه تنها او را بهت زده می کند بلکه عینا همین بهت زدگی به بیننده منتقل می شود چون بیننده چیزی بیشتر از جان اسنو نمی داند و یا لحظه اعدام نِد استارک که خود وی نیز کوچکترین احتمالی نمیداد که به این روز بیفتد و توسط یک کودک به اعدام محکوم شود به همین خاطر دچار بهت زدگی و دلهره شدید میشود و همین حس با همین شدت به بیننده منتقل می شود و یا همسر و پسر وی درست از جایی که فکرش را نمیکردند ضربه میخورند و کشته می شوند و بیننده کاملا این اتفاقات را حس می کند .
در اینجا بین فردی که امید فراوان به موفقیت خود دارد و کسی که به موفقیت او چندان امید نیست تفاوتی وجود ندارد و هر دو قرار است بازیچه دست سرنوشت شوند اولی ممکن است نه تنها کوچکترین توفیقی پیدا نکند بلکه حتی از بین برود اما دومی ممکن است از سرنوشتی که برایش رقم می خورد غافلگیر شود دقیقا مانند دنیای واقعی که کسی از آینده خود خبر ندارد .
لرد سینیستر که کاملا مطمئن است که با اتکا به ثروت و قدرت خود و پیشگویی های زن جادوگر تاج و تخت را به دست خواهد آورد اما در آخرین لحظه توسط ایده ای که به ذهن لرد تیریون کوتوله میرسد نصف ارتشش هنوز به خشکی نرسیده از بین می روند و این بار هم او به شدت غافلگیر می شود و هم لرد تیریون که نه خود و نه دیگران به خاطر قامت بسیار ریزش روی او چندان حساب نمیکردند اما اکنون تیریون جزو مهمترین افراد در کشمکش بازی تاج و تخت می شود و بعدها زمانی که لرد سنیستر آخرین توان خود را جمع می کند تا سرزمین شمال و دیواره آن را از آن خود کند تا شاید کمی از عطش قدرتش فروکش کند دوباره شکست سختی میخورد و از صفحه روزگار محو می شود , کالیسی که با این همه مدعی تاج و تخت اصلا نباید به آن فکر هم بکند به یکباره صاحب قدرتی می شود که او را در مقام اول تصاحب تاج و تخت قرار می دهد )
سریال تاثیرات ویرانگری که قدرت طلبی و پیامدهای آن مانند فساد , قتل ,خیانت , کینه , تنفر و از بین رفتن احساسات انسانی بر روح انسان میگذارد را به خوبی به تصویر می کشد و آنها را نه به صورت شعاری بلکه از طریق وارد کردن شوک به بیننده و همینطور ایجاد همزادپنداری بین او و کاراکترمنتقل می کند
در اینجا قدرت بازیچه دست افراد نیست بلکه افراد بازیچه دست قدرت هستند آنها هرچقدر بیشتر خواهان قدرت می شوند روح آنها بیشتر مسموم می شود و جنون وحشتناکی بر زندگی آنها چیره می شود و همان اندازه نیز زندگی غم انگیزی برای دیگران رقم می زنند شجاعتی که سریال در نمایش تلخ ترین اتفاقات به خرج می دهد ستودنی است به عنوان مثال لرد سینیستر برای رسیدن به تاج و تخت به قدری روحش از درون مسموم و نابود شده است که برای پیروزی در نبرد فتح شمال به پیشنهاد جادوگر دخترکوچکش را زنده زنده در آتش میسوزاند! و یا جافری با اعدام ناگهانی نِد استارک باعث از بین رفتن سرزمین و آوارگی دائمی خانواده استارک می شود و اوضاع وستروس را بیش از پیش متشنج می کند , اتفاقاتی از این قبیل در سریال زیاد رخ می دهد در واقع زبان نیش دار و گزنده ای که سریال با آن روایت می شود به شدت به این نکته تاکید دارد که در اینجا هیچ چیز شوخی نیست و شخصیت ها مدعی تاج و تخت کاملا جدی هستند و حاضرند برای رسیدن به مقاصدشان هر عمل وحشتناکی را مرتکب شوند و استثنایی وجود ندارد .
دنیای پر آشوب و تیره ای که به خوبی در سریال به تصویر کشیده شده است بیانگر فضای متزلزل و تیره و تار زندگی شخصیت های داستان است در این محیط پر نوسان نمیتوان عاقبت کسی را پیش بینی کرد و هر لحظه ممکن است قهرمان و یا هر کسی دیگری به بدترین وضع حذف شود کنش ها و واکنش ها در این وضعیت دائما در نوسانند و هیچ کس حتی قدرتمند ترین افراد داستان نیز از آسیب های آن در امان نیستند و بیننده نیز همانطور که در بالا اشاره شد به خوبی این اوضاع را حس می کند . مانند ملکه سرسی که خودخواه و شخصیتی کاملا منفی است و کوچکترین ارزشی به مردم عادی نمی دهد به یکباره توسط کشیشانی که قرار بود بازیچه دست او شوند محکوم به سنگسار به خاطر زنا با برادرش می شود و از عرش به فرش می افتد . زمانی که وی در شهر برهنه گردانده می شود و مردم عقده های خود روی سر او خالی می کنند , بیننده نه تنها به قول معروف دلش خنک نمی شود بلکه حس حقارت و بدبختی را در وی کاملا حس می کند . و از آن طرف حمله موجودات جادویی به قبایل وحشی پشت دیوار و حمله قبایل به دیوار جهت مصون ماندن از آسیب آنها و فتح سرزمین شمال , و یا آماده شدن کالیسی جهت باز پس گرفتن تاج و تخت همگی بیانگر آن است که اوضاع قرار نیست به سمت بهبودی و صلح حرکت کند و تا وستروس و همه چیزش نابود نشوند هیچ چیز تمام نمی شود .
انتقاداتی که به سریال وارد شده است بیشتر به خاطر همان شجاعتش جهت نمایش اتفاقات تلخ و خشونت و فساد بوده است که البته برای آن توجیهی منطقی وجود دارد , زمانی که قصد نمایش واقعیات وجود دارد نمی توان واقعیت را سانسور کرد و یا قسمتی از آن را نشان داد در این صورت واقعیت گنگ و دو پهلو می شود و در واقعی بودن آن شک و شبهه بوجود می آید و ممکن است هرکس برداشت متفاوتی از آن بکند مخصوصا در این سریال که سازندگان قصد داشته اند بیننده رویدادها را واقعی حس کند البته در قسمتهایی زیاده روی هایی صورت گرفته که میشد آنها را حذف کرد اما در کل این ایراد به چارچوب محکم داستان خللی وارد نمی کند .
تعداد زیاد شخصیتها و نامفهوم بودن جایگاه آنان در داستان از دیگر انتقاداتی است که به سریال وارد شده است که به نظر نگارنده این موضوع نه تنها نقطه ضعف نیست بلکه یکی از مهمترین نقاط قوت سریال است . زمانی که شما با موضوع بزرگی به نام کشمکش بر سر قدرت در یک امپراطوری بزرگ که به هفت قسمت تقسیم شده طرف هستید و تهدیداتی که در خارج این امپراطوری وجود دارد به آن اضافه کنید دیگر این داستان را با چند شاهزاده و ملکه و ندیمه و غیره نمیتوان جمع کرد بلکه این هنر فوق العاده بالای نویسنده بوده که شخصیت های مختلفی از هر تیپ تعریف کرده و ارتباط مناسبی نیز بین آنها و سایرین به وجود آورده و هر کس به وزن خود در داستان اصلی تاثیرگذار است .
سریال بازی تاج و تخت یکی از محبوب ترین و ماندگارترین آثار اخیر تلویزیونی است که به خاطر شکستن کلیشه های رایج داستانی و تعریف یک موج نو در ارتباط مخاطب با داستان , سبکی حرفه ای در داستان پردازی را دنبال می کند که در نوع خود کم نظیر است .
جذابیت های این اثر را جدا از بازی عالی بازیگران و ویژگی های فنی ممتاز مانند طراحی صحنه و لباس و غیره باید در قلم بسیار توانای فردی جستجو کرد که توانسته با الهام گرفتن و استفاده بینظیر از قدرت تخیل و داستان پردازی خود منظومه ای بزرگ بوجود آورد که با توجه به گستردگی شخصیت پردازی در تاریخ ادبیات جهان بینظیر بوده است. جرج آر. آر. مارتین نویسنده این اثر که خود نیز به نوعی وام دار جی آر تالکین نویسنده ارباب حلقه ها است توانسته اثری را خلق کند که محدود به زمان و مکان خاصی نیست بلکه همه چیز آن را انسان و رفتارهای انسانی از گذشته تا کنون تشکیل می دهد و تیپ های مختلفی از افراد را در بر می گیرد . سازندگان سریال نیز با کمک وی به خوبی توانسته اند این اثر ادبی را به اثری تلویزیونی تبدیل کنند . فصل ششم این سریال به زودی از شبکه اچ بی او پخش خواهد شد و به گفته مارتین این سریال تا فصل هفت ادامه خواهد داشت.
نویسنده : احمد حمدی
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
دیدگاهها
حسن
کاوه
کلی ترین مفهومش زندگی در برابر مرگ بود. دیوار به همین خاطر بود. نگهبانان شب به همین خاطر بود.
و یک فیلم مومنانه. درسته هر قوم خدایی داشت. خدایان فدیم و جدید. خدای غرق شده و...
ولی در نهایت تمرکز روی تنها خدای بر حق خدای نور بود. که همه رو راهنمایی میکرد و معجزه میکرد.
از طرفی راهبان همان خدا هم گاهی اشتباه و گمراهی داشتن. درست مانند دنیای واقعی.
و در نهایت برتری خیر بر شر بود. برتری زندگی بر مرگ. برتری نهایی خدای روشنایی.
همه حوادث دیگر فیلم ذیل این مفهوم بودن.
zeus
به نقل از Fahimeh:
ببین عزیز من اولا اونچه که تو ذهن معیوبت میگذره رو انقد با قاطعیت به عام تعمیمش نده، دوما تو داری تو کشور پسا جهان سومی زندگی میکنی که از روزی که به دنیا اومدی تنها چیزی که تو گوشت خوندن فارغ از تمام ارزشهای انسانی این بوده که فساد و خیانت و بدبختی و فقر و...حتما و حتما ریشش از اینه که جامعه عریان باشه و به و قول خودت برهنه.تو تمام ارزشها و زیبایی های اون فیلم رو ول کردی و بخاطر شخصیت و باطن ضعیفت و نوع نگاهت به روابط انسانی فقط و فقط اون قسمت س*ک*س رو دیدی. شهوت جزعی از ذات انسانه نه متهم است به سرکوب و نه باید مشوق بی بندوباری باشه...قبل از دیدن همچین سریال بزرگی ذهن مریضت رو شستشو بده و به عنوان یک انسان بشین پای سریال نه یک برده عقاید و افکار زشتت
یاس
masterpiece
Elhe
امیررضا
خب وقتی میخواین فیلم پ*رن ببینید چه دلیلی دارین ؟؟؟
این دوتارو با هم قاطی نکنید
این فیلم خوبی نیست نه برای اینکه صحنه های زیادی داره !!!!
اگه این فیلم هیچ صحنه ای نداشت شما میگفتین این فیلم عالیه ؟؟
فیلم عمیق نیست اتفاق ها دارای عمق و مفهوم نیست و فقط به تصویر کشیده شدن و مهم تر از همه فیلم احساسی نیست و موسیقی متن 0
( برید سریال outlander رو ببینین متوجه میشین چی میگم )
حتما ببینید
امیر
و با وجود موسیقی تیتراژ فیلم که عالیه فیلم نه موسیقی متن خوبی داشت نه صحنه های احساسی
شاید اینایی که گفتم اشتباه باشه به نظر خیلیا ولی فقط من نظرم رو گفتم به نظرم اصلا جزو ۱۰ سریال برتر نبود
درمورد صحنه های فیلم که دوستان گفتن باید بگم کسی مگه به خاطر صحنه های فیلم فیلمی رو انتخاب میکنه و میبینه ؟
من از ۱۰ به این سریال ۷ رو میدم چون عیب های این سریال به نقاط قوتش رسید و برابر شد
Aqwax
موافقم
Aqwax
داستان اصلیه فیلم واقعا جذاب بود ولی با این صحنه ها از محور اون جذابیت دور شد
Sarasss
لنستر
بدون زمان و بدون مکان بودنش یکی از ویژگی
در واقع همون ایده مکان فیلم که قاره خیالیه وستروس و اسوس هستش جذب کنندست
دوم اینکه این فیلم شخصیت محور نیست یعنی تمرکزی روی یک شخصیت اصلی نداره و در این فیلم نقش اول معنایی نداره
از عیب های این سریال اینه که تعداد فصل ها بالاست و تعداد قسمت های هر فصل کم است
ولی در کل ایده خوبی بوده این سریال
اون کسایی که این سریال واسه صحنه هاش میبینن واقعا متاسفم
محمد پ
جان اسنو بهترین شخصیت و انسانی ترین فرد توی فیلمه، کسی که با همه صادق بود ،وفادار بود وحاضر نبود قسم دروغ بخوره و خیانت کنه ، به دنبال اتحاد انسان ها با هم بود، و بخاطر قدرت علیه دنیرس شورش نکرد و وقتی دید که وستروس با کشتار بی رحمانه دنیرس روبه رو شده خودشو و میراثشو به خطر انداخت تا دوباره به جنگ و خونریزی به پا نشه!
اتفاقا فصل اخر به خوبی ذات قدرت طلبی و خشونت و طغیان انسان هارو همراه با درامی بی نظیر نشون داد
فیلم به طور واضح میگه استبداد و دیکاتوری گروهی که خودشونو به حق فروانروایی میدونن منجر به نابودی ،کشتار،فقر، اوارگی و کینه و حس انتقام دیگران میشه
Romy ♔ king
اسمم رمی هست این فیلمو ندیدم ولی ازش معلومع ک ارزش دیدن دارع و عالیع
ممنون بابت کامنت هاتون خیلی خندیدم
شت
هیچ کسی فیلمو برای چنتا صحنش ممیبینه البته اینا صحنه نیس شما ها اینجوری فک میکنی
شت
دلایل:
هر فصل شخصیت اصلی عوض میشه
۲.تا فصل ۳ افتضاح و ۸ هم همین طور
۳.خیلی مسائل احساسی اورده از نوع ناراحت و بسیار ناراحت کننده البته
۴.خیلی کارای احمقانه توش انجام میدم
۵.خییییییییلی توش خیانت میشه
۶.فوق تخیلیه)یارو بشکن میزنه ۳۰۰۰۰۰۰۰ تا ادم مرده زنده میشن که نصفشونم بکنی باز نمیمیرن)
۷.خداوکیلی اینهمه زمان نباید براش میزاشتنتو نصف اینم ساخته میشد
۸.تا دلتون بخواد اتفاقات ناممکن حتی تو تخیلیا و احتمال کم رخ میده که حداقل برای من جذاب نبود
۹.فصلو زیاد کردن قسمتارو کم
۱۰.از این به بعدش با خودتون
ناشناس
حرف حق گفه ناراحت شدید؟
ا.ا
چاپلوسی فیلم و کردی
Sabi
لیلا
Mmb
تو برو مختار ببین
فاطمه
گندم
مهرداد
Farid
حسام
من
به نقل از نادر:
حامله نکنتت یوقت
مریم
الان این متن رو خوندم... به نظر من، رسانه حالا میخواد رمان باشه، فیلم باشه یا انیمیشن و سریال باشه، اگه بتونه حس هیجان و توان پیشبینی نکردن رو داشته باشه به نظر من جذابه.. اینکه همیشه آدم تو زندگیش اتفاقایی براش میوفته که کاملا غیر قابل پیشبینیه، اینکه یکی بیاد برخلاف نتایج آرمانی، با نگاه واقعبینانه، یه چیزی رو بسازه به نظر من جالبه و ارزش داره...
حسین
سلام نظر شمام محترمه ولی صرفا بعنوان نظر خودتون.
ضمنا لطفا قضیه رو سیاسی و مذهبی نکنید. و برید نظر منتقدین رو بخونید. به هرحال بعضی انتقادهای بجا به این سریال وارده. البته منظورم منتقدین داخلی نیست. برید نظر منتقدین جهانی رو بخونید.
نیما
بخاطر اینکه تقریبا تا فصل 6 مارتین نوشته. اگه صبر میکردن کتاب کامل بشه بعد میساختنش حرفتو پس میگرفتی عجقم
نیما
شما ستایش ببین ول کن. هنوز نفهمیدی موضوع اصلی تاریخ نیستش. افتاد
نیما
تو میری آرایشگاه نصفه نیمه اصلاح میکنی میای بیرون؟ بعد درباره آرایشگرم نظر میدی؟
متاسفم برای طرز فکرتون
نیما
اون دوستانی ک میخوان وصله ابتذال بچسبونن به سریال و ذهن مخاطبی ک سریال رو ندیده از اصل داستان منحرف کنن، لطفاً ذهن مسموم خودشون رو اصلاح کنند. شما وقتی فکرت منحرفه حتی از ترک دیوار هم ابتذال میبینی عزیزم. اگه سریال اسپارتاکوس رو ببینی چی میگی؟
بله همینه واقعیت در این جهان همینه، همه جور اتفاقی در طول تاریخ وجود داره، انسان هم به این منظور بوجود اومده که اشتباه و انحراف رو درست کنه که به تکامل برسه.
لطفا نظر خودتون رو بگید که قابل احترامه حالا هرچی که هست، نظر بقیه رو هم محترم بشمارید، چیزی تحمیل نکنید
توکا
Meysam
رضا
Marzi
دقیقن دمت گرم
زهرا
ممکنه که واقعا سریال خوبی باشه. ولی قبول کنیم که وجود این صحنه های غیر اخلاقی هم باعث جذابیت بیشتر و محبوبیتش شده و خیلی از طرفداراش به خاطر همین موارد اند
خب بله متاسفانه دیدن این صحنه ها برای هر انسانی جذاب است چون خداوند شهوت رو تو طبیعت انسان قرار داده. ولی باید در جای درست ازش استفاده کرد. اگر افسار شهوت را رها کنیم معلوم نیست از کجا سر در بیاره
کلاه خودتون را قاضی کنید. چند درصد ما به خاطر این صحنه ها جذب این فیلم شدیم یا حداقل وجود این صحنه ها انگیزه ما رو برای دیدنش بیشتر می کنه؟
درسته سانسور و محدودیت همه جا خوب نیست ولی این ولنگاری ها هم تاثیر بدی تو روحیه افراد میذاره و باعث میشه پیوند مقدس خانواده که واقعا زیباترین دستور اخلاقی است زیر سوال بره
اصلا کاری به اسلام نداشته باشیم ولی این حرف منو اونایی که متاهل هستند می فهمند این که ما در این روابط فقط محدود به دو نفر که به صورت شرعی با هم پیوند می بندن باشیم خیلی باعث آرامش و امنیت و ایجاد علاقه و پایبندی به زندگی می شه. این که ما بدونیم بقیه افرادی که اطراف ما هستند ما فقط در حد روابط اجتماعی با اونا سرو کار داریم و نگاه دیکه ای به اونا نکنیم خیلی قشنگ است.
واقعا به این فکر کنیم چرا به راحتی هر چیزی که به ما القا می کنند را قبول کنیم. صحنه هایی که این فیلم داشت اصلا ربطی به داستان نداشت و بدون اون هم میشد فیلم را ضبط کرد. پس هدف دیگه ای پشت این قضیه بوده که همون ترویج مسائل غیر اخلاقی و جذب ببننده است.
خواهش میکنم به راحتی اجازه ندیم که چشم و گوش ما هرچیزی را ببینه و بشنوه . نه فقط این فیلم ، کلا این صحنه ها تو ذهن ما نقش میبنده و اگر زندگی مشترکی هم تشکیل دادیم انتظارات نابه جایی را در ما ایجاد میکنه.
بیاید به خودمون بیایم قبل از اینکه دیر بشه. ما برای یه هدف بزرگتری به این دنیا اومدیم
FA
بعضی از نقاط ضعف اونقدر واضح و روشنه که خیلی راحت متوجه ش میشی و ربطی نداره طرفدار سریال باشی یا ضدش...
پس بپذیریم که هم سریال مهیج و خوبی بود و هم عیب و ایراد هایی داشت ¤
بهرام
مهدی
Fahimeh
مردم بیکارنیستن بیان باچندین اکانت پیام بدن و فیلمو خراب کنن که مثلا بقیه دانلود نکنن!!!چه حرف بچه گانه ای! این اشخاصی که شما میگین چی عایدشون میشه که عده ای این سریال رو دانلود کنند یا نکنند.!؟بهشون پول داده میشه آیا؟ عجب! و کسایی ام که میگن فصل1و2رو دیدیم دیگه ندیدیم به خاطرصحنه های زیادش بوده.منظورشون این نیس فیلم قشنگ نیست.باصحنه هاوبرهنگی هاش مخالفن.گرچه شما که احتمالا آقا ام هستین قطعا میپسندین این صحنه هارو.موفق باشید
اندو
رز
zooe
دوم اینکه من با حرف (سامان) موافقم. من خودم یه نوجوونم که به خاطر تعریفای بقیه گفتم یه دانلودی بکنم و قسمت اول این سریال رو ببینم ولی متاسفانه با صحنه هایی فوق العاده زشت و غیر اخلاقی مواجه شدم که تا چند روز ذهنم رو درگیر کرده بود و دیگه سمت این فیلم نرفتم
و سوم اینکه واقعا چرا آدم باید عمر و وقت و زمانش رو برای دیدن همچین صحنه هایی بزاره وقتی که سریال هایی خیلی قشنگ تر هست؟
به نقل از Mahdi snow:
در رابطه با حرف ایشون هم باید بگم اینکه این سریال پر طرفدار ترین سریال دنیا است دلیل نمیشه که خیلی خوب و قشنگ باشه و پرطرفدار بودن اون دلیل بر خوب بودنش نیست.
و در آخر اینکه ارزش خودتون رو بدونید. حساب کنید که آیا ارزشتون در این حد هست که همچین مزخرفاتی رو ببینید؟ قطعا ارزش شما بالاتر از این چیزاست.
Fahimeh
Fahimeh
آفرین به شما احسنت به این حرفتون.شدیدا موافقم.پراز صحنه های زشت و زننده که بدتر از فیلم های پ.و.ر.ن هست.بعضی ها فقط برای این صحنه هاش نگاه کردن
Fahimeh
عرفان
ندا
جان اسنو حقش نبود یکی نیست بگه دست به قلمت خوب نیست خوب ننویس مگه مجبورت کردن که حتما به این سرعت بسازی فیلم رو باعث شد دیگه سریالهایی که نویسندشون اینا هستن رو دیگه نگاه نکنیم با تمام وجود و حس و حالم براشون متاسفم.
نباید اینجوری تموم میشد.