«دکتر استرنج 2» همان گونه که سازندگانش پیشازاین وعده داده بودند، در پی گسترش جهانهای موازی در دنیای سینمایی مارول است. این رویه را پیشازاین در فیلم «مرد عنکبوتی» نیز شاهد بودیم که با فروش فوقالعاده در گیشه توانسته بود مهر تائید بر اهداف موردنظر مارول بزند. حالا در «دکتر استرنج 2» نیز این موضوع گسترش بیشتری پیدا کرده و ما شاهد چند جهان موازی با موقعیتهای متفاوت هستیم. رویکردی که تبدیل به بزرگترین پاشنه آشیل فیلم شده و یک بهم ریختگی اساسی را رقم زده است!
داستان فیلم از نقطهای آغاز میشود که در یک روز عادی آسمان دهان باز میکند و یک دختر نوجوان به همراه یک هیولا از آن بیرون میزنند. کمی بعد مشخص میشود که نوجوان داستان میتواند در جهانهای موازی سفر کند و این قابلیت میتواند یک تهدید بالقوه برای نیروی اهریمن محسوب شود. ازاینجهت دکتر استرنج (بندیکت کامبربچ) موضوع را با واندا (الیزابت اولسن) مطرح میکند اما ...
یکی از ویژگیهای مثبت قسمت اول «دکتر استرنج»، متمرکز بودن بر این شخصیت و رویدادهای جهان حاضر بود که باعث میشد حداقل شخصیتها قابلپذیرش باشند. اما در «Doctor Strange in the Multiverse of Madness»، تعدد جهانهای مختلف و فرصت محدود فیلم برای به نمایش درآوردن شخصیتهای هر جهان باعث شده تا با کاریکاتورهای متحرکی مواجه شویم که فیلم را از جدیتی که سعی در ارائه آن به مخاطب دارد دورنگه میدارد. در این جا، ما با شخصیتی به اسم آمریکا آشنا میشویم. شخصیتی که نه از گذشته او چیزی میدانیم و نه حتی بهدرستی معرفی میشود! ایده سازندگان این بوده که در ابتدا او را در حال فرار نشان دهند و از دریچهای به این دنیا وارد نمایند و اجازه دهند تا با پیادهروی، تبدیل به شخصیت قابلدرک شود! شخصیتی که دکتر استرنج قصد نجات او را حتی با فداکردن قلعه دارد و واندا به هر قیمت در صدد تصاحب اوست، اما نمیدانیم که این شخصیت کیست و از کجا آمده و چرا اینقدر منفعل است!
اما بحران فیلم معطوف به این مسئله نیست. ماجرای عاشقانه دکتر استرنج و کریستین دیگر وصله ناجور فیلم محسوب میشود. عاشقانهای که در قسمت اول پایهریزی نسبتاً اصولی برای آن صورت گرفت اما به حال خود رها شد و حالا در قسمت دوم به یکباره تبدیل به مسئله اصلی فیلم شده و دکتر استرنج عاشق در صدد تعریف عشقش به کریستین است! البته که سازندگان این رویه را به بدترین و سطحیترین شکل ممکن پایهگذاری میکنند تا در نهایت آن سخنرانی نوجوان پسند استرنج در تعریف عشق شنیده شود. تعاریفی که اصولاً میبایست پیش از مطرحشدن، پرداخت مناسبی برای آن شکلگرفته باشد اما در دنیای سینمایی مارول میتوان به یکباره درباره قدرت عشق شنید بیآنکه بلوغ و منطق بزرگسالانه درباره آن شکلگرفته باشد. (دو پاراگراف بعد بخشهایی از داستان را لو میدهد)
متأسفانه شخصیتهای فرعی هم که در داستان معرفی میشوند در اغلب دقایق با چالشهای عجیبوغریب مواجه هستند. احتمالاً عجیبترین لحظات فیلم، معرفی گروهی تحت عنوان «ایلومینیتی» است. گروهی که سبک و سیاق معرفی آنها چیزی شبیه به آیتمهای بازیهای کامپیوتری در چند دهه گذشته است (یکی از آنها برای معرفی خود سپری به دیوار پرت میکند!). این گروه ظاهراً تشکیل شده از قویترین افراد اَبَرقهرمانان است و قرار است دقایقی از وقت مخاطب صرف معرفی آنها شود اما لحظاتی بعد همه آنها به یکباره نابود میشوند! در مبارزه آنها نه آن اَبَرقهرمان که عقل کل معرفی میشود توان محاسبه درستوحسابی دارد و نه آنیکی که ویرانگر است توان دفاع از خود دارد. «دکتر استرنج 2» سرشار از چنین شخصیتها و موقعیتهای بیسروتهی است!
به همه این موارد باید پایانبندی سطحی و عجولانه فیلم را هم اضافه کرد. پایانبندی که بهمانند همیشه، منطق اصولی عنصر گمشده آن است و همه چیز در آن به یکباره تغییر میکند. فیلم که به آخر خط میرسد، قدرت شخصیت آمریکا که در تمام طول فیلم از ناتوانی در کنترل آن گفته میشد، به دلایلی نامشخص به یکباره به دست وی میافتد و در جهانهای مختلف سفر میکند! واندا هم که در طول فیلم یک دوجین آدم کشته و سوزانده و جهانهای موازی را هم به گند کشیده، ناگهان یادش میافتد که مادر خوبی نیست و در حال گند زدن به عالموآدم است و بهاینترتیب، تمام مسائل فیلم حلوفصل میشود! پایانبندی که میتوان از آن بهعنوان یک بحران عمیق در فیلمنامهنویسی در آثار بلاک باستر هالیوودی نام برد که هر بار بیش از گذشته سینما را به ورطه نابودی سوق میدهند.
دکتر استرنج 2 (Doctor Strange 2) گیج و سردرگم است و بهسختی میتواند آنچه که قصد بیان آن را دارد، با زبان سینما بیان کند. بدون شک در بخش جلوههای ویژه تماشاگران با اثری کمنقص مواجه هستند اما سؤال این جاست که آیا صرفاً ترفندهای کامپیوتری میتواند جای خالی فیلمنامه و کارگردانی را در اثر بگیرد؟ زمانی که شخصیتپردازی در اولویت آخر آثار اَبَرقهرمانی قرار بگیرد، وضعیت چیزی شبیه به «دکتر استرنج 2» میشود. اثری که نه به شخصیتهایش اهمیت میدهیم و نه حتی برایمان مهم است که چه بر سرشان میآید. فیلم که تمام میشود، نه آن بغض خندهدار دکتر استرنج در یادمان میآید و نه آن سفرها در جهانهای موازی که چیزی شبیه به استیجهای مختلف برای رویارویی با چند شخصیت بیاهمیت است؛ «دکتر استرنج 2» حتی در تعریف سینمای پاپکورنی هم دچار ضعف است!
منتقد: میثم کریمی
این مطلب بهصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی میگردد.
به صفحه اینستاگرام مووی مگ بپیوندید
دیدگاهها
علی
به طور مثال آمریکا 15 ساله چه شخصیت عجیب و غریبی داشته که باید کارگردان به آن می پرداخته و اینکه کاملا از نقد شما پیداست که بر سینمای مارول احاطه نداشته اید چراکه همه می دانیم که کاپیتان کارتر به طور کامل در وات ایف شخصیت پردازی شده و همه مخاطبان او و دیگر اعضای ایلومیناتی به جز یک نفر را می شناسند ضمنا این نکته مهم را باید بدانیم که این تازه شروعی برای این شخصیت هاست و ممکن بار ها در خطوط زمانی دیگر یا دنیا های دیگر به آنها پرداخته شود اما با 50 درصد حرف های شما موافقم ولی باید راجب مسائل تاریک فیلم مثل نبود ویژن یا نبود آیرون من که موسس ایلومیناتی هست صحبت میکردید درکل این فیلم همان طور سازندگان گفتند بیشتر جنبه نمایشی و معرفی نامه ای داشته و نباید توقع فیلمنامه فوق العاده ای را داشته باشیم
Reza_Mirror
دلیل وجود آدمای نیهیلیست، دیدن ....مثل توءه
طرف دوست داشت، نقد خودشو نوشت، کسی از تو نخواست که بیای اینجا ....
روح الله
کتاب سوزی.
نابودی دنیا به صورت پیچیده شدن زمین و آسمان در هم.
و...
Arshia
فاطمه
منتقده. فیلمساز که نیست. اسمش روشه آثار سینما رو نقد میکنه.
Marvel-Man
اینا هم مثل "سینما"ی واقعی مورد پسندشون تو هپروت گیر کردن و فکر میکنن ماها هر فیلم مارول با هر کیفیت بیاد حمایت میکنیم! حالیشون نیست که ما فرق فیلم ضعیف مارول با متوسط و شاهکارش رو میدونیم. البته امیدی به فهمیدن افرادی که سینما براشون یعنی نژاد ستیزی های نفرت انگیز جان فورد، لمپن بازی های اسکورسیزی، روانپریشی دیوید لینچ و بیماری های روانی/جنسی نوئه و فون تریه نیست!!!
کسی که نورماله و عقل سلیم داره حتما از نظر اینا بچه هست چون تو تفکرات اینا بزرگسال یعنی نیهیلست معتاد و فیلسوف دوزاری تاکسی نشین
StarWarsDieFan
Lemi
وقتی به این کامنت 9 تا لایک میدیدن یعنی فوق العاده عقده ای هستید. آخرش حتی یه بچه مدرسه ای هم تو کامنت ها نیومد ولی اگه میومد هم اون بچه مدرسه ای به امثال شماها شرف میداشت
Arshia
Arshia
ممد طلا
امیرحسین
ولی این یکی رو حق بدیم.
آشغال به تمام معنا بود.
توی هر دو سایت متاکریتیک و راتن تومیتوز شده پنجمین فیلم بد mcu!
اصلا فن بوی های مارول بیان به من جواب بدن ببینم:
آخرش دارک هولد سبب جنون واندا شد یا واندا تحت کنترل خودش بود؟
اگه دارک هولد سبب جنونش شده بود که طبق سریال ماموران شیلد و کمیک های مارول هیچ جوره نباید به این سادگی اصلاح می شد و به خاطر جمله 《من هیولا نیستم》 یهو به کل تغییر رویه می داد! اصلا اگه دارک هولد سبب جنونش شده چطور همچین حرفی رو می زنه؟
و اگه دارک هولد سبب جنونش نشده بود اون همه کشتار و قتل و غارت و آشوب چی می گفت؟ واندا توی اونجرز ۲ وقتی که خبیث بود تونی استارک و اونجرز ها رو نکشت! حالا که اصلاح شده آدم می کشه؟
دیوونه خونه شده اون ام سی یو لعنتی.
کار فایگی هم شده گند زدن به خاطرات خوش ما از حماسه ی بینهایت.
مرتضی
اتفاقا این دیدگاه شما اشتباهه.. اینکه فکر کنین سینمای ابرقهرمانی بخواد منطق خلق کنه و همه براساس اون فیلم رو بسنجن گول زدن مخاطبه...
عین این میمونه یه فیلم مثل اون پنجاه سایه خاکستری بسازن بعد بگن شما برای نقدش باید نگاه جنسی داشته باشین اگه ندارین پس نباید نقد کنین!
سینما چارچوب مشخصی داره و همه فیلم ها با اون عینک دیده میشن که شامل ساختار فیلمنامه و شخصیت پردازی و باقی موارد میشه...
این دیدگاه اشتباه رو مارول جا انداخته که برای نقد فیلمامون باید منطق ما رو قبول کنین.
در مورد این فیلمم بگم که من فیلمو دیدم بخوام نظرمو بگم همون 4 از 10 میدم واقعا ضعیف بود
امیر۹۹
ولی هر وقت بحث فیلمای مارول میشه دلیل این همه ایراد گرفتن رو نمی فهمم . ربطی به سن و سال نداره کسی که این فیلما رو میبینه توش دنبال منطق و فیلمنامه بی نقص نیست صرفا سرگرمیه . دادن ۳ از ۱۰ یعنی شما همه ژانر فیلم رو با یه ترازو میسنجین.
فرحناز
احمد
جعفر
سپهر