همشهری کین : Citizen Kane
کارگردان: اورسن ولز
نویسنده:ژوزف منکوویچ - اورسن ولز
بازیگران:
اورسن ولز / چارلز فاستر کین
جوزف کاتن / لینالد
دودوتی کومینگور / سوزان آلکساندر
اگنس مورهد / مری کین
زمان: 119 دقیقه
محصول:1941
مهم ترین افتخارات: دریافت جایزه اسکار بهترین فیلمنامه و کاندید دریافت اسکار در رشته های: بهترین فیلم ، بهترین بازیگر نقش اول مرد (اورسن ولز) ، بهترین کارگردانی ، بهترین تدوین ، بهترین فیلم برداری ، بهترین طراحی صحنه ، بهترین موسیقی متن و بهترین صدا برداری.
داستان فیلم:
عده ای از خبر نگاران به دنبال کشف راز آخرین حرفی هستند که چارلز فاستر کین (روزنامه نگار میلیونر) درست قبل از مرگ خود بر زبان آورده "غنچه رز...". در ابتدای فیلم به صورت یک مستند با زندگی کلی آقای کین آشنا می شویم و سپس به همراه خبرنگاران در صحبت با آشنایان کین با زندگی و شخصیت اش آشنا شده و نگرش های متفاوت زندگی او را می بینیم اما در نهایت کسی جز خود کین از راز «غنچه رز» خبر ندارد و کسی جز خود او نمی تواند این راز را به ما بگوید...
کارگردان:
اورسن ولز (۶ مه ۱۹۱۵ - ۱۰ اکتبر ۱۹۸۵):اورسن ولز در کنوشا در ایالت ویسکانسین متولد شد. وی پسر دوم خانواده بود و پدرش «ریچارد هِد ولز» تولیدکنندهٔ چراغ خودرو و مادرش «بئاتریس ایوز» یک پیانیست کنسرت بود. او مشکلاتی در کودکیاش داشت. در سال ۱۹۱۹والدینش از یکدیگر جدا شدند و او به شیکاگو رفت. مادرش چهار روز بعد از جشن تولد نه سالگی او، به علت بیماری یرقان فوت کرد. ریچارد ولز نیز در پانزده سالگی اورسن دار فانی را وداع گفت . پس از مرگ پدر موریس برنشتاین قیم او گردید. در تاریخ مسائلی مطرح است که در مورد درست بودن قیم بودن وی جای سؤال باقی میگذارد. برنشتاین در روسیه متولد شدهبود و در سال ۱۸۹۰به شیکاگو آمدهبود و درس خوانده و پزشک موفقی نیز شدهبود.
سالهای رادیو (۱۹۳۶تا ۱۹۴۰): در این سال اولین کار رادیویی اورسن ولز به نام «پیشرفت زمان» از شبکهٔ سیبیاس پخش شد. یک سال بعد ولز سرپرستی پروژهٔ تئاتر نگرو در نیویورک را بر عهده گرفت. در همین سالها سریال «سایه» و آثار اقتباسی وی از آثار ادبی با نام «اول شخص مفرد» از رادیو پخش شدند. در یک روز قبل از هالووین سال ۱۹۳۸نمایش رادیویی اورسن ولز از نمایشنامه هاوارد کاچ بر اساس رمان جنگ دنیاها نوشته هربرت جرج ولز باعث وحشت زده شدن مردم زیادی در آمریکا شد. زیرا مردم فکر کرده بودند که با یک خبر زند روبرو هستند و نه یک نمایش رادیویی. خبرهای دیگری هم که در حین اجرای نمایش به عنوان هدیه هالووین خوانده میشدند، قطعی بودن خبر را تأئید میکردند. اما بیشک این اجرای استادانه ولز بود که مردم را به اشتباه انداختهبود.[۵] ولز همان شب از مردم به علت این هدیه وحشتناک معذرتخواهی کرد.
در اواسط دههٔ ۱۹۳۰ دواقتباس تئاتری او به نامهای وودو مکبث و روایت نمادگرایانهٔ جولیوس سزار در نیویورک شهرت یافتند. وی در سال ۱۹۴۱ کارگردانی، تهیهکنندگی و بازیگری در فیلم همشهری کین را به عهده گرفت و ضمناً به عنوان نویسنده نیز در آن همکاری داشت. ولز همشهری کین را با شجاعت و همراه ایدههای نو برای روایت داستان در هالیوود بازنویسی کرد. این فیلم پر از ابتکارات تازه در تصویر برداری و صدا برداری بود. حتی گریم ولز که به طور متقاعد کنندهای سنش را چندین دهه بیشتر نشان میداد، انقلابی محسوب میشد. ولز در نقش «چارلز فاسترکین» تهیهکنندگی و کارگردانی فیلم را نیز به عهده داشت. این کلاسیک برای نه جایزه اسکار نامزد شدهبود که چهار تا از آنها که به ولز ارتباط داشت عبارتند از: بهترین بازیگر، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم. اما فیلم تنها برنده یک جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامه شد. نکته حائز اهمیت این است که اورسن ولز در هنگام ساخت همشهری کین تنها ۲۵ سال داشتهاست. همشهری کین غالباً در میان نظرسنجیهای منتقدان فیلم به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما شناخته میشود.
بقیهٔ دوران کاری او به دلایل گوناگونی مانند کمبود بودجه، دخالت بیجای استودیوها، چه در اروپا و چه در بازگشت کوتاه مدت او به هالیوود زیاد با موفقیت روبرو نبود. با همهٔ این مشکلات اتلو برندهٔ نخل طلایی جشنوارهٔ کن ۱۹۵۷ گردید و نشانی از شر نیز به جایزهٔ برتر جشنوارهٔ جهانی بروکسل نائل آمد. از دید خود ولز دو فیلم محاکمه و ناقوسهای نیمه شب بهترین فیلمهایش بودند. اگرچه ولز توسط استودیوهای بزرگ به حاشیه رانده میشد، اما شخصیت جاودانهاش از او یک بازیگر پولساز ساخته بود.در سالهای واپسین زندگی، ولز در حالیکه فقط بوسیلهٔ بازیگری، تبلیغات و صداگذاری امرار معاش میکرد با یک استودیوی هالیوودی به علت سرمایهگذاری نکردن بر روی پروژههای فیلم مستقلش وارد منازعه شد. در سال ۱۹۷۵ او سومین نفری بود که پس از جان فورد و جیمز کاگنی، جایزهٔ یک عمر فعالیت را از موسسه فیلم آمریکا (اِی اِف آی) دریافت میکرد. منتقدان پس از مرگ وی بطور فزایندهای از او تمجید کردهاند. او هم اکنون به عنوان یکی از مهمترین هنرمندان هنرهای دراماتیک قرن بیستم شناخته میشود. او در سال ۲۰۰۲ در نظرسنجی موسسه فیلم بریتانیا (بیافآی) که در مورد ده کارگردان برتر سینما انجام شده بود عنوان بهترین کارگردان تمام تاریخ را کسب کرد.
منبع: ویکیپدیا
نکاتی که احتمالا در مورد «همشهری کین» نمی دانستید:
*نویسنده فیلم ژوزف منکوویچ در حالی که در بیمارستان بستری بود، فیلم نامه «همشهری کین» را بازنویسی کرد.
*سکانسی که پس از رفتن سوزان، در آن کین اتاق او را را بهم میریزد با یک برداشت فیلم برداری شده. حتی در این سکانس دست ولز زخمی می شود اما به دلیل واقعی بودن از همین صحنه استفاده میشود.
*اورسن ولز تکنیک حرکت دوربین از روی فاستر کین و دوست صمیمیش لینالد به کارکتر های کم اهمیت تر مانند سوزان الکساندر را از فیلم «دلیجان» جان فورد قرض گرفته. ولز در طول ساخت «همشهری کین» حدود 40 بار فیلم «دلیجان» را نگاه کرده.
*با وجود تبلیغات فراوان فیلم در اکران نا موفق بود و از نظر تجاری کاملا شکست خورده بود. اما با اعلام 9 نامزدی اسکار توجهات را به سوی خود جلب کرد ولی فیلم تا اواسط دهه 50 میلادی اکران عمومی مجدد نشد.
*کاخ زانادو مطابق با خانه ویلیام راندولف هرست کسی که شباهت های زیادی با چارلز فاستر کین داشته، طراحی شده.
*خبرنگاری که با کین پا به سن گذاشته مصاحبه می کند ، فیلم بردار فیلم گرگ تولاند است.
*«همشهری کین» اولین فیلم اگنس مورهد می باشد.
*اورسن ولز در سکانسی که کین گتی را بر روی پله ها تعقیب میکند، زمین میخورد و استخوان مچ پایش می شکند. وی برای 2 هفته از روی صندلی چرخدار کارگردانی میکرده و در سکانس هایی که مجبور بوده بایستد باید به پاهای خود کمکی های فلزی می بسته.
*برای سکانس هایی که ولز نقش کین مسن را بازی می کرده می بایست از ساعت 2:30 صبح روی صندلی گریم بنشیند تا برای 9 صبح حاضر شود.
*اورسن ولز همیشه مدعی بوده که فیلمش بیوگرافی از یک شخص خاص نبوده. بلکه ترکیبی از چندین شخصیت آن عصر آمریکا بوده. با این وجود خیلی ها معتقدند که شخصیت فاستر کین شباهت زیادی به ویلیام راندولف هرست دارد و برخی از داستان های فیلم را هم به نجیب زاده اهل شیکاگو ساموئل اینسال ربط می دهند.
*جمله ای که کین در آن می گوید "هر چیزی که از رادیو میشنوید رو بتور نکنید" اشاره به اجرای «جنگ دنیاها» اورسن ولز در رادیو دارد.
*نگاتیو های اصلی فیلم در یک آتش سوزی در دهه 70 از بین رفت.
*بر روی سورتمه ای که تاچر برای کریسمس به کین می دهد عبارت "جنگ های صلیبی" نوشته شده.
*در سال 1970 منتقد سینمایی پائولین کائل مقاله ای تحت عنوان «Rising Kane» را منتشر کرد و در آن مدعی شد که اورسن ولز حتی یک خط از فیلمنامه را ننوشته و نگارش فیلمنامه تماما توسط همکار ولز ، ژوزف منکوویچ انجام شده. هرچند این ادعا صحت نداشت ، ولز و منکوویچ هر کدام یک فیلمنامه جدا نوشته بودند و نسخه نهایی را ولز با تلفیق این دو نوشته بود.
*یک سال پس از ادعای پائولین کائل در نیویورکر ، پیتر بوگدانویچ در مجله Esquire مقاله ای با عنوان «کین سرکش» به چاپ رساند و تمام ادعا های کائل را رد کرد. البته این مقاله را خود ولز نوشته بود.
*برای اولین بار در این فیلم از لنزهای پوشش داده شده به طور گسترده استفاده شد.
*صدایی که برای سوزان در سکانس های مربوط به خوانندگی استفاده شده مربوط به یک خواننده حرفه ای اپرا است. وی حاضر شد به شرطی با صدای خارج از محدوده بخواند که هویتش فاش نشود تا برای حرفه اش ضرری به وجود نیاید. این صدا مطعلق به خانم ژین فوروارد از اپرای سان فرانسیسکو بود.
*تماشاچیانی که سخنرانی کین را تماشا می کنند در حقیقت یک عکس ثابتند. برای آن که توهم حرکت ایجاد شود صدها سوراخ درون عکس ایجاد شده و نور در پشت آن حرکت می کند.
*اورسن ولز بعد ها اظهار داشت که افسوس می خورد چرا از ماریون دیویس برای نقش سوزان الکساندر استفاده نکرده.
156 صفحه از فیلمنامه اصلی که ولز نوشته بود در سال 2007 به قیمت نود و هفت هزار دلار به فروش رسید.
*برای جبران شکس مالی فیلم در ژانویه 1942 فیلم به صورت ویژه همراه با فیلم روباه های کوچک با نقش آفرینی بتی دیویس به فروش رسید.
*جودی هالیدی برای نقش سوزان الکساندر تست بازیگری داد و در صورتی که نقش را می گرفت قرار بوده تا نام شخصیت هم جودی هالیدی باشد.
*اورسن ولز هنگامی که این فیلم را کارگردانی میکرده تنها 25 سال سن داشته و این فیلم اولین فیلم بلند ولز می باشد.
*صورت گزارشگر جری تامپسون در هیچ صحنه ای از فیلم به طور کامل نشان داده نمی شود. وی همیشه در سایه قرار دارد.
*دیالوگ «غنچه رز...» در رتبه 17 ماندگارترین دیالوگها از سوی موسسه فیلم آمریکا قرار دارد.
*موسسه فیلم آمریکا برای اولین بار در سال 1998 این فیلم را در صدر برترین فیلم های تاریخ قرار داد و پس از آن مجددا در سال 2007 دوباره این عنوان را بدست آورده و تا کنون هم حفظ کرده.
دیالوگ های ماندگار:
تاچر:دوست داشتی چه کار می کردی؟
کین: هر چیزی که تو ازش متنفری...
برنشتاین: هاروارد ، ییل ، پرینستون ، کورنل ، سوئیس... اون از دانشگاه های زیادی اخراج شده.
امیلی: واقعا چارلز، مردم فکر می کنند...
کین: به چیزی که من برای فکر کردن بهشون بدم...
برنشتاین: مجسمه های زیادی در اروپا هست که هنوز نخریدید.
کین: نمی تونی من رو مقصر بدونی. اونا 2000 ساله مجسمه می سازند در حالی که من فقط 5 ساله که دارم می خرم!
برنشتاین: پیری فقط مریضیه، آقای تامپسون شما هیچ وقت به جلو نگاه نمی کنید تا درمان بشه.
چارلز فاستر کین: فکر نمی کنم که یک کلمه بتواند زندگی یک مرد رو شرح بده...
محمد باقری
کپی برداری از مطالب مووی مگ تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
دیدگاهها
آرش
pr4
مشاور
روایت فیلم به شکل بازگشت به گذشته وتکه تکه چیده شدن و گشوده شدن راز معمای «رزباد»هم منحصر بفرد است.حاشیه های فیلم بسیار زیاد است و حرف و حدیث هایی که دارد و البته دست بردن در لانه زنبور بدون عقوبت نیست! خود «اورسن هم در مصاحبه اش کتمان نمی کند و البته بخاطر انگیزه ای که داشت و تطمیع نشد و تبعاتش را به جان خرید و باصطلاح پایمردی اش هم ستودنی است!! و فیلم هنوز هم برای اهالی هنر هفتم و دانشجویان سینما، چالش برانگیزاست !
مشاور
می دانی فرق است بین آن کسی که در دهه چهل و پنجاه زندگیش فیلمی ببیندبا کسی که در زمان دانشجویی به سرمی بردوبیست ودوسالش است!وهمین طورخیلی قضیه متفاوت می شودکه بادنیای افکاروعقایدیک فردمیانسال باتحصیلات روان شناسی بخواهی به تماشا بنشینی یادردوره دانشجویی بخواهی مثلا یک فهرست ازفیلم های برترراببینی. بجرات می توانم بگویم یک اعجاز است ومحصول نبوغ،اینکه دربیست وهفت سالگی ات،بتوانی فیلمنامه نویسی وتهیه کنندگی وکارگردانی کنی وهم نقش اولش راایفا کنی آن هم به زیباترین شکل ممکن،جای تحسین دارد!البته درکنار به خدمت گرفتن یک فیلمبردار مطرح که به سریع بودن در حرفه اش شهرت داردوآهنگ سازی ماهروتوانا،یک اثرهنری ماندگاربه جا می ماند....از یادنبریم که تولیدفیلم مربوط به هشتادسال قبل است ومن بیننده رادو ساعت جذب نموده و سرگرم کرده است...به عنوان یک روان شناس، دو سه سکانس را دارای بار علمی می دانم:صحنه بازی با سورتمه چوبی دربرف درانتهای صحنه وسپس پدرمردد ونگران دروسط ودرجلوی دوربین مادری که مصمم است فرزندش رابرای آینده ای بهتر به قیم بسپارد!وتاثیرای ن جدایی برشکل گیری شخصیت متزلزلی که به ثروت رسید ودارنده شد ،اما به برازندگی نرسید!!دوم آن جاکه به قیم خود از دوگانگی شخصیتی اش می گوید،یاصحنه بی اعتنایی به محبوب واقع شدن درجمع همکارانش بعد ازیک غیبت طولانی ازمحل کار!سکانس معروف صبحانه و گفتگوی واحدبا پنج حرکت سریع دوربین براساس محورثابت یعنی از«کین» به همسر اولش، بتناوب آن هم باایده تغییرلباس ها برای نشان دادن 9 سال زندگی مشترک و شیوه فرسایشی حل تعارض را یک شاهکار می بینم!و می توانم از آن درکلاس های زوج درمانی ومهارت های زندگی،برای تدریس بهره بگیرم!تیپ شخصیتی«کین»قابل بحث است ومتاسفانه فیلم بخوبی نشان دادکه چرا بتدریج هم درحیطه شغلی و اقتصادی وهم درازدواج دوم خودنیز شکست خورد .
سروش
nm
حتّی بر اساس معیارهای امروزی:
این اثر جایگاه رفیعی در زمینه تدوین داره. تدوین خلاقانه، خوشساخت و معنادار فیلم در اسارت زمان نیست و کلاس درس محسوب میشه!
روایت اثر که بسیار قابل توجّه هستش؛ نسبت به روایتهای لوس و تکراری امروزی، بیگمان غنی و شدیداً خلاقانه اجرایی شده.
حرکت و زوایای دوربین نوگرایانه و هدفمنده. همچنین کادربندیها! این موارد از نسخه ویدیویی که هرگز به پای نسخه سینمایی ۳۵ ميليمتری نمیرسه هم قابل تشخیصه.
نورپردازی هم معنادار و خاص! انتخاب لوکیشنها و صحنهپردازی هم، از بسیاری موارد امروزی بهتره!
البته گریم بازیگرا با اینکه انقلابی و خوبه امّآ امروزه موارد بهتری هم پیدا میشه. اجرای بازیگرا ممکنه جزء برترینهای سینما نباشه امّآ به هر حال بسیار خوب و متناسب با فضای اثر.
البته اینایی که گفتم دیدگاهم راجع به ساختار نمایشی اثر هستش.
در این زمینه موافقم که چون خیلیها میگن یک اثر هیولاست، خیلیهای دیگه هم تایید میکنن ولی این موضوع در همه موارد صدق نمیکنه و به هر حال، بر بنیان اثر نباید تاثیر بزاره.
Mohammad
علی
من فیلم ناشناس ولی این فیلم اصلا شاهکار نیست, اگه این فیلمه پس رسوایی 2 هم فیلمه, دو بار دیدمش بلکه چیزی داشته باشه ولی هیچ, فقط یکم زیادی دیالوگ در برخی سکانس ها و فیلم برداری خوب نسبت به زمان خودش
hldn
بی ادب
soheil chivaee
al pachino
m
نازنین
naghi