داستان بِرندهای معتبر دنیای تکنولوژی همیشه جذاب بوده است. قصههایی که اغلب از دهه هشتاد و با ظهور تکنولوژیهای ارتباطی جدید آغاز شد و به یک رقابت تمامعیار بدل شد. در سالیان گذشته سرنوشت بسیاری از شرکتهای بزرگ مرتبط با IT را شنیدهایم. مانند داستان «یاهو» که در اوج دوران خود ناگهان با سیاستهای اشتباه، جایگاهش را از دست داد و این در حالی بود که آنها حتی میتوانستند بهراحتی در بهترین روزهای خود، کمپانی گوگل را با قیمتی پایین خریداری کنند! اما داستان بِرند «بلکبری» کمتر در میان این قصهها شنیده شده است. بِرندی که به معنای واقعی داستان اوج و سقوط را در فاصله بسیار کوتاهی تجربه کرد.
داستان فیلم «BlackBerry» درباره بنیانگذاران این کمپانی، از زمان آغاز فعالیت این شرکت تا مشکلات عدیدهشان که در سالهای بعد تجربه کردهاند است. روایت مت جانسون از این ماجرا (خود مت جانسون نیز بهعنوان یکی از بازیگران مکمل در فیلم حضور دارد) دربرگیرنده مضامینی است که تا حد زیادی درست و مستند است و با روایتهایی که از شکست بلکبری در حفظ بازار تلفنهای همراه منتشر شده مطابقت دارد.
در توصیف دلایل شکست «BlackBerry» در بازار تلفنهای همراه، همواره به جاهطلبی مدیران این شرکت و درعینحال، اعتمادبهنفس و وابستگی شدید آنها به کیفیت محصولشان اشاره شده است. البته این اعتمادبهنفس هرگز کاذب نبود و به طور مشخص، کماکان میتوان با قاطعیت گفت که محصولات بلکبری از لحاظ امنیت اطلاعات کاربران، از بهترین محصولات بازار محسوب میشدند. این امنیت بالا باعث میشد که طبقه ثروتمند جامعه و مدیران ردهبالا انتخابی جز بلکبری نداشته باشند و بهنوعی، همین مسئله هم باعث شد تا بلکبری از توجه به بازار و مشتریان معمولی غافل شود و هزینه تحقیق و توسعه را کاهش دهد.
فیلم «BlackBerry» با بررسی دقایق تمام این اتفاقات موفق شده داستانی ساده و سرراست را روایت میکند. داستانی که جزئیات آن بهخوبی بیان میشود و حتی به خردهفرهنگهایی که کارمندان این کمپانی در ابتدای دوران فعالیتشان عاشق آن بودند نیز پرداخته شده است. نخبههای جوانی که عاشق سینما و فرهنگ عامه بودند و البته با ظهور صنعت بازیهای رایانهای و گل سر سرسبد آنها یعنی «دوم»، به آن عشق میورزیدند. یکی از مشخصههای بارز فیلم «BlackBerry» توجه به جزئیات است که مت جانسون بهخوبی به آنها توجه کرده است.
فیلم در ایجاد درام و کارکردهای سینمایی نیز موفق عمل کرده؛ اما در این بخش، به طور مشخص تحتتأثیر فرمول آثار موفقی از جمله «شبکه اجتماعی» فینچر قرار دارد و به جایگاه بالاتری دست پیدا نمیکند. با این که روایت مت جانسون درباره دوران اوج و سقوط بلکبری دقیق است و نمیتوان ایراد بزرگی به آن وارد دانست، اما درعینحال از کلیشههای ژانر پیروی میکند و به همین جهت، شاید بهترین توصیف در وصف فیلم این باشد که جانسون در بهکارگیری قوانین ژانر، بهترین عملکرد ممکن را داشته است.
«BlackBerry» از بازیهای بسیار خوبی هم بهره برده است. جی باروشل که اغلب او را با بازی در فیلمهای کمدی به یاد میآوریم، در این فیلم بازی مناسبی در نقش مدیر خجالتی و درعینحال نخبه «بلکبری» ایفا میکند و ثابت میکند که میتواند در نقشهای جدی نیز عملکرد خوبی داشته باشد. اما شاید بهترین بازی فیلم توسط گلن هاورتن در نقش جیم رقم خورده است. هاورتن بهخوبی موفق به ترسیم شخصیت جاهطلب و عصبی جیم شده است و آنچه که از این شخصیت انتظار میرفت را به تصویر کشیده است. بازی هاورتن مخصوصاً در سکانسی که متوجه پایان آرزوهایش میشود ستودنی است.
«BlackBerry» اثر یکدستی است که میتواند برای علاقهمندان به دنیای تکنولوژی و البته اقتصاد و توسعه بازار جذاب باشد. فیلمی که روایتی یکدست از صعود و سقوط امپراطوری بلکبری در بازار به مخاطب ارائه میکند و درسهای بازاریابی خوبی هم به مخاطب میدهد. برای کسانی که از سرنوشت بلکبری در بازار بیاطلاع هستند باید بگویم که این برند در دوران اوج فعالیت خود تقریباً نیمی از سهم بازار تلفنهای همراه را در دست داشت؛ اما با ظهور رقبای قدرتمندی از جمله آیفون و فناوریهای انقلابی که این تلفن همراه به کاربران ارائه کرده بود، با یک استراتژی اشتباه، مسیر قبلی خود را پیش گرفت و باعث شد تا در نهایت کاملاً بازار را نه فقط به آیفون، بلکه به دیگر برندهای گوشیهای همراه ببازد و هم اکنون، تمرکزش را نه بر روی تولید تلفن همراه بلکه بر موضوع امنیت و نرمافزار قرار دهد.
منتقد: 8/10
منتقد: میثم کریمی
نقد جذابی بود. ممنون از آقای کریمی