«کریستفر نولان» سیزده سال پس از اکران «تلقین» (Inception) در مصاحبه با «چاش هاروویتس» در پادکست «شاد غمگین گیج» به این پرسش پاسخ داده است که پایان آن فیلم چه معنایی دارد. داستان «تلقین» درباره گروهی از افراد بود که با رؤیاسازی دست به جنایت میزدند. شخصیت کاب با بازی «لئوناردو دیکاپریو» در پایان به خانه برمیگردد اما فیلم با صحنه بیتعادل شدن فرفره و سپس کات به سیاهی تمام میشود. اگر فرفره برای همیشه بچرخد، کاب هنوز در حال رؤیا دیدن است و اگر سقوط کند کاب در دنیای واقعی است.
به گزارش مووی مگ به نقل از 30نما، سینماروها در طول یک دهه درباره بازگشت کاب به واقعیت گمانهزنی میکردند اما نولان در این مصاحبه میگوید در این بحثها نکته اصلی پایان را نادیده گرفته شده است: کاب اهمیتی نمیدهد.
نولان میگوید: «فکر میکنم «اما توماس» [همسر و تهیهکننده نولان] بود که پاسخ درست را گفت، یعنی اینکه شخصیت لئو… هدف آن نما این است که شخصیت در آن مقطع اهمیتی نمیدهد. پرسشی نیست که بتوانم به راحتی جواب بدهم.»
نولان ماه گذشته در مصاحبه با «وایرد» گفته بود: «یک نگاه نیهیلیستی به آن پایان است، اینطور نیست؟ اما از طرفی، [کاب] فراموش کرده و با فرزندانش است. ابهام فیلم یک ابهام احساسی نیست. ابهامی روشنفکرانه برای مخاطب است.»
نولان میگوید چرخش یا سقوط فرفره اهمیتی ندارد و سیر تکامل شخصیت تکمیل شده است. «مایکل کین» بازیگر فیلم پیشتر درباره پایان «تلقین» گفته بود: «وقتی فیلمنامه را به من دادند، کمی گیج شده بودم. و به [نولان] گفتم: «درک نمیکنم کدام قسمتش رؤیاست.» گفتم: «رؤیا چه زمانی است و واقعیت چه زمانی؟» گفت: «خوب، وقتی در صحنهای باشی واقعیت است.» بنابراین متوجه شدم – اگر در صحنهای باشم واقعیت است. اگر نباشم رؤیاست.»
با توجه به اینکه شخصیت کین در صحنه پایانی فیلم ظاهر میشود، این بازیگر به این نتیجه میرسد که کاب در دنیای واقعی است. نولان در مصاحبه جدیدی با «اینسایدر» گفته بود که تماشای «تلقین» با مخاطبین هیچگاه از خاطر او پاک نمیشود.
نولان میگوید: «از نظر نشستن در کنار یک جمع و تجربه پایان فیلم، «تلقین» نوع پایان بسیار منحصر به فرد داشت. اگر به آرامی وارد سالن سینمایی میشدم که آن را نشان میداد، و فیلم تمام میشد، میزان زیادی آه و ناله از سر استیصال میشنیدم…»
نولان به تازگی با فیلم «اوپنهایمر» (Oppenheimer) به سینما بازگشته است.
درود. به نظر من در کل، فیلمها و داستانهای این کارگردان و نویسنده بزرگ و اسطوره ایی سینمای معاصر، به زمانی فراتر از 2 ساعت زمان برای فهم کامل یا بهتر آثار ایشان نیاز داره. برای مثال، فیلم تلقین و داستان پر فراز و نشیب و پیچیده اش، براحتی میتواند با عنوان یک سریال یا مینی سریال قوی، ساخته بشه و اصلا از کیفیت اون، چیزی کم نشه.
واقعا 2 ساعت زمان یا نزدیک به 2 ساعت، برای برخی فیلمها در سینما کم هست، به خصوص در آثار پیچیده و زیبایی مثل آثار بزرگانی چون کریستوفر نولان و برخی دیگر از اساتید، سینمای جهان.
استاد باید بیشتر توضیح بده!
به نظرم مقدمه چینی و معرفی شخصیت ها در فیلم ‘Inception’ زیاد جالب نبود و کارگردان، بیننده رو به سرعت وارد یک داستان علمی-تخیلی و پیچیده کرده و پس از آن رها میکرد… .
‘Inception’ از آن دست فیلم هایی است که باید بیش از یک بار دید تا فهمید!
تازگی دوباره دیدمش. نه تنها خود فیلم و اونچه بعنوان مخاطب از نظر بصری و محتوایی تجربه میکنی شاهکاره، بلکه مطالعه تعابیری که منتقدان و پژوهشگران حوزه خواب از فیلم کردن و نیت خود نویسنده و کارگردان و استفاده اش از موزیک و… هم این اثر رو در سطوح بالاتر شگفت انگیز کرده. صرفا بخاطر این نوع اجرای چند لایه ایده اش هم اورژینال هست تا حدی که باعث میشه فیلمی مثل discreet charm of the bourgeoisie بونوئل در برابرش مضحک بنظر بیاد و تفاوت روایی و فلسفی با ماتریکس هم خب برای هرکسی مشخصه؛ یکی درباره بیدار شدن از خواب تحمیل شده یه سیستم استثمارگر هست و بازگشت به اون سیستم با هدف به بازی گرفتن و ضربه زدن به اون سیستم هست اما شخصیت های اینسپشن یا سارق هستن، یا بخاطر تجربه اشتراک خواب و «خلاقیت محض» یا به قول اون طرف تو مومباسا «بیدار شدن» هست که به خواب میرن. الهام از انیمه پاپریکا هم جز شباهت یکی دو سکانس نیست حقیقتا. ایده سرقت از ناخودآگاه در خواب رو نولان چندسال قبل از اکران اون انیمه به وارنر داد. از بین فیلم های نولان، تا قبل دیدن اوپنهایمر بنظرم یکی از چهار فیلمی هست که لایق امتیاز ۱۰ از ۱۰ هست.