خلاصه داستان:
مجتبی (محسن تنابنده) و نسیم (پریناز ایزدیار) زوجی هستند که در جنوب شهر زندگی می کنند و علی رغم فقر، زندگی ساده ای را در کنار هم آغاز کرده اند. با این حال، به زودی مشخص می شود که مجتبی به فروش مواد مخدر روی آورده و…
کارگردان:
سامان سالور که اغلب به واسطه ساخت فیلم «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» شناخته می شود. آقای سالور مستندهای زیادی هم ساخته که اغلب مورد توجه قرار گرفته اند. «سه کام حبس» آخرین فیلم سالور محسوب می شود که در سال 1398 ساخته شده است.
نقد فیلم «سه کام حبس»:
«سه کام حبس» به تبعیت از اغلب آثار اجتماعی سینمای ایران در چند سال اخیر مملوء از فضای کثیف و آلوده است. فضایی که در آن چرک ترین موقعیت های ممکن ساخته شده چراکه صرفاً کارگردان قصد دارد اثری درباره مواد مخدر بسازد! از این جهت، به جای ساختن موقعیت، ساخت شخصیت و پرورش آدم های قصه، صرفاً با به تصویر کشیدن آلودگی های مختلف سعی کرده جای خالی قصه و شخصیت را پُر نماید که در این راه کاملاً به بن بست خورده است.
نقد ویدئویی فیلم «سه کام حبس» به کارگردانی سامان سالور را در ادامه ببینید:
«سه کام حبس» حتی زمانی که به نیمه می رسد، هنوز داستان خودش را به درستی روایت نکرده و مشکل این جاست که در نیمه دوم، رگبار موضوعات و موقعیت های مختلف بر سر فیلم خراب می شود. موقعیت های پرداخت نشده که شبیه تیترهای مجلات و صفحات حوادث روزنامه هاست و هیچ کَنش و اثری در فیلمنامه به جای نمی گذارد. این مشکل در یک سوم پایانی فیلم بیش از نقاط دیگر به چشم می خورد جایی که حالا تماشگر باید دو بحران شخصیت اصلی داستان را رها کرده و به فکر معتادان شهر و آسیب هایی که می توانند به اجتماع بزنند باشد.
متاسفانه «سه کام حبس» در شخصیت پردازی هم عملکرد مناسبی ندارد. شخصیت های فرعی که به داستان اضافه می شوند، هیچ تاثیری در روند قصه ندارند و صرفاً یک بحران شخصی به بحران های فیلم اضافه کرده اند. به عنوان مثال، پرستاری که متوجه می شویم به بیماری سرطان مبتلا شده، هیچ تاثیری در داستان ندارد و صرفاً دقایقی به فیلم اضافه شده تا زمان فیلم را بیشتر نماید و البته، فیلمساز ما در میان انبوه معضلاتی که در فیلم به تصویر کشیده، اشاره ای هم به جامعه بیماران سرطانی و مشکلات اقتصادی شان داشته باشد. نتیجه این سالاد فصل، فیلمی شده که حتی نمی داند به کدام موضوع رسیدگی کند!
متاسفانه «سه کام حبس» در دسته آثار اجتماعی بسیار ضعیف سینمای ایران قرار می گیرد. فیلمی که حرف جدیدی برای گفتن ندارد و صرفاً بازگویی تمام فلاکت های این سرزمین به بدترین شکل ممکن است. فیلمی که در آن می توان عشق، مواد مخدر، سرطان، لخته خون، تجاوز و هر المان پلید اجتماعی دیگر را با هم دید و در عین حال، هیچکدامشان هم سرانجام ندارند. فیلم در حالی که در طول قصه، کلکسیونی از بحران ها را بازگو می کند، در نهایت نمی تواند برای آنچه که به تصویر کشیده نقطه پایان در نظر بگیرد و از این جهت، همان رویکردی که اغلب فیلمسازان اجتماعی ساز در ایران به کار می گیرند را عملی کرده و آن هم پایان باز و رها کردن فیلم به حال خودش است. فیلمی که نه شخصیت ساخته، نه قصه درستی روایت کرده و نه پایان بندی مناسبی دارد، واقعاً نیاز به «سه کام حبس» دارد!
نمره: 3/10
منتقد: میثم کریمی
یک افتضاح کامل
خیلی سرسری از همه چیز عبور کرد ،بازی پرینازم اصصصصلا دوست نداشتم نتونست حسو حالشو تو هر وضعیتی نشون بده جز خیره شدن و سرازیر شدن یه قطره اشک،خیلی زود از حسش در میومد.کسی که دنبالشن چجوری گوشیش پیگیری نشده تا ردشو بزنن بعد اینقدرم راحت مواد فروشی کنه ،هرجا میرف بچه رو میسپرد به بقیه ولی برا مواد فروشی بچه با خودش راه انداخت .اصلا ب آدمایی ک دارو ندارش رفته بودنمیخورد .منم ک شیشه فروش نیستم میدونم برا فروش نباید ساک بذاری بغل دستت مگه قنده.بیشتر معرفی فریبا توش بود تا بقیه
کلا اصلا محتواشو دوس نداشتم میتونست بهتر جمع بشه بازی پرینازم که افتضاح
بسیار عالی بود قشنگ زندگی و تیپ شخصیتی بچه های پایین شهر نشون میداد
آشغال کامل ای کاش میشد این کارگدانارو یجا جمع کرد بهشون گفت بایا مردم پایینشهر دزد و قاچاقچی و افسرده نیستن این ذهن کثیف و مریض شماس که اینجوری فک میکنین مردم پایینشهر شاید پولدار نباشن ولی با عزت زندگی میکنن جالبه زندگی خود این جماعت سینما از همه کثیفتره ولی تو ساخته هاشون برعکسه
این هم مثل هزاران هزار ملو درام سیاه ایرانی هیچ حرفی برای گفتن نداره
در حال حاضر بیشتر از دو نوع ژانر فیلم و سریال تو ایران نداریم: اول ژانر ملودرام تلخ اجتماعی که جو بسیار افسرده مثل فیلم های اروپای شرقی دهه 70 و 80 میلادی داره، دوم ژانر کمدی مبتذل که ملغمه ای از شوخی های جنسی و اینستاگرامی هست. هر فیلم دیگه ای هم که بخواد غیر از این دو نوع ژانر باشه هم به قدری ضعیف و بی محتوا میشه که ترجیح میدین کاش فیلم ساخته نمیشد