بالا ( بعد سوم )

4635345

راسل: بابام همیشه می گفت سفر به سرزمین های دور افتاده کار آسونیه. اون تو اردو رفتن، با سنگ آتیش روشن کردن اینجور چیزا استاده. اون قبلا هر وقت جلسه کاشفا برگزار می شد می اومد اونجا بعد از جلسه هم می رفتیم بستنی می خوردیم. من همیشه شکلاتی می خوردم اونم مغز پسته ی بعدش هم بغل پیاده رو می نشستیم من ماشین های آبی رو می شماردم اونم ماشین های قرمز رو و هر کی ماشین بیشتری می شمرد برنده بود… اونجا رو دوست داشتم آره شاید کسل کننده باشه اما چیزهای کسل کننده بیشتر از چیزهای دیگه یادم می مونه.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها