بازیگر ابر قهرمان «تور» گفت: در خانواده ما اهمیت زیادی به جمع خانوادگی و زندگی خانوادگی داده میشود. ما بسیار به یکدیگر وابسته هستیم و روابط بسیار نزدیک و خوبی با هم داریم.
«کریس همسورث» بازیگر جوان سینما که اصالت استرالیایی دارد، سال 1983 در شهر ملبورن به دنیا آمد، اما او مدت زمان زیادی در محل تولد خود اقامت نکرد و همراه جمع خانواده به شهرهای مختلف کشور استرالیا سفر کرد. حرفه پدر همسورث به گونهای بود که آنها همیشه مجبور به سفر و کوچ بودند. فعالیت هنری را از سال 2004 با حضور در چند برنامه تلویزیونی در استرالیا شروع کرد و سال 2011 در اولین فیلم معروف آمریکایی خود «کابینی در جنگل» را بازی کرد که حال و هوایی ترسناک داشت. قبل از آن وی در چند فیلم سینمایی، در نقشهای کوتاه و مکمل ظاهر شده بود.
منتقدان سینمایی میگویند بخت و اقبال خیلی زود به سراغ این بازیگر جوان آمد و او در ابتدای کار هنری خویش، برای بازی در نقش «تور» ابر قهرمان چکش به دست معروف قصههای کمیک استریپی انتخاب شد. «تور» در سال 2011 با فروش بالایی در جدول گیشه نمایش سیماهای جهان روبرو شد و نام همسورث را به عنوان یک بازیگر درجه یک مطرح کرد. تابستان امسال او در «انتقامگیران/ آونجرز» دوباره در نقش تور ظاهر شد. او نسخه جدید «سفید برفی» را هم با موفقیت روی پرده سینماها داشت. این بازیگر هم اکنون در حال بازی در قسمت دوم «تور» است و تا قبل از پایان سال جاری اکشن علمی تخیلی «سقوط سرخ» از وی اکران عمومی خواهد شد.
«استیون اسپبلرگ» هم او را برای بازی در نقش اصلی فیلم بعدی خود «روبوپوکالیپس» انتخاب کرده است. همسورث که به زندگی خانوادگی اهمیت زیادی میدهد، سال 2010 ازدواج کرد و در حال حاضر یک دختر یک ساله دارد. دو برادر او لیام و لوک هم بازیگر سینما هستند.
در استرالیا که بودید، سفرهای زیادی کردید و در نقاط مختلفی ساکن شدید. این مسئله چه تاثیری در شما داشت؟
– به دلیل نوع کار پدرم، همیشه در حال نقل مکان بودیم و زندگی در نقاط مختلف را در کنار آدمهای متفاوت تجربه کردم. خانواده ما طی چند سال، تقریبا فاصله شمال تا جنوب کشور را طی کرد. این نقل مکانها باعث آشنایی با آدمهای تازه و فرهنگهای متفاوت شد و کمک کرد تا به شناخت بیشتر و بهتری از مردم برسم. البته در آن زمان نمیدانستم یک روز بازیگر خواهم شد و این تجربیات، هنگام بازی در نقشهای سینمایی به کمکم میآید!
چه خاطره تلخی از گذشتهها دارید؟
– سال 2004 تلاش کردم در یک نمایش صحنهای بازی کنم. ولی تلاشهایم به هیچ جا نرسید و نتوانستم موفق شوم. این برایم شکست سختی بود. اما ناامید نشدم. مدتی بعد دستاندرکاران آن نمایش مرا دعوت به همکاری کردند. البته نقشی را که میخواستم، به من ندادند. یک نقش کوتاهتر و کماهمیتتر بود. ولی بازی در آن را قبول کردم. میخواستم از یک جایی کارم را شروع کنم. موفقیتم در این نمایش باعث شد تا دعوت به همکاری با تلویزیون شوم. اما در تمام این سالها، چشمم به دنبال آن نقشی بود که از دست دادم.
اولین حضورتان در یک فیلم آمریکایی را چگونه ارزیابی میکنید؟
– اولین فیلم آمریکاییام اکشن علمی تخیلی «سفرهای ستارهای/ پیشتازان فضا» در سال 2009 بود. این فیلم و مجموعه تلویزیونی آن، از جمله کارهای مورد علاقه من هستند. به صورت طبیعی، خیلی خوشحال بودم که در فیلمی بازی میکنم که از دوستدارانش هستم. نقش مهمی در این فیلم نداشتم، یک نقش مکمل بود که خیلی هم به چشم نمیآمد و دیده نمیشد. ولی میدانستم که باید از یک جایی شروع کنم و مطمئن بودم از روز اول، ایفای نقش اصلی یک فیلم سینمایی به من واگذار نمی شود
.
از جمله بازیگرانی هستید که خیلی زود مشهور شدید و نقش اول فیلمهای سینمایی را به دست آوردید. این را باید به حساب خوششانسی شما گذاشت؟
– البته خوششانسی هم بود، ولی من و برادرانم تلاش سختی کردیم تا خودمان و استعدادمان را ثابت کنیم. شما اگر مستعد نباشید، خوششانسی کار زیادی نمیتواند برایتان انجام دهد. من کلاس بازیگری رفته بودم و هنگام حضور در جلوی دوربین، از تمام توانم استفاده میکردم تا نقشم را بهتر بازی کنم. این تلاش و جدیت از دید کارگردانها پنهان نمیماند. شما نمیتوانید بازیگران زیادی پیدا کنید که توانسته باشند این قدر سریع به موفقیت دست پیدا کنند و من سعی میکنم استفاده درستی از این موضوع کنیم. دنیای سینما سرشار از قصه جوانانی است که نتوانستهاند آرزوی بازیگر شدن خود را برآورده کنند. قصه آنها را هم باید شنید.
دوست دارید در فیلم و نقشهای اکشن بازی کنید؟
– دلباخته ماجراجوییهایی هستم که در طول کار به وجود میآید. سفر کردن را هم به همین دلیل دوست دارم. این ماجراجوییها به زندگی طعم دیگری میدهد. اما فقط اکشن و ماجراجویی یک فیلم نیست که مرا جذب خود میکند. فیلمنامه و کارگردان هم برایم اهمیت زیادی دارند. از دوران کودکی، به مطالعه علاقه داشتم. البته آن زمان، کتابهای حادثهای و ماجراجویانه را میخواندم. این کتابها و فیلمهای سینمایی مرا همراه خودشان به دنیایی میبردند که هیچ وقت در زندگی واقعیام، امکان دسترسی به آنها را نداشتم. حالا با فیلمهایی که بازی میکنم، یک جورهایی به آن دنیای خیالی نزدیکتر میشوم و در درون آن قرار میگیرم.
با توجه به پس زمینه استرالیایی شما، مشکلی در سیستم فیلمسازی هالیوود ندارید؟
– فعلا که خیر. آنها مرا میخواستند که دعوت به کار کردند. اگر چیزی برایشان سودآور باشد، از آن استفاده میکنند. این اصل عرضه و تقاضا است. اما تلاش من این است که خودم را وابسته به این سیستم نکنم و در کارم استقلال عمل داشته باشم. اما حضور در این محل، برایم خسارتهای معنوی هم به همراه داشته است. حالا مدتی است که از آن چشماندازهای جذابی که سالها با آنها زندگی کردم، دور شدهام. آن بوفالوها، تمساحها و طبیعت جذاب، حالا تبدیل به یک خاطره دور و مبهم شدهاند.
برای بازی در نقش «تور» حدود بیست کیلو به وزن خود اضافه کردید. این کار برایتان مشکل نبود؟
– فقط بحث اضافه کردن وزن نبود، که البته کار بسیار سختی بود. یک باره احساس کردم آدم دیگری هستم! اما برای آن که آماده بازی در این نقش شوم، تعداد زیادی از قصههای کمیک استریپی را خواندم تا در حال و هوای فیلم قرار گیرم. وقتی برای بازی در نقش «تور» انتخاب شدم، خیلیها میگفتند نمیتوانم از عهده اجرای بازی آن برآیم. به همین دلیل، بازی در این نقش برایم حکم یک مبارزه را پیدا کرد. میخواستم ثابت کنم آنها اشتباه میکنند. در عین حال، من یک خارجی بودم و خیلیها میخواستند شکست مرا ببینند. چیزی نمیگفتند، ولی میدانستم منتظر هستند تا برای خودشان جشن پیروزی بگیرند. در حقیقت، آماده شدن برای بازی در نقش «تور» سختتر از بازی این نقش در جلوی دوربین بود. کنت برانا کارگردان فیلم اصالتی انگلیسی داشت و مثل من یک خارجی به حساب میآمد. همان ابتدای کار در زیر گوشم گفت: «جا خالی نکن و پس نزن. با اراده کامل به جلو برو و به آنها نشان بده که میتوانی این کار را انجام دهی.»
بازی در نقش اصلی یک فیلم سینمایی (آن هم پر خرج و پرسروصدا) برای شما چه معنی دارد؟
– زمان بازی در «تور» به این موضوع فکر نمیکردم. حتی زمانی که میگفتند این فیلم قرار است یکی از کارهای پر سرو صدای فصل تابستان باشد، میخندیدم. این مسئله برایم اهمیت زیادی نداشت. من فقط بر روی کارم تمرکز کرده بودم و سعی کردم آن را کامل و بی عیب و نقص انجام دهم. میدانستم اگر در این راه موفق شوم، درهای بسته به رویم باز میشود. دو سال قبل که بازی در «تور» را شروع کردم، هنوز به اهمیت بازی در آن پی نبرده بودم. اما حالا ارزش آن را درک میکنم و احساسم این است که این فیلم، بزرگترین چیزی است که در کل زندگیام درگیر آن شدهام. حالا یاد گرفتهام که سر صحنه فیلمبرداری باید خیلی جدی و کوشا باشم و بیرون از آن، سعی کنم از حاشیهها دور بمانم و خودم را درگیر آن ها نکنم.
از جمله بازیگرانی هستید که کمی زود ازدواج کردید. خودتان اینطور فکر نمیکنید؟
– در خانواده ما اهمیت زیادی به جمع خانوادگی و زندگی خانوادگی داده میشود. ما بسیار به یکدیگر وابسته هستیم و روابط بسیار نزدیک و خوبی با هم داریم. شاید یکی از دلایل این نزدیکی و علاقه، سفرهای مدام جمع خانوادگی به مناطق مختلف بود. ما در مکانهای جدیدی مستقر میشدیم و آشنایی با آدمهای محیط جدید، وقت میبرد. به همین دلیل، جمع خانوادگی بیشتر با یکدیگر بودیم. از ازدواجم راضی هستم و دخترم ایندیا رز، گرمای ویژهای به جمع خانوادگیمان داده است.
در پایان قصه قسمت اول «تور»، کاراکتر شما به یک بلوغ فکری میرسد. این اتفاق برای خودتان هم افتاده است؟
– دقیقا. در طول این چند سال چیزهایی را یاد گرفتهام که اصلا فکرشان را نمیکردم. همراه با تغییر و تحول کاراکتر تور، من هم تغییر کردم. اما فکر نمیکنم بتوانم مثل او بر مشکلات واقعی و سختیهایی که در پیشرو دارم، غلبه کنم! زندگی واقعی هیچ شباهتی به رویاپردازیهای فیلمهای سینمایی ندارد. آدمهای بد دنیای واقعی ما، خیلی زرنگتر از آدم بدهای فیلمهایی هستند که در آنها بازی میکنم!
«تور»ها نیازمند بدلکاریهای سختی هستند. این کار شما را مشکل نمیکند؟
– تمام بازیگران فیلمهای اکشن از صدماتی که در طول ساخت این فیلمها خوردهاند، نالان هستند. کدام بازیگر فیلمهای اکشن را میشناسید که سر صحنه فیلمبرداری زخمی نشده باشد؟ نه فقط من، که چند تا از بازیگران «تور» هم، زخمهایی هنگام فیلمبرداری فیلم برداشتهاند. همین چند هفته قبل، یکی از بازیگران فیلم و خود من زخمی شدیم و ما را به بیمارستان بردند. خوشبختانه به دلیل وجود رسانههای گروهی و سروصداهایی که بر سر این مسئله به راه انداختند، تهیهکنندگان فیلم نهایت تلاش خود را برای مداوای ما انجام دادند!
دو برادر دیگر شما هم بازیگر هستند. چطور شد که این اتفاق افتاد؟
ما در شمال کشور استرالیا زندگی میکردیم و تلویزیون هم نداشتیم. کار ما کتاب خواندن بود، قصههای کتاب های فانتزی.این قصهها روحیه تخیل و رویاسازی ما را تقویت کردند. یکی از این رویاها ،بازیگر شدن بود و ماجراجویی در دنیای خیالی فیلمها و تصاویر.
فارس