صفحه اصلی > اخبار سینمای جهان : مصاحبه با کریستوف والتز درباره فیلم « جانگوی آزاد شده »

مصاحبه با کریستوف والتز درباره فیلم « جانگوی آزاد شده »

245235234

«کریستف والتز»، بازیگر شخصیت دکتر شولتز در فیلم «جانگوی رها از بند»، ساخته «کوئنتین تارانتینو» گفت: فیلم جانگو، به کلاس درسی می‌مانست که چند واحد تاریخ برده‌داری در آنجا گذراندم.

«کریستف والتز» که چهار سال پیش در فیلم «لعنتی‌های مفتضح» ساخته «تارانتینو» بازی کرد و برنده جایزه اسکار شد،بار دیگر در فیلم «جانگوی آزاد شده» با این کارگردان هالیوودی همکاری دوباره کرد و در نقش «دکتر کینگ شولتز» ظاهر شد.

یک شکارچی جایزه بگیر آلمانی که با خریداری و آزاد کردن یک برده سیاهپوست به نام جانگو (با بازی جیمی فاکس)، نه تنها او را با خود همکار می‌کند بلکه جهت آزاد سازی همسر این برده (با بازی کری واشنگتن) که او نیز یک برده است، همراه می‌شود و در نهایت جان خود را بر سر این کار از دست می‌دهد.

این فیلم که یکی از کاندیدای مطرح هشتاد و پنجمین دوره از رقابت‌های اسکار بوده، از 25 دسامبر سال 2012 میلادی در سینماهای آمریکا و برخی دیگر از کشورهای جهان به نمایش درآمده است.

سایت سینمایی «سینما بِلند» با این بازیگر اتریشی‌الاصل هالیوود مصاحبه‌ای انجام داده که در زیر می‌خوانیم:

به نظر می‌رسد که «کوئنتین تارانتینو» نقش «دکتر شولتز» را برای خود تو نوشته باشد، آیا این حقیقت دارد؟

فکر کنم بتوانم بگویم که بله این حرف کاملا صحت دارد، اگر چه این روش پرسیدن شما کمی مرا تعجب‌زده کرد ولی در واقع او صفحات فیلمنامه را جلوی من گذاشت و سعی کرد تا ارتباط من را با شخصیت «دکتر شولتز» برقرار کند و این زمانی بود که او هنوز فیلمنامه را تکمیل نکرده بود، من هم بدون آنکه بخواهم کلاس بگذارم با کمال میل این نقش را پذیرفتم، این ماجرا به حدود یک سال پیش برمی‌گردد.

آیا تو و تارانتینو پس از پروژه «لعنتی‌های مفتضح» در رابطه با کار دوباره با هم گفتگو می‌کردید؟

من در کارم هیچگاه اینکار را نمی‌کنم، چون نمی‌خواهم کسی را تحت فشار قرار بدهم که مثلا با من کار کند، اگر کسانی که من با آنها کار می‌کنم، انسان‌های کاملا اعتمادی باشند و من در کار با آنها احساس امنیت کنم، من همیشه با خودم می‌گویم که خوب اگر در پروژه‌های بعدی‌اشان نقشی برای من باشد، حتما به من زنگ خواهند زد و اگر آنها با من تماس نگیرند، می‌گویم، مسلما در این پروژه جایی برای من نبوده است، این یک موضوع کاملا واضحی است.

خوب، پس «تارانتینو» این نقش را چگونه به تو پیشنهاد کرد؟

او من را به خانه‌اش دعوت کرد و همان بخش‌هایی از فیلمنامه را که نوشته بود به من نشان داد، هیچ چیز مبهمی در این میان وجود نداشت، همه چیز کاملا واضح، لطیف، آسان و شگفت‌انگیز بود.

زمانی‌که تارانتینو نقشی با اینهمه دیالوگ به تو پیشنهاد کرد، چگونه توانستی با آن کنار بیایی؟

اینکه نقش شما در یک فیلم سینمایی به آنچه که در تئاتر انجام می‌شود، شبیه باشد، چیز اشتباهی نیست، چنین نقش‌هایی حقیقتا به من کمک می‌کند که در تئاتر موفق‌تر باشم، من در عرصه تئاتر بسیار فعالم و حقیقتا کشته و مرده تئاترم، بازی در فیلم‌های تارانتینو و صحنه‌های پردیالوگش تجربه ارزشمندی برای من محسوب می‌شود.

برخی صحنه‌های طولانی مثل آن صحنه میز شام بسیار بسیار طولانی در کاندای‌لند، چقدر طول کشید تا توانستید این صحنه را بازی کنید؟ برای بازی در این صحنه مجبور شدید چه مدت پشت آن میز بنشینید؟

همه ما همان بار اول به خوبی توانستیم با هم هماهنگ بازی کنیم، در این صحنه تنها یک برداشت وجود داشت، این همان کاری است که در اجراهای زنده انجام می‌شود و این دقیقا همان تنها تفاوتی است که میان یک بازیگر حرفه‌ای و هر کس دیگری وجود دارد.

این صحنه پر از فراز و فرود بود، آیا برای بازی در آن و رسیدن به بهترین نتیجه تمرین زیادی کردید؟

خوب البته، ما پیش از شروع فیلمبرداری این صحنه را خیلی تمرین کردیم، خوب برای انجام هر کاری ممکن یک میلیون راه و روش وجود داشته باشد ولی بالاخره باید تنها یک روش را انتخاب کنی چون اگر این کار را نکنی، آنوقت ممکن است برداشت تنها یک صحنه بیش از یک هفته و نیم طول بکشد، کاری که «استنلی کوبریک» انجام می‌داد، او شاید برای گرفتن یک صحنه بیش از 85 برداشت انجام می‌داد، بیشتر برداشتی که در یک صحنه داشته‌ام، 30 بار یا شاید یک همچنین چیزی باشد که این روش حقیقتا خیلی خسته‌کننده است، اگر شما زمان بگذارید و همه حواستان را متوجه نقش‌تان کنید شاید حتی 30 برداشت هم بتواند جذاب باشد، زمانی‌که شما روی صحنه تئاتر بازی می‌کنید، مجبورید که نقش‌تان را هر شب دقیقا به همان صورت تکرار کنید، گاهی اوقات مردم به ما می‌گویند چگونه اینهمه دیالوگ را به خاطر می‌سپارید؟ خوب شما ممکن است از یک ویولونیست هم بپرسید چگونه از پس چنین کار سختی برمی‌آیی؟ یا از یک مکانیک بپرسید که چگونه می‌توانی این همه پیچ را سفت کنی؟ خوب این همان کاری است که ما انجام می‌دهیم.

آیا بازی در فیلم «لعنتی‌‌های مفتضح» باعث شد تو در همکاری دوباره با تارانتینو در فیلم «جانگو» از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار باشی یا اینکه این فیلم از کار قبلی کاملا متفاوت بود؟

نه کاملا متفاوت بود، به همین خاطر هیچگاه نمی‌خواستم که اعتماد به نفس کاذب داشته باشم، هر پروژه سینمایی داستان خود را دارد که شما باید با آن ارتباط برقرار کنید و در آن بازی کنید، هر یک از این فیلم‌ها مثل بچه‌های شما می‌مانند و شما نمی‌توانید بگویید که هر یک از بچه‌های من با دیگری متفاوت است ولی خوب برخورد شما و توجه شما به چیزهای متفاوت باید با توجه به ماهیت آن چیز متفاوت باشد.

چه چیز «جانگوی آزاد شده» را تا این اندازه از کارهای دیگر شما متفاوت می‌کند؟

داستان آن، شخصیت‌ها،‌ صحنه‌ها، مضامین آن همه و همه متفاوتند، شخصیت من هم کاملا متفاوت بود، اگر من کارم در «لعنتی‌های مفتضح» را در این فیلم تکرار می‌کردم در واقع به بیراهه می‌رفتم.

شخصیت شما در تاریخ برده‌داری آمریکا، شخصیتی کاملا بیگانه است، که به نظر تو خوب از پسش برآمدی، آیا تو برای بازی در این نقش آموزش دیدی؟

البته که آموزش دیدم، می‌توانم ادعا کنم که برای یادگیری این برهه از تاریخ به کلاس خوبی رفتم، مثل این می‌مانست که به کلاس تاریخ رفته‌ام و چند واحد درباره این برهه از زمان پشت سر گذاشته‌ام، به هر حال شما برای انجام یک کار تاریخی باید به خوبی از جزئیات آن مطلع باشید.

*و اما در آخر… آیا صحنه‌ای در فیلم بوده که تو دوستش‌ داشته‌ای ولی از فیلم حذف شده باشد؟

بله چند صحنه بود که به نظر صحنه‌های خوبی بود ولی خوب فیلم با حدود 2 ساعت زمان، به اندازه کافی طولانی هست و این غیرممکن بود که «تارانتینو» بخواهد برای من صحنه‌ دیگری را به فیلم اضافه کند.

فارس

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها