صفحه اصلی > اخبار سینمای جهان : گفتگویی خواندنی با مایکل داگلاس / بازیگران امروز خودنمایی می کنند!

گفتگویی خواندنی با مایکل داگلاس / بازیگران امروز خودنمایی می کنند!

13920819000167 PhotoL

مایکل داگلاس 69 ساله فرزند کرک داگلاس بازیگر کلاسیک سینماست که فعالیت هنری را از سال 1966 و با بازی در یک نقش کوتاه سینمایی آغاز کرد.

وی در کنار فعالیت بازیگری یکی از تهیه‌کنندگان فعال دنیای سینما هم بوده و فیلم‌های مطرحی را تهیه کرده است.

اولین فیلم مهم داگلاس در مقام بازیگر سیندروم چینی (1979) است که در آن با جک لمون و جین فوندا هم بازی شد. پس از آن، وی در فیلم‌های مطرحی مثل جواهر نیل،‌ رومانس سنگ، جذابیت مرگبار، باران سیاه و جنگ خانواده رزها بازی کرد. حضورش در سقوط باعث تعجب بسیاری از منتقدان شد، زیرا در آن در نقش یک ضد قهرمان که علیه جامعه و مردم آن طغیان می کند،بازی کرد. در رئیس جمهور آمریکایی (1995) در نقش رئیس جمهوری ظاهر شد که خیلی‌ها را به یاد بیل کلینتن انداخت. با قبول بازی در یکی از نقش‌های مکمل فیلم اسکاری تصادف (2000)، باز هم تعجب منتقدان را برانگیخت. برای وال استریت و بازی در نقش یک کاراکتر منفی، اولین و تنها اسکار بازیگری‌اش را گرفت.

در مقام تهیه‌کننده فیلم‌های مستقل زیادی را تهیه کرده که از جمله می‌توان به دیوانه‌ای از قفس پرید اشاره کرد. مثل هر بازیگر قدیمی دیگری، مایکل داگلاس در سال های اخیر بیشتر در نقش کاراکترهای مکمل فیلم‌های خود ظاهر شده است. ریکیاویک درام اجتماعی شرح حال‌گونه تازه وی، بزودی جلوی دوربین می‌رود. او در این فیلم یک بار دیگر در نقش یک رئیس جمهور آمریکا بازی می‌کند. این بار او در نقش رونالد ریگان رئیس جمهور جنگ‌طلب دهه هشتاد میلادی آمریکا ظاهر خواهد شد.

داگلاس در گفت‌وگوی اینترنتی زیر درباره هالیوود، بازیگری و راه‌های نزدیک شدن به نقش و سینمای غیر متعارف صحبت می‌کند.

به عنوان یک بازیگر و تهیه‌کننده، فیلم هم زیاد تماشا می‌کنید؟

خیر. من جزو آن دسته آدم‌هایی نیستم که از آن‌ها به عنوان فیلم‌باز حرفه‌ای اسم می‌برند. این‌طور نیست که چون حرفه‌ام سینماست، فیلم هم خیلی زیاد نگاه می‌کنم. شاید جالب باشد بدانید فیلم‌ها را برای سرگرمی و تفنن تماشا نمی‌کنم. برعکس، علاقه عجیبی به برنامه‌ها و نماشی‌های ورزشی دارم. در تمام عمرم، بیشترین وقتم را اختصاص به تماشای برنامه‌های ورزشی تلویزیون داده‌ام.

علتش را نمی‌دانم. شاید یکی از دلایل مهم آن این است که برنامه‌های ورزشی در نقطه مقابل فیلم‌های سینمایی قرار دارند. وقتی مشغول تماشای برنامه‌های ورزشی هستید، نمی‌توانید حدس بزنید پایان کار و بازی چه خواهد بود. این مسئله هیجان خاصی به آدم می‌دهد. فیلم‌ها معمولا نمی‌توانند این هیجان ناب را خلق کنند.

همیشه به بازیگران جوان نصیحت می‌کنید از نیویورک به لس‌آنجلس نروند. چرا؟

هیچ وقت به لس‌آنجلس نروید، مگر این که برای کار باشد و بخواهید جلوی دوربین فیلمی ظاهر شوید. لس‌آنجلس و هالیوود برای کسی که بازیگر است، یکی از محدودترین شهرها و افسرده‌ترین مکان‌های روی کره زمین است. مشکل اساسی شهر این است که هیچ مرکزی ندارد و معلوم نیست مدیر آن کیست. به باور من، قبل از هر چیز باید معلوم شود در این شهر چه کسی چکاره است و هر کسی چه کاری را باید انجام دهد. بازیگران جوان در غوغای شهر لس‌آنجلس خودشان و هویت‌شان را گم می‌کنند و احتمال زیادی دارد که به بیراهه بروند.

در هر دو نوع فیلم‌های مستقل و عامه‌پسند بازی کرده‌اید. کدام را ترجیح می‌دهید؟

طبیعی است که در فیلم‌های مستقل و غیر متعارف فرصت زیادی برای عرض اندام و ارائه هنر بازیگری خود دارید. به همین جهت، اکثر بازیگران(و از جمله من ( بازی در این نوع فیلم‌ها را ترجیح داده و می‌دهیم. اما سینما در عین حال یک حرفه هم هست و نمی‌توان فقط بازیگر محصولات غیر متعارف بود. ما بازیگران مجبوریم در فیلم‌های مردم‌پسند هم بازی کنیم. اما تمام سعی و تلاش من این است که آن دسته از فیلم‌‌نامه‌هایی را انتخاب کنم که یک سر و گردن بالاتر از بقیه کارها هستند و قصه خوب و مقبولی دارند.

برای بازی در یک فیلم مستقل از جان و توانم مایه می‌گذارم و تمام حس و حالم درگیر آن کاراکتر و فیلم‌نامه است. به صورت طبیعی، وقتی برای فیلمی عامه‌پسند این قدر مایه نمی‌گذارم، عده‌ای می‌گویند فلانی در فکر تجارت است. با این حال، این حرف هم قلبم را به درد می‌آورد. علتش این است که فیلم‌های عامه‌پسندم را با علاقه بازی می‌کنم و برایشان وقت می‌گذارم. حالا ممکن است وقتی که برای این فیلم‌ها می‌گذارم کمتر از فیلم‌های مستقل باشد

13920819000169 PhotoL

چرا بیشتر از هر مکان دیگری به شیکاگو می‌روید؟

یک بازیگر واقعی در این محل است که می‌تواند واقعا کار کند و خودش را نشان دهد. اهالی شیکاگو (هم منتقدان و هم تماشاگران آن) مرا سخت تحت تاثیر قرار می‌دهند. همیشه گفته‌ام که هالیوود محل خودنمایی است و نیویورک محل خیز و پرتاب بازیگران. اما کار خوب را فقط در شیکاگو می‌توان پیدا کرد.

سال‌هاست به کار بازیگری اشتغال دارید. فرق بازی در فیلم‌های سینمایی در گذشته و حال چیست؟

قدیم‌ترها فیلم‌ها را با عشق می‌ساختند. از کارگردان گرفته تا بازیگران، همه خودشان را کاملا وقف فیلم می‌کردند و هیچ چیز به اندازه ساخت یک فیلم اهمیت نداشت. اما امروزه چنین نیست، احساس می‌کنی برخی از بازیگران برای خودنمایی آمده‌اند و در طول فیلم، فقط می‌خواهند خودشان را به نمایش بگذارند. آن‌ها این حس را دارند که فیلم باید در خدمت آن‌ها باشد و نه آن‌ها در خدمت فیلم.

شما می‌بینید عمر هنری خیلی از بازیگران کوتاه است و آ‌ن ها خیلی زود فراموش شده و از گود خارج می‌شوند. یک دلیل مهم این است که آن‌ها فاقد استعداد هستند و برای همین، مدت زمان زیادی مطرح نمی‌مانند. شما بازیگران قدیمی را نگاه کنید. هنوز هم نام آن‌ها مطرح است و تماشاگران از آن‌ها به نیکی یاد می‌کنند. ولی این حرف را درباره اکثر بازیگران امروزی نمی‌توان تکرار کرد.

از بازیگران نسل خود، کدام یک را بهتر می‌دانید؟

همیشه تحسین‌کننده هنر بازیگری آلبرت فینی بوده‌ام . بازی‌هایش عالی هستند و احساس می‌کنی او در جلوی دوربین، هیچ وقت دست از تلاش برنمی‌دارد. دوستم جک نیلکسن هم خیلی خوب است. او نوع تازه‌ای از بازیگری را همراه خودش به جلوی دوربین آورد.

پدرتان کرک داگلاس بازیگر برجسته دوران خودش بود. به عنوان بازیگر نسل دوم خانواده خود چه چیزی برای گفتن دارید؟

وقتی شما متعلق به نسل دوم بازیگران موفق خانواده خود هستید، باید خیلی مراقب باشید و از آن محافظت کنید. من آدم خوش‌شانسی هستم که توانستم از این فرصت و شانس خوب استفاده کنم. وضعیت زندگی فرزندان بازیگر سرشناس معمولا وضعیت خوبی نیست. بسیاری از آن‌ها به واسطه شهرت و محبوبیت والدین‌شان، هدر می‌روند و ضایع می‌شوند. این یک قصه درام است که همیشه تکرار می‌شود و پایانی بر آن متصور نیست.

وقتی تو بازیگر می‌شوی، خیلی‌ها موفقیت تو را به درستی ارزیابی نمی‌کنند و می‌گویند این موفقیت متعلق به پدرت است. باید تلاش زیادی کنی تا به همه ثابت کنی این موفقیت متعلق به خود تو و زحمات تو است. در مقام تهیه‌کننده، خیلی زود به شهرت و موفقیت رسیدم. اما در مقام بازیگر، چند سالی وقت گرفت تا این موفقیت تامین شود. اسکار بازیگری‌ام را خیلی دیر گرفتم. دریافت جایزه اسکار برای وال‌استریت (1987) کمک بسیار زیادی به من کرد تا به آن بحث «نسل دوم بازیگری» ‌غلبه کنم. تا آن زمان خیلی‌ها می‌گفتند: «او پسر کرک داگلاس است.» اما بعد از مراسم اسکار شنیدم که می‌گفتند‌ «او مایکل داگلاس است».

فکر می‌کنید چالش خوبی با نقش‌هایتان دارید؟

برای هر نقش مهمی که به عهده می‌گیرم، چالش تازه‌ای را آغاز می‌کنم. همیشه به دنبال آن بوده‌ام که نقش‌های خاص و چالش‌برانگیز را انتخاب کنم. همه آدم‌ها سعی دارند خودشان را با کاری که می‌کنند هماهنگ کرده و تطبیق دهند. وقتی می‌بینم کارگردان فیلم‌هایم جدی هستند و اهمیت زیادی برای کارشان قائلند، من هم نیرو و جان می‌گیرم و سعی می‌کنم بهترین کارم را ارائه دهم.

احساس می‌کنم توانایی آن را دارم که انواع و اقسام نقش‌ها را به عهده بگیرم و در قالب کاراکترهای متفاوتی ظاهر شوم. افتخار می‌کنم که تماشاگران مرا در این نوع نقش‌های متفاوت قبول کرده و می‌پذیرند. با آن که رسانه‌های گروهی به من لقب «ستاره» را داده‌اند، ولی هیچ وقت نخواستم یک ستاره سینما باشم. بازی در نقش کاراکترهای سخت و متفاوت برایم لذت‌بخش‌تر و هیجان‌انگیزتر از ستاره بودن است

13920819000161 PhotoL.

کارنامه بازیگری‌تان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در تمام این سال‌ها برای تمام فیلم‌هایی که بازی کرده‌ام، زحمت کشیده‌ام. چه فیلم‌های موفق و چه فیلم‌های شکست خورده‌ام، به یک اندازه برایم مهم بوده‌اند و به یک اندازه برایشان زحمت کشیده‌ام. حالا که به گذشته نگاه می‌کنم، فیلم‌ها و نقش‌های خوبی را در کارنامه‌ام می‌بینم. خوشحالم که فیلم‌سازان خوب صنعت سینما به من اعتماد کردند و نقش‌های خوب فیلم‌هایشان را به من دادند.

بعضی از نقش‌ها مثل فیلم سقوط (1993) را کسی نمی‌خواست بازی کند. ولی من بازی در آن‌ها را هم قبول کردم، چون احساس می‌کردم آن فیلم‌ها هم باید ساخته شوند. خیلی از بازیگرها می‌کفتند بازی در فیلمی مثل سقوط (که درباره مردی نیمه روانی است که به دلیل مشکلات اقتصادی، تبدیل به تک تیرانداز شده و به قتل مردم عادی و بی‌گناه می‌پردازد) به اعتبار آن‌ها لطمه خواهد زد و محبوبیت‌شان را کم خواهد کرد. اما برای من همیشه فیلم و فیلم‌نامه و میزان تاثیر آن بر جامعه اهمیت داشته و نه موفقیت حرفه‌ای و شهرت خودم.

همیشه برای بازی در فیلم‌های مستقل از خود اشتیاق نشان داده‌اید. چرا؟

به دلیل چالش برانگیز بودنشان. این فیلم‌ها باعث می‌شوند به غریزه‌ات تکیه کنی و فقط در فکر آماده شدن برای بازی در نقش نباشی. با آن که برای نقش تمرین می‌کنی، ولی در جلوی دوربین آزادی عمل داری و می‌توانی در یک فضای گسترده تنفس کنی و برخی کارها را فی‌البداهه انجام دهی. به نوعی کار بازیگری‌ات را میکس می‌کنی و تلفیقی از تمرین و فی‌البداهه را ارائه می‌دهی.

برای بازی در فیلم‌های تجاری و مردم‌پسند همیشه وقت داری و پیشنهاد بازی در آن‌ها را همیشه دریافت می‌کنی. اما فرصت حضور در کارهای مستقل کمتر نصیب آدم می شود و باید از فرصت هایی که در این رابطه به دست می‌آید، حداکثر استفاده را کرد.

دوستان زیادی در هالیوود دارید؟

متاسفانه خیر. در حرفه سینما سخت می‌توانی دوستانی پیدا کنی، زیرا همیشه نسبت به انگیزه‌های درونی‌شان برای دوستی مشکوک هستی. این حسی است که بسیاری از همکارانم دارند. خیلی‌ها با این هدف و نیت برای دوستی با تو می‌آیند تا از موقعیت و امکانات تو استفاده کنند. آن‌ها نه دوست تو،که دوست موقعیت تو هستند. در هالیوود به سختی می‌توانی به کسی اعتماد کنی. خیلی دلم می‌خواهد دوستان زیادی در حرفه‌ام پیدا کنم. ولی در این رابطه فقط خواست قلبی من مطرح نیست.

چگونه خود را برای بازی در نقش‌های سینمایی آماده می‌کنید؟

بخش اعظم آماده‌سازی‌ام را قبل از شروع فیلم‌برداری انجام می دهم. من انتخاب‌هایم را کرده‌ام و حالا وقت آن است که جلوی دوربین، نقش را اجرا کنم. وقتی فیلم‌نامه را می‌خوانم، گزینه های مختلف را برای نقش و کاراکترم مورد بررسی قرار می‌دهم و آن‌هایی را که بهتر از بقیه جواب می‌دهند، برای کار انتخاب می‌کنم. یکی از بزرگترین درس‌هایی که به عنوان یک بازیگر یاد گرفته‌ام این است که هنگام حضور در جلوی دوربین، به هیچ چیزی فکر نکنم و خودم را به طور کامل در اختیار نقش و کاراکتر قرار دهم.

چرا به عنوان تهیه‌کننده ایفای نقش اصلی «دیوانه‌ای از قفس پرید» را به جک نیکلسن دادید و نه پدرتان کرک داگلاس؟

پدرم این نقش را در نمایش تئاتری آن روی صحنه برادوی بازی کرد. اما زمانی که تولید فیلم را شروع کردیم او دیگر برای این نقش پیر شده بود. برایش قبول این موضوع سخت بود. ولی بالاخره مجاب شد که در آن نقش ظاهر نشود. بازی در جلوی دوربین این فیلم، یکی از آرزوهای بزرگ زندگی‌اش بود و من مانع از تحقق این آرزو شدم! او همراه من در تهیه فیلم همکاری کرد و سودی که از بابت فروش آن برد، بیشتر از سود تمام فیلم‌هایی بود که تا آن زمان تهیه کرده بود!

فکر می‌کنید چرا قسمت دوم «وال استریت» ساخته شد، آن هم با یک فاصله زمانی زیاد از قسمت اول؟

وقتی قسمت اول فیلم در سال 1987 ساخته شد، ضرورت ساخت فیلمی درباره فعالیت‌های اقتصادی در وال استریت کاملا حس می‌شد، چنین ضرورتی در سال 2010 هم پیش آمد و شرایط خیلی شبیه شرایط سال 1987 شد. باز هم جامعه به واسطه سودجویی گروهی سرمایه دار در موقعیت بد و خطرناکی قرار گرفته بود. فیلم‌ها بازتابی از مسائل اجتماعی هستند و نمی‌توانند نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت باشند.

فارس

ذره بین : آقا محسن خوش میگذره کلا ؟!

مهر

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها