بررسی سینمای ایران که طی سالهای گذشته روند پر فراز و نشیبی را طی کرده همواره پردردسر بوده است چراکه فیلمسازان نسبت به گذشته دانش کمتری را جستجو می کنند و از طرف دیگر، فیلمسازان اندکی چون اصغر فرهادی نیز با دانش جهانی برای این سینما آبرو می خرند.با اینحال چنانچه کلیت این سینما را در نظر بگیریم، کاهش کیفی قابل توجهی را نسبت به سالهای گذشته در آن شاهد هستیم.
نوشتن مقاله و نقد درباره این سینما نیز دردسرهای خاص خودش را دارد و می بایست با تکیه بر ادبیات و ادب و البته نگاه تیزبینانه به مقوله جهانی سینما و تطابق آن با فرهنگ عامه سرزمینی که فرهنگش را می شناسیم، مقاله ای تنظیم کرد و منتشر نمود. این مقالات می توانند بازه ای از تحسین یا انتقاد شدید را به شامل شوند که معمولا به طنز گروییدن متن هنگام نقد آثار سخیف، رایج ترین شیوه ابراز مخالفت با یک اثر محسوب می شود.
اما پدیده ای که اخیر با آن مواجه شدم ، استفاده از واژه ها و توهین های عجیب و غریبی است که از بزرگان این عرصه شاهد بودم. یکی از این کلمات « دیاثت » است که اخیرا در هنگام پخش تلویزیونی برای یک فیلم و به بطور مشخص، سازنده اش به کار برده شد. دفاع کردن از چنین واژه ای در نقد و ادبیات نوشتاری و حتی کلامی، یک ورشکستی کامل برای روح انسان می باشد چراکه این واژه سراسر توهین است و به هیچ عنوان نمی توان از آن در دنیای ادب و احترام و نوشتار ادبی استفاده کرد.
مهمترین سوال در این برهه این است که آیا به موازات سقوط محتوا در سینمای ایران، آیا دنیای ادبیات و نوشتار سینمایی نیز راه و روشی مشابه را پیش خواهد گرفت؟ آیا قرار است در روزهای بعد انواع و اقسام توهین ها در نوشتار همانند آنچه که به عنوان مثال در ادبیات نقد سینمایی ایالات متحده رایج است و خب، مشخصا به فرهنگ گفتاری شان مرتبط است را در زبان و ادبیات فارسی هم شاهد باشیم؟ دیدگاه من در استفاده از کلمات رادیکال نیست اما فکر میکنم به کارگیری توهین و ادغام آن با ادبیات نوشتاری سینمایی می تواند سرآغاز ورود کلمات جدید دیگری باشد که ما به ازای بیرونی آن به وفور در اجتماع یافت می شود و البته همگی آنان همانند « دیاثت » رویکردی توهین آمیز دارند.
میثم کریمی