این روزها به لطف شبکههای تلویزیونی داخلی، اغلب ایرانیها با محصولات تصویری کرهای آشنا هستند؛ سریالهای بلند با داستانهایی تکراری که عموما حول چند تم اصلی میگذرد؛ انتقام، خیانت و عشق. این محصولات تصویری همه سوغات بخش جنوبی شبهجزیره کره است و روند تولید محصولات سینمایی و تلویزیونی در قسمت شمالی، مثل باقی امورش پشت درهای بسته اتفاق میافتد. سینمای کره شمالی تا به حال هیچ فیلم مستقلی را به خود ندیده و تحت نظارت تمام و کمال دولت فعالیت میکند؛ نظارت بیقید و شرطی که به ناظران اجازه میدهد حتی درباره برداشت ذهنی تماشاگران از آنچه مقابل چشمشان به نمایش درآمده هم تصمیم بگیرند.
به گزارش مووی مگ به نقل از چلچلراغ، چند سال پیش، گزارشی درباره کره شمالی منتشر شد که مثل همه اخبار عجیب و غریبی که درباره این سرزمین منتشر میشود، باورنکردنی بود: کیم جونگ ایلِ فیلمدوست برای ارتقای کیفی سینمای کشورش یک کارگردان را دزدیده است! تصور اینکه دیکتاتور مستبد کره شمالی با آن دبدبه و کبکبه یک سینماگر را از کره جنوبی بدزدد و از او درخواست کند تا صنعت سینمای به قول خودش «بهدردنخورِ» کره شمالی را ارتقا بدهد، مثل باقی رفتارهای مردم این سرزمین باورنکردنی و خندهآور است؛ موضوعی که بیشتر از آنکه به واقعیت شبیه باشد، به فیلمنامههای اکشن هالیوودی میماند که در قالب «بیگ پروداکشن» تولید شده، با هیاهو و حواشی فراوانش گوش دنیا را کر میکند و درنهایت هم چند اسکار ارزشمند را به دستاندرکارانش هدیه میدهد.
هنرمندربایی به عشق جیمز باند!
سینمای کره شمالی سالهای متمادی زیر سلطه و نفوذ شخص کیم جونگ ایل بوده است؛ دیکتاتور سینمادوستی که به واسطه اینکه پسر رهبر بزرگ کره شمالی بود، تنها کسی بود که اجازه داشت فیلمهای روز دنیا را تماشا کند. او هزینه و زمان زیادی را به فیلمسازی اختصاص میداد و اغلب عاشق و دلباخته بازیگران زن کشورش میشد. شنیدهها حاکی از آن است که کیم جونگ ایل در سال 1978 شین سانگ اوک مشهورترین فیلمساز کره جنوبی و همسر سابقش چویی اون هی را که بازیگر هم بوده، دزیده و آنها را مجبور کرده برای کره شمالی هفت فیلم بسازند. البته دیکتاتور کره شمالی بهخاطر ارادتش به این فیلمساز، زندگی مجللی را برای آنها فراهم کرده بود و هرچه برای ساخت فیلم نیاز داشتند، در اختیارشان قرار میداد. اینطور که گفته میشود، کیم جونگ ایل عاشق جیمز باند، رمبو، شان کانری و الیزابت تیلور بوده است!
ربودن هنرمندان و مجبور کردن آنها به تولید آثار هنری سفارشی شاید برای باقی دنیا عجیب باشد، اما برای کرهایها موضوع تازهای نیست. رهبران کره شمالی چند بار دیگر هم اقدام به ربودن نیروهای متخصصی که کمبود آنها در کشور احساس میشد، کرده بودند. مشهورترین این آدمرباییها نقشه دزدیدن یک پیانیست مشهور اهل کره جنوبی بوده که خوشبختانه به فرار پیانیست بختبرگشته از مهلکه انجامیده است. بعید نیست که کیم جونگ ایل برای تدوین نقشههای هنرمندرباییاش نیمنگاهی هم به فیلمهای جیمز باند داشته باشد.
فیلمسازی در سرزمین عجایب
یکی از عجایب سینمایی کره شمالی این است که در سالنهای سینما افرادی برای پرسش و پاسخ از تماشاگران اجیر میشوند و بعد از خروج از سالن، از آنها سوالاتی درباره درسهایی که از فیلم گرفتهاند، میپرسند. تمام فیلمهای کره شمالی تلاش میکنند تا از رهبران کره شمالی چهره قهرمانانی آزادیخواه را ترسیم کنند و تماشاگران هم بعد از خروج از سالنهای سینما بهناچار یا به خواسته خود به این تصور مهر تایید میزنند. با تمام این اوصاف، مردم اگر ندانند، خود رهبران میدانند که فیلمهایشان بیکیفیت و کماثر است و چیزی را عوض نمیکند.
گواه این حرف، فایل صوتیای است که اخیرا از کیم جونگ ایل منتشر شده و او در این فایل سینمای کشورش را به دگم و افراطگرا بودن و غرق شدن در دام تبلیغ ایدئولوژی متهم میکند. این صحبتها از زبان کسی منتشر شده که بسیاری از کسانی که او را میشناسند، به جهالت و غیرخلاق بودن متهمش میکنند. به همین دلیل است که این دیکتاتور عشق سینما تصمیم میگیرد چارهای بیندیشد تا با ساختن فیلمهای خلاقانهتر، الگوهای رفتاری و ایدئولوژیک بهتر و باورپذیرتری را به جامعه معرفی کند. این چارهجویی درنهایت به همان ماجرای خندهدار آدمربایی ختم میشود.
عشاق و حاکم مستبد
اما موضوعی که ماجرای آدمربایی کیم جونگ ایل و مهمتر از آن، سینمای کره شمالی را بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها انداخته، اکران فیلمی به نام «عشاق و حاکم مستبد» یا The Lovers and the Despot از اوایل اکتبر سال جاری است. این فیلم که به ماجرای سینماگر ربودهشده و همسرش میپردازد، بهخاطر سوژه جالبش توجه زیادی را در همه دنیا به خود جلب کرده است. مسئلهای که داستان فیلم را جذابتر میکند، این است که این دو عاشق قبل از دزدیده شدن کارگردان از هم جدا شده بودند، اما ماجرای دزدی، همسر سابق آقای کارگردان را بر آن میدارد که به دنبال عشق زندگیاش برود و بهخاطر او ربوده شود.
این زوج سینمایی بعد از هشت سال توانستند اعتماد کیم جونگ ایل را جلب کنند و از حبس خانگی بگریزند. آنها نوارهایی را که مخفیانه از صدای دیکتاتور کره شمالی ضبط کرده بودند، از کشور خارج کردند که در آنها کیم صحبتهایی را درباره سینمای این کشور مطرح میکرد و همین نوارها موضوع فیلم «عشاق و حاکم مستبد» قرار گرفته است.
در بخشی از این نوارها صدای کیم جونگ ایل را میشنویم که میگوید: «وقتی فیلمهایمان را تماشا میکنم، میبینم که همه کوتهفکرانه و متعصبانه هستند. چرا همه فیلمهایمان یک داستان ایدئولوژیک را تعریف میکنند؟ چرا اینقدر صحنههای گریه و زاری دارد؟» کیم همچنین از فضای بسته کره شمالی حرف میزند و اعتراف میکند که مردمش فقط خودشان و اطرافیانشان را میبینند و از دنیا بیخبرند، درنتیجه از وضعیت خود راضی هستند.
درخواست او از شین و چویی مبنی بر تزریق کمی خلاقیت به صنعت فیلمسازی کره شمالی در تعارضی آشکار با پروپاگاندای دولتی است که میخواهد این کشور را بهعنوان یک اتوپیای باشکوه سوسیالیستی معرفی کند.
از عشق سینما تا سندروم استکهلم
راس آدام و راب کانان مستندسازان سازنده «عشاق و حاکم مستبد» ساعتها در میان نوارهای صوتی جستوجو کردهاند و بهترین بخشهای ماجرا را به نمایش گذاشتهاند. آدام درباره روابط میان دو سینماگر و دیکتاتور میگوید: «از همان نوار مربوط به جلسه اول مشخص است که زن و شوهر به ناچار از کیم حرفشنوی دارند، اما گاهی اوقات هم روابط آنها کاملا دوستانه میشود و دغدغهها و جاهطلبیهای سینماییشان را با شور و شوق با هم به اشتراک میگذارند.» این روابط دوستانه باعث شده برخی گمان کنند که این دو سینماگر به میل خودشان و بهخاطر کسب یک تجربه جدید به کره شمالی رفتهاند، اما اغلب افرادی که این ماجرا را بهدقت دنبال کردهاند، بر این باورند که این زوج به سندروم استکهلم دچار شدهاند؛ سندرومی که در آن گروگان با گروگانگیر احساس نزدیکی پیدا میکند.
بااینحال به نظر میرسد از همه اینها مهمتر، عشق و علاقه مشترک این سه نفر به سینماست که آنها را به هم نزدیک کرده است. این زوج بعد از فرار از کره شمالی بارها در مصاحبههایشان از کیم بهخاطر سوءاستفاده از اعتمادش عذرخواهی کردند. کانان در اینباره میگوید: «آنطور که از گفتوگوهای این سه نفر پیداست، برخورد کیم با آقای کارگردان بسیار محترمانه بوده است؛ هم به این دلیل که شین از کیم مسنتر بوده و هم بهخاطر اینکه کیم او را تحسین میکرده و از طرفداران دوآتشه او بوده است.»
یک نشریه در گزارشی به تجلیل از فیلم «عشاق و حاکم مستبد» پرداخته و اشاره کرده است که نوارهای صوتی منتشرشده، نوع جدید و خارقالعادهای از آدمربایی را به نمایش گذاشته است. در این نوارها کیم به کارگردان ربودهشده آموزش میدهد که بعد از فرستاده شدن به جشنوارههای خارجی چطور رفتار کند. قبل از سفر آقای کارگردان به مسکو در سال 1985 صدای کیم را میشنویم که میگوید: «نگو که بهزور به اینجا آمدی؛ بگو به خواست خودت آمدی. آمدی اینجا فیلم بسازی، چون در کره جنوبی آزادی نداشتی.» شین هم جواب میدهد: «ببین! من کنارت هستم و تا زمانی که شاهکارم را تمام نکنم، هیچجا نمیروم. خودت هم میدانی!»
پرواز با رفیق کیم
فیلمسازهای کره شمالی عاشق ژانرهای علمی- تخیلی، اکشن و کمدی رمانتیک هستند؛ بااینحال بهندرت اجازه هنرنمایی در همین ژانرها را هم پیدا میکنند و ناچارند سناریوهای خود را به سمت دشمنی با واشنگتن و سئول سوق بدهند و از خانواده کیم قهرمانان شجاعی ترسیم کنند که از مردم کشورشان در مقابل دشمنان خارجی حفاظت میکنند. پیشرفت کره شمالی در زمینه تکنولوژی فیلمسازی همواره بسیار کند بوده است. مصادیق بارز این عقبماندگی را میتوان در نسخه کرهای فیلم «تایتانیک» مشاهده کرد که در سال 2000 و با صرف هزینه فراوان ساخته شده و با جلوههای بصری ضعیف، صحنههایی مضحک را به نمایش میگذارد.
فیلمسازان این کشور بهندرت اجازه کار کردن با هنرمندان خارجی را پیدا میکنند. یکی از مشهورترین استثناها فیلم کمدی رمانتیک «رفیق کیم به پرواز درمیآید» است که با مشارکت شرکتهای غربی ساخته شده است. این فیلم که در سال 2012 ساخته شده، داستان یک زن معدنچی را روایت میکند که آرزوی هنرمند شدن را در سر میپروراند. از دیگر فیلمهای مشهور کره شمالی فیلمی به نام «پولگاساری» است که توسط شین فیلمساز ربودهشده ساخته شده و سالهاست بهعنوان یک کالت کلاسیک مورد ستایش قرار میگیرد.
سینما بهعنوان ماشین پروپاگاندا
رهبران کره شمالی شاید از هالیوود و محصولات تصویری کشورهای اروپایی بیزار باشند، اما هر یک از آنها به سبک خودشان عاشق سینما هستند. سینما برای آنها مناسبترین ابزار برای تبلیغ ایدئولوژی است و از آن بهعنوان ماشین پروپاگاندا یاد میکنند. ماجرایی که اخیرا برای فیلم «مصاحبه» اتفاق افتاد، خود از اهمیت این ابزار برای رهبران کره شمالی حکایت میکند. آنها به کمپانی فیلمسازی سونی پیکچرز تهیهکننده این فیلم حمله سایبری کردند تا از پخش جهانی فیلمی که شاید تصویر واقعی آنها را نشان میدهد، جلوگیری کنند.
بخشهای زیادی از گفتوگوهای کیم و شین در فیلم «عشاق و حاکم مستبد» هم به موضوع اهمیت نقش سینما در ترسیم چهره جهانی کشورها و حضور در جشنوارههای بینالمللی فیلم اختصاص داشته است. این فایلهای صوتی چهره رهبر جوان بدون اعتمادبهنفسی را ترسیم میکند که بهشدت از اینکه جهان درباره فیلمهای کره شمالی چطور فکر میکند، نگران است. کیم در جایی از شین میپرسد: «چرا هیچ فیلمی از کره جنوبی در جشنواره فیلم مونترئال حاضر نیست؟» او جواب میدهد: «هیچکس دلش نمیخواهد این فیلمها را تماشا کند. دیوانهکننده هستند.
این فیلمها فقط کپی فیلمهای ژاپنی هستند. همانطور که شما در کره شمالی کارهای باقی کشورها را کپی میکنید.» کیم در واکنش به این حرف میگوید: «صادقانه بگویم اگر تا 10 سال آینده خودمان را اصلاح نکنیم، صنعت سینمای کره شمالی نابود میشود. ما ممکن است آخرین نسل فعال در این صنعت باشیم.» حالا بیش از 30 سال از این صحبت میگذرد و همچنان سینما برای رهبران کره شمالی بیش از آنکه ابزار هنرنمایی و سرگرمی باشد، ماشین پروپاگانداست؛ ماشینی که با پیشرفت تکنولوژی روزبهروز قدرتمندتر و مخوفتر میشود و مردم بختبرگشته را بیش از هر زمان دیگری بازیچه دست دیکتاتورهای قدرتطلب میکند.