نويسنده نشريه ورايتي در يادداشتي به تمجيد از این فیلم (آخرین ساختهي رضا ميرکريمي) پرداخته است
به نقل از روابط عمومی فیلم “یه حبه قند” متن کامل اين يادداشت به شرح زیر است:
«در “يه حبه قند”، آخرين پيشکشي کارگردان ايراني رضا ميرکريمي، شيرينکنندهاي مرگبار سور و سات برگزاري يک عروسي را به مقدمات گردهمآيي ديگري بدل ميکند.
ميرکريمي (خيلي دور، خيلي نزديک) با لبريز کردن فيلمش از نور و جنبشِ خواهران عروس آينده و دامادهايش، و نيز خيل بستگان داغديدهاي که در باغ و اتاقهاي تو در تويش موج ميزنند، خانواده را به مانند عنصري ذاتي و حياتبخش ترسيم ميکند که بومي ييلاقات و حومهي شهرهاست. انگار نسخهاي نرمتر و به مراتب لطيفتر از “ريچل ازدواج ميکند” باشد. در کمال شگفتي، روح باريک و شکننده اين فيلم نيز، تا مدتها پس از تمام شدن مراسم در تو متجلي خواهد بود.
نقشهها و دسيسهها وقتي رو ميشوند، که از ميان اين جمع پرتحرک، دامادها به جان گنج مدفون ميافتند، و خواهرزادهها براي ديدن روح (جن) شروع به دروغ گفتن ميکنند. با برملا شدن بيمارياي که ريشه دوانده، و کنار رفتن خاکسترهاي عشقي قديمي، تنش باعث ميشود تا در لايهاي عميقتر پوستهي فيلم به لزره درآيد. با اين وجود، حال و هواي فيلم بسيار فکورانهتر، و جو آن بسيار پربارتر از حد معمول جشنگونههاي مجلسپرستانهاي است که در خيل بيشمار فيلمهاي عروسمحور و دخترانهي اين روزها ميبينيم. نمونهاش، يکي از صحنههاي مثال زدني اين پاستل نوراني است، که ظاهراً برگرفته از امپرسيونيستهاي فرانسوي است: عروس ميرکريمي، فارغبال بر تابي چوبي نشسته و دست به سوي سيبي رسيده دراز کرده تا آن را بچيند. سيب در نهايت به دستش ميآيد و آن را به دهان ميبرد تا واپسين لحظات حساسيت آزاد و رهايش را آسوده پشت سر بگذارد
ذره بین : امپرسيونيستهاي فرانسوي! ، معنی اش را کاری ندارم اما آهنگ خوبی دارد!