یکی از اتفاقات همیشه ناگوار تاریخ بشر که هرگز نشانی از خِرد در آن دیده نشده، جنگ است. جنگ بلای خانمان سوزی است که به واسطه زور گویی ها و عدم تفاهم دولت ها بوجود می آید و سرانجامش هم معمولاً چیزی بیشتر از ویرانی نیست.اما بحث جنگ بوسنی با دیگر جنگهای نظامی جهان کمی متفاوت است زیرا ابعاد وسیع فجایعی که در آن به بوجود آمد، مسئله ایی نبود که بتوان بی تفاوت از کنار آن گذشت. در جنگ بوسنی که بین سالهای 1992 تا 1995 به وقوع پیوست، جهان تنها نظاره گر این اتفاق بود و می توان گفت که نقش چندانی در توقف و ایجاد منطقه امن در این کشور نداشت. طبق آمارهای غیر رسمی ، بالغ بر چندین هزار زن در جریان جنگِ بوسنی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و بیش از 100 هزار نفر نیز به قتل رسیدند. بسیاری از مردم جهان بر این باور بودند که این جنگ تنها یک جنگ داخلی معمولی است که بعد از مدتی با آتش بس طرفین حل و فصل خواهد شد. اما زمانی که زنان آسیب دیده جنگ به آنچه که بر آنان گذشته اعتراف کردند، تازه جهان متوجه شد که این جنگ نه تنها یک جنگ ساده، بلکه مجموعه ایی از بدترین بی رحمی های انسانی بوده است.شاید معروف ترین چهره جنگ بوسنی را بتوان « رادکو ملادیچ » ملقب به قصاب دانست که مشهورترین اقدامش، قتل عام 7500 نفر در یک روز بوده!
در عالم سینما نیز کمتر سینماگری پیدا شده که بتواند این سوژه دردناک را آنطور که واقعاً رخ داده به تصویر بکشد. تمامی آثار ساخته شده در این مورد مانند « پشت خطوط دشمن » و « به سارایو خوش آمدید » اجباراً با محدودیت هایی قابل درک در روایت داستان مواجه بودند. در این میان « آنجلینا جولی » که چند سالی است تبدیل به گوشِ شنوای زنان رنج کشیده در کشورهای جهان سوم شده، در یک تصمیم غیرمنتظره اعلام کرد که قصد ساخت فیلمی براساس جنگ بوسنی را دارد و به فاصله ی کمی بعد از این اظهار نظر، ساخت « در سرزمین خون و عسل » آغاز شد. البته اتفاق جالبی هم در جریان ساخت این فیلم رخ داد و آن اینکه تعدای از زنان بوسنیایی که از خلاصه داستان اطلاع پیدا کرده بودند، اعتراضات خود را تقدیم دستگاه های قضایی کشور بوسنی کردند و در آن خواستار تصحیح چنین داستان عجیب و غریبی شدند که با رایزنی « آنجلینا جولی » با مقامات قضایی بوسنی این مشکل برطرف شد. در حال حاضر هم این خلاصه داستان اگرچه به آن شکلی که تا پیش از ساخت فیلم عنوان شده بود ( زن مسلمان بعد از اینکه مورد آزار و اذیت قرار می گیرد عاشق طرف مقابلش می شود! ) نیست اما باز هم ما در فیلم شاهد اتفاقاتی غیر منظقی هستیم که در کنار یکدیگر چیده شده اند.
« در سرزمین خون و عسل » با یک مقدمه آغاز می شود. این مقدمه به تماشاگر می گوید که اهل بوسنی و صربها و حتی کروات ها در کنار یکدیگر زندگی خوب و خوشی داشتند و از این حرفا! حالا ما باید با شخصیت های داستان آشنا شویم. آجلا ( زانا مرجانوویچ ) هنرمندی است که در شهر سارایو زندگی می کند. آجلا در یک غروب زیبا تصمیم می گیرد به کلوبی شبانه برود تا در آنجا کمی تفریح کند! او در این کلوب بصورت اتفاقی با مردی به نام دنیجل ( گوران کاستیچ ) آشنا می شود. آشنایی این دو بزودی تبدیل به یک دوستی خوب می شود اما با انفجاری که رخ می دهد، همه چیز به حالت جنگ در می آید. چند ماه از این جزیان می گذرد، حالا جنگ سرتاسر کشور را دربرگفته و هر روز بر تبعات آن افزوده می شود. دنیجل اکنون یکی از نظامیان صربستانی است که کنترل شهر را برعهده دارند. او بصورت اتفاقی در بین اسرای جنگی ، آجلا که حال زندانیِ صربستانی ها به حساب می آید را می یابد و این در شرایطی است که اگر کمی دیر جنبیده بود، نظامیان او را مورد ازار و اذیت قرار داده بودند! در ادامه دنیجل با استفاده از موقعیت خود تصمیم می گیرد تا شرایط بهتری برای آجلا محیا کند اما…
« در سرزمین خون و عسل » از لحاظ اجرا شباهت های فراوانی به فیلم « کتاب سیاه » به کارگردانی « پل ورهون » دارد. در هر دوی این فیلمها شخصیت اصل داستان زنی است که از جذابیت های ظاهری اش استفاده می کند تا به دل دشمن بزند و خرابکاری انجام دهد، فیلمِ جدید « آنجلینا جولی » نیز بر پایه همین فرمول به جلو هدایت می شود. آجلا نقاشی است که در بندِ صربستانی ها گرفتار شده و به واسطه آشنایی مختصری که چند ماه پیش با دنیجل، که اکنون یکی از نظامیان صربستانی است داشته، موفق می شود از شرایط بد اردوگاه خارج شود و به زندگی خصوصی دنیجل وارد شود. خب این فرمول همانطور که می دانید در ادامه تبدیل به جاسوس دوجانبه شدن زن می شود و… شخصیت دنیجل هم مردی نظامی است که تحت سلطه پدر بسیار سخت گیرش قرار دارد اما در ادامه می فهمیم که او قلب مهربانی دارد و آنقدرها هم که فکرش را می کردیم بی رحم نیست! چنین رابطه ایی که پیش از این در فیلم « کتاب سیاه » به تصویر کشیده شده بود، به مراتب قابل قبول تر بود چراکه تقریباً در نصف دستگاه های دولتی کشورها در جنگ جهانی دوم چنین زنانی پیدا می شدند!، اما شکل گیری چنین رابطه ایی در جنگ بوسنی یکی از اتفاقاتی است که اصلاً با عقل جور در نمی آید. از طرف دیگر رابطه ایی که بین دنیجل و آجلا برقرار می شود خام و ساده است. « جولی » در اولین ساخته سینمایی اش نشان داده که هنوز درک درستی از شخصیت پردازی کاراکترها ندارد و به سبک دهه های گذشته ترجیح می دهد شخصیت هایش یا خوب باشند یا بد! به عنوان مثال شخصیت ژنرال وکوجویچ که پدرِ دنیجل است، در ظاهر یک نظامی سخت گیر است اما در پرداخت بیشتر شبیه به انسانهای سادیستی شده که معلوم نیست به چه دلیل به او درجه داده اند! نصیحت هایی که او به دنیجل می کند بسیار تصنعی و بی ربط به داستان فیلم است و به نظر می رسد که « جولی » این کاراکتر را تنها به این دلیل در فیلمش قرار داده تا حرف های سیاسی اش را از طریق او زده باشد.
نقطه ضعف دیگر « در سرزمین خون و عسل » نپرداختن به مسئله جنگ در بوسنی است. بیشتر تماشاگران از « جولی » انتظار داشتند تا دردِ کهنه زنان بوسنیایی را به نحوی در فیلمش بازگو کند تا شاید جهان بیشتر درباره سرگذشت آنها بداند اما « جولی » به جای پرداخت این موضوع، تصمیم گرفته تا رابطه دو کاراکتر اصلی اش را گسترش دهد. البته داستانهای فرعی نظیر خواهرِ آجلا که به همراه گروهش قصد ضربه زدن به دشمن را دارند، نیز در فیلم گنجانده شده که در کل آن جذابیت لازم را ندارند. در « کتاب سیاه » این داستان فرعی به خوبی شکل گرفته بود و سرنوشت این شخصیت های فرعی برای تماشاگر مهم بود، اما در « در سرزمین خون و عسل » شخصیت های مکمل به جز اینکه مسیر فیلم را منحرف کنند، کار دیگری انجام نمی دهند! در واقع باید بگویم که فیلمنامه « آنجلینا جولی » به قدری آشفته است که قبول شخصیت های فرعی داستان کار بسیار سختی خواهد بود! اما « جولی » در یک مورد موفق شده تا تاثیر خودش را بر تماشاگر بگذارد و آن هم صحنه های خشونت آمیز در این فیلم است. « در سرزمین خون و عسل » مملوء از رفتارهای خشن است که یکی پس از دیگری به خوردِ تماشاگر داده می شود. به نظر می رسد « جولی » که همیشه در حمایت از ضعیف ها فریاد سر داده ، با افزایش بارِ خشونت فیلم سعی داشته تا جایی که امکان دارد، تماشاگرش را تحت تاثیر قرار دهد. البته با سابقه ایی که از « جولی » سراغ دارم فکر می کنم که او خیلی جلوی خودش را نگه داشته تا میزان غلظت این صحنه ها را بکاهد و فیلم را با درجه بندی سنی R روانه سینماها کند!
بازیگران « در سرزمین خون و عسل » بازی های معمولی از خود ارائه کرده اند. به نظرم شیمی که بین دنیجل و آجلا برقرار است، عمق کافی ندارد و درجا می زند. در واقع ما در تصویر فقط مردی را می بینیم که از زن خوشش می آید و زن هم که همه جوره در حال سوء استفاده است! این رابطه به همینجا خلاصه می شود و هیچ پسرفت یا پیشرفت دیگری در کار نیست. « زارا مرجانوویچ » بازیگری بوسنیایی است که شخصاً اولین بار است که او را می بینم. « مرجانوویچ » ( آهنگ نامش خیلی جالب هست! ) در این فیلم بیشتر از یک نقش آفرینی معمولی پیش نمی رود که اصلی ترین دلیل آن هم عدم وجود فراز و نشیب در شخصیت اوست. « گوران کاستیچ » در نقش دنیجل قابل قبول هست. دوگانگی شخصیت او به خوبی در فیلم به تصویر کشیده شده؛ حداقلش این هست که شما را اذیت نمی کند!.
« در سرزمین خون و عسل » اولین تجربه کارگردانی « آنجلینا جولی » است. « جولی » در دنیای بازیگری به اندازه کافی بر کارش تسلط دارد اما به نظر می رسد در بحث کارگردانی هنوز باید تجربه کسب کند. فکر می کنم کارگردانی فیلم « در سرزمین خون و عسل » برای کسی که تابحال فیلمی بلند نساخته، پروژه ایی جاه طلبانه به حساب آید. البته « آنجلینا جولی » پیش از این بارها نشان داده بود که انسان جسوری است و ساخت این فیلم هم یکجورایی خیلی به روحیه او می آید. الان که این مطلب را می نویسم نام این فیلم به عنوان کاندید بهترین فیلم خارجی زبان « گلدن گلوب » اعلام شده است. اینکه نکته حائز اهمیت این فیلم چه بوده که باعث شده در این لیست قرار بگیرد خودش جای بحث دارد. احتمالاً بزرگترین داشته اش « آنجلینا جولی » بوده!
منتقد : میثم کریمی
کپی برداری از مطالب سایت تنها با ذکر دقیق لینک سایت MovieMag.IR و نویسنده مطلب مجاز است.
به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید
در سرزمین خون و عسل : In the Land of Blood and Honey
کارگردان : Angelina Jolie
نویسنده : Angelina Jolie
بازیگران :
Zana Marjanovic…Ajla
Goran Kostic…Danijel
Rade Serbedzija …Nebojsa
Branko Djuric…Aleksandar
و……………
ژانر : درام
درجه سنی : R( مناسب برای افراد بالای 17 سال )
زمان : 127 دقیقه