صفحه اصلی > اخبار سینمای ایران : مهراوه شریفی‌نیا : آخر قلب یخی شگفت‌زده‌ام کرد!

مهراوه شریفی‌نیا : آخر قلب یخی شگفت‌زده‌ام کرد!

halbe-yakhi

مهراوه شریفی‌نیا بازیگر نقش شیوا در “قلب یخی” درباره اعمال ممیزی بر فصل دوم این مجموعه گفت: از دیدن چهار قسمت پایانی مجموعه شگفت‌زده و حتی دلگیر شدم.

مهراوه شریفی‌نیا دختر محمدرضا شریفی‌نیا و آزیتا حاجیان یکی از بازیگران نسل جوان سینما و تلویزیون ایران است که نقش‌های متفاوتی را در کارنامه خود دارد. یکی از نقش‌های مهم وی در مجموعه “قلب یخی” ساخته محمد حسینی لطیفی رقم خورد.  شریفی‌نیا در این سریال نقش وکیل جوانی به نام شیوا را دارد که درگیر پرونده قاتلی می‌شود و کم‌کم وابستگی عاطفی با موکل خود پیدا می‌کند

در این گفتگو با این بازیگر در ارتباط با حضورش در “قلب یخی”، ویژگی‌های شخصیتی شیوا، بازی مقابل بازیگرانی چون حسین یاری، ممیزی‌های قسمت‌های پایانی فصل دوم و… صحبت کردیم.

“قلب یخی” بعنوان اولین سریال شبکه نمایش خانگی زمانی وارد بازار شد که مخاطب بیشتر با فیلم‌های سینمایی در این بخش آشنایی داشت و یا با تله فیلم‌های تولیدات بخش خصوصی. از جهتی به دلیل وجود آثار سخیف در حوزه تله فیلم‌های شبکه نمایش خانگی مخاطب به نوعی به این گونه آثار که تولیدات خصوصی محسوب می‌شود بی‌اعتماد بود و شبکه خانگی هم افت فروش روبرو شد. به هر حال شروع یک سریال در این شرایط یک نوع ریسک محسوب می‌شد. “قلب یخی” چه ویژگی برای شما به عنوان بازیگر اصلی داشت که حضور در آن را پذیرفتید؟

مهراوه شریفی‌نیا: در ابتدا باید عنوان کنم که حضور سریال “قلب یخی” و ساخت آن برای شبکه نمایش خانگی یک ریسک محسوب نمی‌شد. زیرا مدیوم به عقیده من مهم نیست، بلکه آدم‌هایی که پشت یک کار هستند تعیین‌کننده هستند. فرقی نمی‌کند سینما، تلویزیون، تئاتر، رسانه‌های تصویری و یا حتی فیلم کوتاه باشد. برای من حضور افراد در یک پروژه اهمیت بیشتری دارد.

کاری که محمد حسین لطیفی به عنوان سازنده اثر در آن حضور دارد در همان ابتدا 50 درصد ماجرا حل شده‌است. ترکیبی از بازیگرانی هم که در “قلب یخی” عنوان شد، کسانی بودند که مطمئن بودم در آثار ضعیف حضور پیدا نمی‌کنند. این هم یک بخش مهم دیگر بود. جدا از همه اینها یک متن بسیار قوی به من ارائه شد که فقط سه قسمت آن را در ابتدا خواندم. فیلمنامه “قلب یخی” با تمام متن‌های سریال‌هایی که تا کنون خوانده بودم متفاوت بود در کنار سوژه خوب یک نقش فوق‌العاده از آن به من پیشنهاد شد.

سکانس اول حضور شیوا در دادگاه در “قلب یخی” کافی بود که من این کار را بپذیرم. مطمئن بودم که شیوا دختر منفعلی نیست و از طرفی نقشی است که جای کار دارد. در نتیجه اصلاً به این موضوع که ممکن است ساخت این سریال در رسانه‌های تصویری یک ریسک باشد فکر نکردم. این موضوع بیشتر برایم اهمیت داشت که یک گروه حرفه‌ای و صاحب نام دور هم جمع شدند تا یک کار را تولید کنند که از یک متن بسیار خوب بهره می‌برد و باعث افتخار من بود که در این سریال حضور پیدا کنم.

* پس شما با توجه به ویژگی‌‌هایی که نام بردید در همان ابتدا به نوعی مطمئن بودید که “قلب یخی” با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند.

شریفی‌نیا: به هر حال هر کاری ریسک دارد. ولی این مدیوم نیست که ریسک را بالا و پایین می‌برد آدم‌ها تعیین‌کننده هستند. لطیفی، حمید فرخ‌نژاد، الناز شاکردوست، امین حیایی، نسرین مقانلو، مهرداد ضیائی و… همه افرادی بودند که ما بیشتر از آنها کارهای خوب دیده‌ایم. برای من همه این عوامل مهم بود و جزو پارامترهای مثبت کار به شمار می‌رفت. باز هم تاکید می‌کنم در کنار اینها یک فیلمنامه‌ای بود که من از همان ابتدا مطمئن بودم که 85 درصد قرار است اتفاق خوبی برای آن بیافتد، چون مشابه متن را نخوانده بودم.

من خیلی در طول سال فیلمنامه می‌خوانم. از طرفی خیلی کنجکاو هستم و حتی فیلمنامه‌هایی که به پدر و مادرم پیشنهاد می‌شود را هم مطالعه می‌ کنم. واقعاً چنین متن خلاقانه‌ای ندیده بودم. فیلمنامه‌ای که من مدام دلم می‌خواست قسمت بعدی آن به دستم برسد تا بیشتر بدانم. اغلب متن‌ها به گونه است که فقط دلت می‌‌خواهد تورق کنی. بعضی اوقات هم من با فیلمنامه‌های خوبی روبرو می‌شوم ولی متاسفانه بیشترشان به هر دلیلی این گونه هستند. من از اینکه یک نویسنده‌ای آنقدر مغز خود را معطوف کرده تا چنین متن کاملی بنویسد خیلی لذت بردم و واقعاً‌ من را درگیر کرد. به خصوص فصل اول.

* خط اصلی داستان به زندگی دو خواهر مربوط می‌شد که یکی از آنها وکیل است و درگیر پرونده‌ای می‌شود. او کم کم عاشق موکل خود و بعد از مدتی خرده روایت‌ها وارد قصه می‌شود. به نوعی از همان ابتدا در فیلمنامه نقش شیوا پررنگ بوده و بار اصلی قصه به نوعی بر دوش شماست. در اصل برای سازندگان کار هم مهم بوده که چه کسی قرار است این نقش را بازی کند. البته شنیدم که شما خودتان هم به شدت درگیر نقش شیوا شده بودید؟

شریفی‌نیا: شیوا نزدیک‌ترین نقش به خود من است که تا کنون بازی کردم . خصوصاً‌ از نظر کاراکتر درونی. من اگر به عنوان مهراوه شریفی‌نیا در زندگی شخصی خود وکیل می‌شدم، ممکن بود تمام اتفاقاتی که برای شیوا در طول “قلب یخی” می‌افتد برای من هم شکل می‌گرفت. منظورم از این نزدیکی شرایط شیوا نیست بلکه بیشتر درباره کاراکتر وی این حس را دارم. البته به غیر از پایان فصل دوم که تغییر کرد و به یک دفعه اتفاق دیگری برای آن رخ داد. اما با این حال تا این جا قصه که هنوز شخصیت شیوا در سریال مثبت باقی مانده است، خیلی به من نزدیک است.

این درگیری با نقش که شما عنوان کردید معمولا‌ً برای همه نقش‌های که تا کنون بازی کردم وجود داشته است. بازیگری برای من یک عشق و شوق است. واقعاً دلم می‌خواهد برای حضور در نقشی غرق زندگی او شوم و برای اینکه غرق شوم در زندگی شخصی دیگری نیاز دارم هر آنچه که به او مربوط می‌شود را بدانم. اگر قرار باشد در نقشی کاری انجام دهم باید دلایل آن را بدانم. همیشه با نویسنده کارها در ارتباط هستم. به خصوص اگر متن کاملاً ‌نوشته نشده باشد. نقش اصلی یا فرعی برایم اهمیتی ندارد.

در نظر من اگر قرار باشد یک سکانس هم در کاری حضور پیدا کنم باید این حضور درست باشد و ذهن مخاطب را آزار ندهد. من همیشه فیلمنامه را به عنوان یک مخاطب نه به عنوان بازیگر نقش می‌خوانم و به کمرنگی و پررنگی‌ آن فکر نمی‌کنم.

در یک کار خوب اگر بازیگر درست بازی کند قطعاً دیده خواهد شد. همیشه دوست دارم در کارهای خوب حضور پیدا کنم. البته چه بهتر که نقش اصلی باشم ولی اگر هم اینگونه نباشد علاقمندم در این گونه کارها سهیم باشم. حتی دوست دارم در یک سکانس اثر خوب افتخاری بازی کنم یا حتی در پشت صحنه کمک کنم و یا فیلمنامه را بخوانم و اگر پیشنهاد و نظری به ذهنم رسید بیان کنم. معتقدم که حرف اصلی را در سینما قصه می‌زند. قصه‌ای که خوب است یک کارگردان با شعور می‌تواند از آن یک اثر ماندگار بسازد. این اصل مهمی است.

* این از ویژگی‌هایی بوده که “قلب یخی” برای شما داشته است.

شریفی‌نیا: قصه “قلب یخی” را خیلی دوست داشتم با این که در ابتدا نمی‌دانستم قرار است تا پایان چه اتفاقی بیافتد. چون متن کاملی نداشتیم. فصل اول این کار معماهای عجیب و غریب داشت و قصه شیوا را خیلی دوست داشتم زیرا او عاشق موکلش می‌شود و همچنان در تردید است که آیا او قاتل بوده یا خیر. احساس می‌کردم زندگی شیوا خیلی هیجان‌انگیز است. مسئله‌ای که او با موکل یا نقش مقابل خود داشت مرگ و زندگی بود.

از طرف دیگر بهرنگ (سید مهرداد ضیائی) به شیوا علاقمند بود و درگیری‌های خود را داشت. این مثلت جالبی به وجود می‌آورد که کمتر در سینما دیده شده بود. واقعاً یک مثلت عاشقانه کلیشه‌ای نبود. کاملاً‌ شخصیت حامد، شیوا و بهرنگ را درک می‌کردم .جدا از موضوع فراماسونرها قصه این سه نفر برای من جذاب بود. خیلی برایم مهم بود قرار است چه سرنوشتی برای آنها پیش بیاید و قصه لنگ نزد. مهم بود که همه چیز منطقی جلو برود. به همین دلیل درهر سکانس که شاید حامد عنقا نویسنده متن سر کار نبود با او در تماس بودم تا در جریان قصه قرار بگیرم.

بعضی مواقع ممکن بود که به دلیل شرایط تولید ما قسمت‌های بعدی را تصویربرداری کنیم و من نمی‌دانستم پیش از این چه اتفاقی در قصه افتاده است. این برای من مهم بود که بدانم سکانس قبل از این، اتفاقات چه بوده است. به همین دلیل در اغلب سکانس‌های من، عنقا سر صحنه بود چون می‌دانست که اگر نباشد حتماً من تماس می‌گیرم و یا آنقدر سئوال می‌کنم که لطیفی عنوان می‌کرد به نویسنده بگویید سر صحنه حاضر باشد.

عمدتا به نتیجه کار فکر نمی‌کردم. این موضوع برایم اهمیت داشت که همین حالا که در حال بازی کردن نقش شیوا هستم آیا او را درست فهمیده‌ام یا نه. تا بتوانم از آن سکانس لذت ببرم. همیشه فکر می‌کنم ممکن است زمانی که کاری از من پخش می‌شود زنده نباشم. به همین دلیل همان لحظه‌ای که کاراکتری را خلق می‌کنم آنقدر باید لذت ببرم که اگر زنده نبودم تا نتیجه کارم را ببینم چیزی نباخته باشم. من با نقشم زندگی می‌کنم. نمی‌دانم چقدر موفق بوده‌ام. فقط نهایت تلاشم را می کنم تا زندگی آن‌ شخصیتی که بازی می‌کنم را به همه جزئیات بفهمم.

 

یکی از ویژگی‌های نقش شیوا این است که وی به عنوان وکیل جوان در ابتدای قصه برای رسیدن به اهداف خود و تثبیت جایگاهش خیلی پرتلاش است و پرونده سخت حامد را به سرانجام می‌رساند. بسیار فعال است. اما در فصل دوم آنقدر شیوا درگیر قصه زندگی خواهر و ازدواجش با حامد می‌شود که کاملا حیطه شغلی خود را فراموش می‌کند و به نوعی فقط یک زن خانه‌دار به شمار می‌رود.

شریفی‌نیا: من درباره سرنوشت کاراکترها هرگز دخالتی نمی‌کنم. این تصمیمی است که حامد عنقا به‌عنوان نویسنده برای شخصیت شیوا گرفته است.

فیلمنامه‌ای که در فصل دوم از ابتدا خواندم بعد وکالت شیوا تقریبا وجود نداشت و من احساس کردم که در این فصل شیوا به نوعی بعد از ازدواج با حامد خانه‌نشین می‌شود. و تصمیم می‌گیرد که دیگر پرونده وکالتی را قبول نکند. از طرفی بهرنگ که بیش از این با شیوا همکار بوده به وی علاقمند است. اما حالا دیگر به نوعی حامد نمی‌خواهد شیوا با او کار کند. فرض من هم بر این بود شیوا تصمیم گرفته تا مدتی دیگر کار وکالت انجام ندهد. به عقیده من این حتی فرضی است که عنقا هم برای وی در نظر گرفته است.

از طرف دیگر هنوز فرضیاتی وجود دارد که حامد ممکن است قاتل باشد و ویدا خواهر وی نیز کشته شده‌است. تمامی این اتفاقات شرایط مناسبی برای شیوا ایجاد نمی‌کند تا دوباره به فضای کار وکالت برگردد.

البته من خودم شغل وکالت را خیلی دوست داشتم و این موضوع یکی از ویژگی‌هایی بود که باعث شد من حضور در این نقش را بپذیرم. اما از طرف دیگر به هر حال اتفاقاتی که در فصل دوم برای شخصیت شیوا می‌افتد بر اساس فرضیات نویسنده است که من دخالتی در آن نمی‌کنم. اما اگر احساس کنم اتفاقاتی که می‌افتد با تصور من منافات دارد در این صورت سئوالات خود را مطرح می‌کنم.

*یکی از بازی‌های خوب این مجموعه به شما بر می‌گردد. به نوعی ما یک تغییر شخصیت در شیوا می‌بینیم که به خوبی در طول قصه اتفاق می‌افتد که با  روایت نیز همخوانی دارد. البته طی گفتگویی که با نویسنده “قلب یخی” داشتم متوجه شدم که قرار بوده در پایان فصل دوم شیوا از یک شخصیت سفید و مثبت به یک شخصیت منفی و تحت تاثیر حامد تبدیل شود. چقدر این ویژگی‌ها در شخصیت‌پردازی‌های متن لحاظ شده بود و تا چه میزان شما به نقش اضافه کردید.

شریفی‌نیا: ما یک تعامل با نویسنده مجموعه داشتیم. فصل اول که هیچ مشکلاتی با اینکه فیملنامه از ابتدا کامل نبود نداشتیم. اما در فصل دوم ما با یک فیلمنامه کاملی روبرو بودیم که به دلیل برخی ممیزی‌ها باعث شده بود منطق قصه در برخی قسمت‌ها لنگ بزند. بعد از خواندن فصل دوم من چندین صفحه فقط سئوال نوشتم و خواستم تا پاسخگو باشند. به همین دلیل با حامد عنقا مدام در تماس بودم. حتی برخی سئوالاتم فقط درباره نقش شیوا نبود بلکه ممکن بود درباره دیگر کاراکترها هم سئوال کنم.

روند تغییر شخصیت شیوا قرار بود خیلی زودتر در قصه اتفاق بیافتد اما نمی‌دانم به چه دلیلی یکسری مخالفت‌ها صورت گرفت و قرار شد در قسمت‌های پایانی این اتفاق بیافتد. البته من هم از دیدن این چند  قسمت پایانی که هم اکنون در بازار وجود دارد شگفت‌زده شدم و حتی بسیار دلگیر هستم.

*جالب است که تاکنون حتی در این ارتباط هیچ صحبتی مطرح نکردید در صورتی که قرار بود شیوا در قسمت پایانی با تغییر شخصیت مخاطب را غافلگیر کند. اما حالا چنین اتفاقی رخ نداده است.

شریفی‌نیا: به هر حال من تصمیم گیرنده نیستم و فقط به‌عنوان یک بازیگر در کاری حضور دارم. نهایت تلاش من در یک پروژه این است که نقشم را خوب بازی کنم. سر سریال “ساعت شنی” برای اولین‌بار ممیزی را تجربه کردم. اینکه 10 قسمت از کار به یک دفعه حذف شد و تغییرات اساسی در قصه شکل گرفت.  دو قسمت آخر سریال “ساعت شنی” برای من جدید بود. تعدادی از سکانس‌ها در تدوین کنار هم گذاشتند و یک قصه دیگر ایجاد کردند. قصه‌ای که من اصلا نخوانده بودم و در اصل چیز دیگری بازی کرده بودم. 10 قسمت از سختی‌های نقش من حذف شد. به طوری که من با دیدن سکانس‌های پایانی فقط گریه می‌کردم. از همانجا یاد گرفتم که شرایط این گونه است و سرنوشت نقش در اختیار بازیگر نیست.

سر “قلب یخی” هم همین اتفاق افتاده است واقعا با دیدن قسمت 15 و 16 شگفت‌زده شدم. با اینکه کمال طباطبایی توضیحاتی درباره تغییرات به من داده بودند اما بحث‌هایی که ما از ابتدا با هم داشتیم، اینگونه نبود. قرار بود اتفاق دیگری برای شخصیت شیوا بیافتد. قرار نبود شخصیت مثبت شیوا، منفی شود. پذیرش این موضوع خیلی سخت است. قرار بود یک پایان غافلگیرکننده داشته باشد من از بخشی بر همین اساس بازی کردم. شیوا بخشی از کارهای خود را آگاهانه انجام می‌دهد.

یک بحث عمده ما با حامد عنقا این بود که شیوا آیا می‌داند حامد زنده است یا خیر؟ من هنوز با پایانی که از فصل دوم وارد بازار شده است، نمی‌دانم شیوا در جریان مرگ حامد یا زنده بودن او هست. البته ما حتی این سکانس را در دو نسخه گرفتیم. در یک سکانس من می‌دانم که وی زنده است و در سکانس دیگری نمی‌دانم. من خودم درباره حال و هوای شیوا در این شرایط خیلی از عنقا سئوال می‌کردم تا جواب درستی دریافت نمی‌کردم حاضر نبودم کار را ادامه دهم.

در سکانس آخر “قلب یخی” آن چیزی که تصویربرداری شد من روبروی حامد ایستاده‌ام و به یکدیگر لبخند می‌زنیم در صورتی که حالا فقط سکانس پایانی با حامد بسته شده است. با این پایان من هنوز متوجه نشدم که چه سرنوشتی شخصیت حامد و شیوا دارند؟

احساس می‌کنم “قلب یخی” برای من مانند بچه‌ای است که بزرگ کرده‌ام و حالا در 12 سالگی با یک تصادف می‌میرد. و هیچ کس جوابگو این اتفاق نیست. من چاره‌ای ندارم جز اینکه فقط دلگیر باشم. عمدتا سریال‌ها دچار این جرح و تعدیل‌ها می‌شوند. چون حجم کار بالاست ابزار دست دوستان برای ممیزی زیاد است. اما فیلم‌های سینمایی 90 دقیقه است و عمدتا کمتر به دلیل تایم مورد ممیزی قرار می‌گیرد. مجموعه تلویزیونی “تا ثریا” که مادرم در آن بازی می‌کرد نیز دچار ممیزی شد.

فکر می‌کنم حامد عنقا در این جریان  باید بسیار ناراحت باشد چون قصه وی تغییر کرده است. او از همه مهمتر است چون “قلب یخی” بچه وی است. شیوا یک کاراکتری است برای من که آن را پرورش دادم و خیلی هم به آن علاقه‌مند هستم. حقیقتا نتیجه خودم را تا اینجا کارم گرفتم. آنقدر با شخصیت شیوا زندگی کردم که به اندازه اتفاقاتی که برای “ساعت شنی” افتاد اذیت نشدم. البته نقش مقابل من حسین یاری بازیگر بسیار خوبی بود. من از بازی با وی لذت بردم . سکانس های خوبی با یکدیگر داشتیم.

البته یک گروه بسیار حرفه‌ای نیز در کنار ما بودند. عنقا با صبوری سئوال‌های من را پاسخ می‌داد. تجربه خیلی خوبی با هم داشتیم. حدود 8 ماه با گروه کار کردم. به همین دلیل دو پیشنهاد خوب سینمایی را از دست دادم. که همیشه حسرت آنها را دارم. در نهایت آنقدر شخصیت شیوا را دوست داشتم و دلم نمی‌خواهد به چیزهایی که برای این نقش از دست دادم، فکر کنم.

* با توجه به اینکه در پایان فصل دوم “قلب یخی” نوشته شده این قصه ادامه دارد و قرار است بخش بعدی را سامان مقدم بسازد و شما هم با وی در فیلم “یه عاشقانه ساده” امسال همکاری داشتید. آیا با گروه جدید قلب یخی کار خود را ادامه می‌دهید.

شریفی‌نیا: من اصلا نمی‌دانم که قرار است در فصل بعدی حضور داشته باشم یا نه. وقتی نویسنده تغییر می‌کند معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتد. تاکنون که با من صحبتی نکرده‌اند

با سپاس از خبرگزاری مهر

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها