پس از گذشت سالها از ساخت “جزیره شاتر” اثر مارتین اسکورسیزی نقدهای متعددی تا امروز از این فیلم صورت گرفته اما همچنان شامل نکات و رموزی است که به آنها اشاره نشده یا نکاتی که عمیقا به آنها پرداخت نشده و بیان آن خالی از لطف نیست هرچند نقد های سینمایی من در هیچ رسانه و سایتی واکاوی جامع از فیلم نیست بنا به اینکه پرداخت جز به جز از یک فیلم قطعا امری زمانبر بوده همچنین ارائه به مستندات تحقیقات علمی پژوهشی را با توجه به مقتضیات می طلبد.
اگر شاتر آیلند را یک سیستم بپنداریم، داده ها مجموعه ای از رموز و سرنخ هایی است که بر سر راه تِدی دانیلز قرار می گیرد و این رمزگشایی برای رسیدن به نتیجه و خروجی بستگی به کارکردهای فرایند در طول مسیر دارد. ما چه می خواهیم؟! یعنی خروجی حل یک مساله است؟! تدی دانیلز دیوانه است یا خیر؟! رسیدن به این نقطه حتی برای مخاطب متوسط سخت نیست. اما جمعی از منتقدین هم تکیه بر این نقطه زده اند اینکه محرز شدن دیوانگی این مارشالِ جذاب و شجاع در پایان مهم است یا خیر که بسیاری می گویند اگر نولان جای اسکورسیزی باشد به آری یا خیر این سوال در پایان فیلم خود اکتفا می کرد اما اسکورسیزی عمیق تر فکر می کند این نگاه ژرف اسکورسیزی برای چیست؟! فیلمساز های جریان ساز و سینما دانی همچون اسکورسیزی هرگاه کنتراست تعلیق آثارشان فزونی می یابد انگاره های رمز آلود آثار آنها بالا می رود که این دو رابطه مستقیم با یکدیگر دارند و هرگاه جنبه های فلسفی در آثار چنین افرادی نمایان می شود لازم است به شخصیت فردی فیلمساز رجوع شود چراکه فیلمساز ممکن است از گذشته، علایق شخصی و یا گرایشات خود به عنوان عنصر بصری بهره ببرد.
اشاره ای می کنم به فیلم بی گناهان” به لاتین The innocent محصول سال 1961. علیرغم آنکه بسیاری شاتر آیلند را یک درام مجزای هیچکاکی تلقی می کنند اما شاتر آیلند به لحاظ سیستمی کاملا مشابه بی گناهان اثر جک کیلتون است با توجه به اینکه فیلم مورد علاقه اسکورسیزی هم می باشد. به میزانسن خانه تدی در بوستون توجه کنید؛ آلاچیق، مرداب، مرگ کودک همه آن چیزی است که در بی گناهان مشهود است، به لحاظ سیستمی در مجموع تا به امروز حتی دو تعبیر مجزا و دو برداشت کاملا مجزا از فیلم بی گناهان می شود؛ تدی دانیلز نیز همچون دوشیزه گیدنز (پرستار کودکان در فیلم بی گناهان) دچار اختلالات روانی است. از علائم بیماری PTSD که به اختلال استرس بعد از سانحه معروف است: نسبت به اطرافیان بد بین هستند، مدام تصور می کنند تحت تعقیب، توطئه، قتل ، انتقام قرار می گیرند و شخصیت سازی های خیالی می کنند.
پس شناخت کاملِ بنیه مشکل ایجاد شده، نوید بخش روشنایی اعظم اسرار در حل بسیاری از سوالات است. صحنه ای که مارشال در مقابل افسر زندان کوتاه می آید و اسلحه را تقدیم می کند نشانگر آن است که به حقیقت مارشالی، دیگر وجود ندارد و اگر نگهبان کوتاه می آمد برداشتِ صحیح، عکسِ قضیه بود. لذا این کوتاهی و مماشات نشانگر افول آن مرتبه شغلی در گذشته ای نه چندان دور دارد. در صحنه ای که زن بیمار لیوانی در دست ندارد اما پس از نوشیدن لیوان روی میز می گذارد قطعیت از ذهن روانی تدی دارد.
ذهن تدی آنقدر متوهم است که حتی در داخل توهمات و رویا بازهم دچار توهم و رویاپردازی می شود و بهره مندی از این نوع اختلال توسط اسکورسیزی مخاطب را همچنان به سالم بودن این مارشال مقتدر و جذاب دلخوش می کند. اشاره به قانون چهارم در فیلم و در صحنه ای مجزا زمانی که تدی به همراه چاک وارد دفتر دکتر می شوند و تدی نام آهنگساز مالر را به درستی حدس می زند اشاره ای است به سروده ی شماره ۴ سمفونی نهم از چرخه سوم توسط مالر این آهنگساز اتریشی-آلمانی. این آهنگ از جمله ساخته های غم انگیز مالر محسوب می شود با عنوان “آواز های مرگ کودکان” ‘Kindertotenlieader’ که اشاره دارد به این جمله: “روز زیبایی است از آن بلندی های دور” و زمانی که این آهنگ پخش می شود تصویری اینسرت را می بینیم از کودکانی که به سیم های خاردار تکیه داده اند و یاد آور همان کودک و مادری است در جنگ جهانی دوم قبل از زمانی که گروه اس اس نازی ها تسلیم گردانی شدند که تدی در آن خدمت می کرد و عذاب وجدان دیر رسیدن برای جلوگیری از آن فاجعه در ذهن تدی دانیلز نقش بسته است؛ در واقع قیاسی است با مرگ کودکان خود که توسط همسرش دلوریس چنال کشته شدند و شاید باید برای معالجه همسرش در گذشته اقدام می کرد. شاتر آیلند یک پکیج با تعلیق و عناصر بصری درست از اسکورسیزی سینما دان است که به اندازه قابل قبولی این جزیره را اسرار آمیز نشان می دهد.
منتقد: رامتین سراج پور