مودیالیانی ( دیالوگ های ماندگار )
مودیلیانی : وقتی با روحت آشنا بشم، چشمانت را نقاشی خواهم کرد.
آنی هال ( دیالوگ های ماندگار )
یاد اون جک قدیمی افتادم که “یارو میره پیش روانپزشک و میگه برادر من دیوانه است و فکر میکنه مرغه. دکتر میگه چرا نمیفرستیش بیمارستان؟ و اون یارو میگه چون تخم مرغاشو …
استالکر ( دیالوگ های ماندگار )
نویسنده (آناتولی سولونیتسین): زندگی توی قرون وسطا جالب بود… هر خانه روح خودش رو داشت… هر کلیسایی خدای خودش رو داشت… مردم جوان بودن… ولی حالا یه بچه چهار ساله هم پیره!
جاده مالهالند ( دیالوگ های ماندگار )
لویجی کاستیلیانی: دختر مورد نظر اینه! آدام کشر: هی اون دختر تو فیلم من نیست… وینچنزو کاستیلیانی: پس این دیگه فیلم تو نیست!
راه های افتخار ( دیالوگ های ماندگار )
اگه از مُردن بترسی تمام عمرت با شکست میگذره چون میدونی بالاخره یه روزی باید بری و اگه اونچه که ازش میترسی، مرگ باشه چه اهمیتی داره که با چی کشته میشی؟
همشهری کین ( دیالوگ های ماندگار )
للاند : من می تونم همه چیز به یاد بیارم. این واسه من مصیبته، مرد جوون. بزرگترین نفرینی که به بشر تحمیل شده همینه: “خاطرات”
قهوه تلخ ( دیالوگ های ماندگار )
نیما(سیامک انصاری): نفت یه چیز به درد بخوریه. در واقع ثروت ملیه. منبع انرژیه. داموس(رضا نیکخواه): جناب مستشارالملک! ثروت که ملی نمی شود. ثروت متعلق به قبله عالم است!
گلادیاتور ( دیالوگ های ماندگار )
راسل کرو (ماکسیموس): زمانی مردی رو میشناختم که میگفت: «مرگ به روی همه ما لبخند میزنه، ولی فقط یه مرد واقعی میتونه جوابش رو با لبخند بده»
هری پاتر و سایه های مرگ قسمت دوم ( دیالوگ های ماندگار )
دامـبـلــدور (مـایــکـل گــامـبـون): دلــت بــه حـال مـرده هــا نـسـوزه نـگــرانِ زنـده هـا بــاش مـخـصـوصـن اونـایی کـه بــی عـشـق زنـدگــی
فرانکی و جانی ( دیالوگ های ماندگار )
فرانکی(میشل فایفر): تو حتی نمیشناختیش، ولی داشتی براش گریه میکردی! جانی(آل پاچینو): لازم نیست برای غمگین بودن کسیو بشناسی، بهش میگن همدلی…