صفحه اصلی > اخبار سینمای ایران : بهمن فرمان‌ آرا: دولت می گوید اگر می خواهید بخندید، قبل از انقلاب را مسخره کنید!

بهمن فرمان‌ آرا: دولت می گوید اگر می خواهید بخندید، قبل از انقلاب را مسخره کنید!

فرمان آرا

روزنامه اعتماد به تازگی با بهمن فرمان‌ آرا درباره فعالیت‌هایش و اوضاع این روزهای سینمای ایران گفت‌وگو کرده است.

بخش‌های مهم این گفت‌‌وگو را در ادامه می‌خوانید:‌

مسوولی در ایران می‌گفت: «تا 120 میلیون جمعیت هم جا داریم!» آقاجان مگر اتوبوس است، این افراد همه خانه، تحصیل، زندگی می‌خواهند شما نمی‌توانی همین‌طوری بگویی جا داریم. بله درست است که در کویر زندگی نمی‌کنیم.

مملکت از هر نظری که شما فکر کنید دوران بحران را سپری می‌کند. تورم باعث شده که مردم برای زندگی معمولی هم مشکل داشته باشند. وقتی که پراید 350 میلیون می‌شود ما همه می‌دانیم پول‌مان دیگر ارزش ندارد، از دلار شش تومان و هشت هزار، رسیدیم به قیمت‌های امروز. به همین دلیل است که آشفتگی عمومی را شاهدیم.

بعد از انقلاب اولین فیلمی که ساختم، «بوی کافور عطر یاس»، 79 میلیون هزینه داشت، «خانه‌ای روی آب» را با 110 میلیون ساختم تا فیلم «حکایت دریا» که با یک میلیارد و نیم ساختم. فیلمی که الان قصد دارم بسازم بدون هیچ رودربایستی می‌گویند 20 میلیارد خرج دارد. خب بازگشت این پول در سیستم سینماداری، پخش و وزارت ارشاد چگونه اتفاق می‌افتد؟ تازه خیلی شانس بیاوریم فیلم توقیف نشود یا قسمت‌های مختلف آن را سانسور نکنند بعد از طی کردن این فرآیند باید در صف بایستی تا نوبت اکران به ما داده شود.

فیلم آخرم «حکایت دریا» را مجبور شدم به پلتفرم‌ها بدهم، چون امکان پخش در سینما وجود نداشت. اگر الان هنرپیشه‌ها می‌گویند ماهی دو میلیارد و نیم دستمزد می‌گیرند، خب پرسش من این است ما چگونه می‌خواهیم این هزینه را به دست بیاوریم؟ اصلا امکانش نیست.

دولت می‌گوید اگر می‌خواهید، بخندید قبل از انقلاب را مسخره کنید، مگر می‌شود؟ به نظر من فیلمی که نتواند به مسائل مملکت بپردازد، فیلم نیست. مثل اینکه فتوا دهیم همه فیلم‌های سینمایی انیمیشن باشد که الان همین اتفاق دارد می‌افتد، چون می‌گویند سرگرمی است و بچه‌ها دوست دارند و… کسی که فیلم می‌سازد خیلی راحت به او می‌گویند انیمیشن بسازید.

کاری که از اول می‌خواستند با سینما بکنند و آن را تعطیل کنند حالا به سمتی می‌برند که اقتصاد مانع از ساخت فیلم شود.

اوضاع سینما که اصلا خوب نیست، شما نگاه کنید فیلم‌‌ها به لحاظ نوبت‌گذاری اکران و پخش هم با مشکل مواجه هستند. سینما در مسیر تقریبا نابودی است اگر تغییراتی ندهند، اگر این ماجرا و اتفاقات تکانی نخورد.  مادامی هم که می‌توانیم فیلم‌های فسیل و از این نمونه بسازیم، مشخص است فیلم آقای مهرجویی یا من جایی در این زد و خورد ندارد.

به نظر من اگر دولت اینقدر دلش می‌خواهد همه‌ چیز را کنترل کند، بگوید اصلا نمی‌گذاریم فیلم بسازید. یک گروه ده هزار نفری بیکار می‌شوند، زندگی‌شان به هم ریخته می‌شود ولی آقایان بدانند آدم‌های محبوب سیستم حکومتی نیستند.

من به عنوان کارگردان که پنجاه سال در سینما کار کردم همانقدر برای کار کردن مشکل دارم که بچه‌های جوان برای کار کردن با مشکل مواجه می‌شوند.

سینمای ایران جوانان با استعداد بسیار زیادی دارد. سینمای ایران بسیار سینمای هیجان‌انگیزی است به خاطر اینکه آقای فرهادی، روستایی، هومن سیدی و بسیاری از جوان‌ها را دارد که فیلم‌های خوب می‌سازند. یکی جنگ جهانی سوم را می‌سازد، دیگری قهرمان، دیگری لیلا و برادرانش را می‌سازد. هر کدام یکی از یکی بهتر بعد یکسری جوان از ایران بیرون رفتند که در مملکت‌های دیگر زندگی می‌کنند و فیلم می‌سازند عنکبوت مقدس و فیلم‌های دیگر را ساختند … فیلم‌های ایرانی است که خارج از ایران ساخته می‌شود. چرا ما باید به گونه‌ای رفتار کنیم که فیلمسازها در خارج از کشور فیلم‌شان را بسازند؟

این را به آقایانی می‌گویم که به  سانسور و ممیزی پر و بال می‌دهند: هیچ مملکتی با یک فیلم زیر و رو نمی‌شود و با یک کتاب حکومت عوض نمی‌شود. هیچ کدام از این اتفاقات همین‌طوری و به سادگی نمی‌افتد. ولی شما انگار یک بچه 5 ساله را ممنوع‌الرشد کنید، آقا نمی‌شود. این بچه بالاخره هفت یا هشت ساله می‌شود، قد می‌کشد و بزرگ می‌شود. شما نمی‌توانید جلوی رشد را بگیرید و سانسور کنید، چون کاملا غیرواقعی است

من فیلمی را مدت‌ها دنبالش بودم تا بسازم. به اسم «چشم‌هایش» نوشته بزرگ علوی . من از ساخت «چشم‌هایش» انصراف دادم به خاطر اینکه نمی‌شد فیلم را بسازم. فیلم نکته‌ اصلی‌اش سیاست است و فضای آن هفت سال نمی‌شد که این شخصیت پیش کوکو شانل برود، اما چادر یا روسری سرش کند یا لباس‌هایی که از کوکو شانل می‌خرد، بپوشد اما با حجاب باشد؟ اصلا همخوانی ندارد.

اصلا مایوس نیستم. هیچ جایی هم نمی‌خواهم بروم. ایران مملکت من است، 82 سال در ایران خدمت کردم اصلا به این فکر نمی‌کنم که جایی بروم. خانم از مملکت خودم نمی‌خواهم دور شوم.

من هم دانشگاه‌های خارجی می‌توانم درس بدهم. از دانشگاه‌های آنجا فارغ‌التحصیل شدم زبان انگلیسی را مثل زبان مادری بلدم. ولی چرا؟ آنها جوان‌های‌شان اسپیلبرگ و بسیاری کارگردان‌های بزرگ را دارند ولی ما چرا جوان‌های خودمان را بگذاریم و به کشورهای دیگر برویم. خیر من نمی‌روم و مهاجرت نمی‌کنم.

«سوختن در آب، غرق شدن در آتش» اسم فیلمنامه جدید من است.  راجع به یک معلم بازنشسته است که دیگر نمی‌تواند درس بدهد، اما در اتحادیه معلم‌ها هست و درخواست‌شان برای دستمزد و غیره و سرنوشت خودش در این فیلم مطرح می‌شود.

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
احمد
احمد
1 سال قبل

جواب تمام سوالات شما فقط یک جمله ساده است جناب فرمان آرا: «اینجا یک کشور عادی نیست.» در کشورهای عادی یک آرامش خوبی وجود داره و در دل این آرامش، ایده ها و پیشرفت ها رخ میده. در ایران اما جملاتی مثل: «شرایط حساسس کنونی منطقه»؛ «وضعیت منطقه»؛ «امنیت دریایی و زمینی منطقه» و هزار کوفت و زهرمار و لعنت بر این منطقه نفرین شده که همیشه مرکز آشوب و فتنه جهانی بوده و به ندرت دو تا حاکم خوب به خودش دیده. عملا به ما میگه که شما در کانون آشفتگی قرار دارین و شِکری که چهل سال پیش خوردین و هنوز باید تا صدور کامل انقلاب مزه مزه کنین. اینکه بابا ننه های دهاتی و بی سواد ما و تحصیلکرده های ابله و چپگرای ما، همه با هم متحد شدن تا ایران و نسل ایرانی رو به خاک سیاه بنشونن، نشان از حماقت ابدی ما داره.

مهیار
مهیار
1 سال قبل

حرف حق جواب نداره