هفته گذشته انتشار تصاویری از او با شکل و شمایل تازه در رسانهها، خبرساز شده بود. “در واقع سینما هیچ ارزشی ندارد که ستاره ای داشته باشد. جایی که به راحتی خیلی ها پول می دهند و در آن بازی می کنند یا آن شخصی که بدون گذراندن دوره بازیگری و تحصیل در این رشته بازی می کند…”
زمانی که محسن توکلی بعد از سالها تحمل بیماری و سختیهای زیادی که سوپر استار سینمای ایران در دهه هفتاد با آنها دست و پنجه نرم کرده بود برای تله فیلم جاودانگی از او دعوت به عمل آورد.
حاصل این گفت و گو که بیشتر درد و دل و گلایه های او از دنیای سینما بود در تیر ماه امسال انجام شد. چهره شکسته او در جلسهای که هنرمندان در محکومیت ساخت فیلم موهن دور هم جمع شده بودند بهانهای شد تا این گفت و گو و این درد و دل را منتشر کنیم. از بازیگری که زمانی خیلیها را به سینما میکشاند.
پورعرب دل پردردی دارد! و کوله باری از گلایه! وقتی با سوز و گداز حرف میزند باور نمیکنی که این آقا همان هنرمند جوان دهه 70 سینمای ایران است که نامش بر سر زبانها بود، همان تازه داماد فیلم «عروس»، فرمانده فیلمهای “مردی از جنس بلور” و “مردی شبیه باران”، عادل فیلم «نرگس» و… ابوالفضل پورعرب را میگویم که طی سالها فعالیت در سینما به نقشهای مختلف جان بخشید و در ذهنها ماندگار شد. او به علت بیماری بسیار ضعیف شده است اما «پورعرب» هم چنان برای ما «پورعرب» است؛ خبر سر حال شدن و حضور دوبارهاش جلوی دوربین یک فیلم تلویزیونی بسیار خوشحال کننده بود. «جاودانگی» در شهر بجنورد جلوی دوربین رفت و پورعرب باز هم پس از یک سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری جلوی دوربین رفته بود. بازیگری که هر چند چهره شکستهاش هیچ نشانی از شادابی سالهای جوانی را ندارد اما به همان اندازه امیدوار و به همان اندازه با انگیزه به آینده فکر میکند و راجع به آن حرف میزند.
در شروع این گفت و گو می خواهم از حال و هوای «ابوالفضل پورعرب» دهه 70 که ستاره سینمای ایران بود بپرسم.
حال عمومی ام بد نیست، اما هنوز ناخوش احوالم و اگر بازی در فیلم «جاودانگی» را پذیرفتم فقط به دلیل دوستی دیرینه ام با محسن توکلی کارگردان فیلم است. این نکته را هم بگویم که در مجموع فضای کلی هنر و سینما خوشایند نیست. در دیداری که وزیر ارشاد با صنوف مختلف داشت، مشکلات را مطرح کردیم. ضمن این که معتقدم انحلال خانه سینما یکی از بهترین کارهایی است که وزارت ارشاد انجام داد.
یعنی از انحلال خانه سینما رضایت دارید؟
بله، به هر صورت فضای خوبی نداشت. هر کس که می خواست وارد سینما شود از کانال خیابان انتخاب می شد نه خانه سینما! انجمن بازیگران آن ها را انتخاب نمی کردند، اکنون 5 سال است که عضو خانه سینمای سابق نیستم. در کل فضا و بازی در سینما سخت شده است.
چه طور شد در دهه 70 که ورود به عرصه بازیگری مشکل بود و به راحتی نمی شد ستاره شد به ستاره سینمای ایران تبدیل شدید؟
هیچ وقت فکر نمیکنم ستاره سینما شدم، چون سینما ستاره ای ندارد؛ در واقع سینما هیچ ارزشی ندارد که ستاره ای داشته باشد. جایی که به راحتی خیلی ها پول می دهند و در آن بازی می کنند یا آن شخصی که بدون گذراندن دوره بازیگری و تحصیل در این رشته بازی می کند. به بازیگرانی که در این رشته تحصیل کرده و تئاتر خوانده اند کار نمی دهند. بنابراین بازی در سینما عشق و انگیزه ای ندارد و خیلی خوشحالم که در آن کمتر حضور دارم.
پس خودتان چگونه وارد سینما شدید؟
من در این رشته تحصیل کردم و در تئاتر بازی می کردم. روزی آقای بهروز افخمی به تئاتر شهر آمد و من را برای بازی در فیلم عروس انتخاب کرد. البته آن مقطع تصور میکرد من به هیچ عنوان سینما را نمی شناسم البته من برای بازی خودم سخن نمی گویم بلکه راجع به آدمهایی صحبت می کنم که خیلی به گردن این سینما حق دارند.
به طور مثال چه کسانی؟
آدمهایی که سوختهاند و دیگر در سینما نیستند. خیلی ها زحمت کشیده اند و دیگر نیستند. من، اکبر عبدی و خسرو شکیبایی و امثال این دوستان سالها نقش اصلی را در فیلم ها بازی کردیم. متأسفانه عده ای دیگر در سینما نیستند، داستان این است که عده ای در این رشته تحصیل کرده اند و اکنون دارند آواز می خوانند! نمی دانم یعنی چه. خیلی بد است که ما در این شرایط هستیم.
در دهه 70 چهره ای محبوب و مشهور بودید. داشتم به این فکر می کردم که شاید برخی اتفاق ها در زندگی یک هنرمند باعث میشود که از مسیر اصلی اش دور شود، چون در برنامه «هفت» گفتید که درگذشت خواهرتان شوکی به شما وارد کرد و وقفهای طولانی در فعالیت شما ایجاد کرد.
من وقتی بازی در فیلم «قرمز» را نپذیرفتم به فریدون جیرانی برخورد و 5 سال درباره ام مطلبی در هفته نامه خودش منتشر نکرد، اما کناره گیری ام ربطی به حاشیه ندارد. من مبتلا به سرطان ریه شدم. سال ها پیش که در فیلم بهشت پنهان در پاریس بازی می کردم ضربه ای به من خورد که 2 روز در بیمارستان بستری بودم و بعد از پایان فیلم به تهران آمدم و بیماری ام را پیگیری نکردم تا این که در مجموعه «وضعیت سفید» حالم بد شد و 11 روز در کما بودم و جراحی داشتم. این نکته را هم بگویم که سوپراستار نبودم که کناره گیری کنم.
قبول دارید که عده ای به عشق «ابوالفضل پورعرب» به سینما می رفتند و عکس شما روی جلد مجله ها و بیلبورد بر فروش گیشه تأثیر داشت؟
من خودم را باور نداشتم، چون هیچ زمان خودم را درگیر این مسائل در زندگیام نکردم و نخواستم مغرور شوم. وقتی انسانی تغییر میکند، علامت خطری است و باید خیلی از لحاظ آسیب های اجتماعی مراقب خود باشد. در هر حرفهای این مشکلات وجود دارد، مهم این است که وقتی انسان کار می کند، رفتاری معقولانه و انسانی داشته باشد. من درگیر شهرت نبودم. چندین مرتبه در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ شدم، اما به من جایزه ندادند! و بعد از 7 سال که نامزد بازیگری در جشنواره شدم به من جایزه دادند. معتقدم هنرمندان باید مراقب شخصیت خود باشند تا آسیب نبینند و این سینما چیزی ندارد که انسان بخواهد در آن کار کند.
چرا اکنون هر پیشنهادی که برای بازی به شما می شود می پذیرید؟
رابطه دوستانهای با «محسن توکلی» کارگردان فیلم «جاودانگی» داشتم و باعث شد در آن بازی کنم. کارگردان گفت می خواهم امضای تو پای فیلمم باشد هم چنین تولید یک فیلم سینمایی 2 ماه طول می کشد و من به دلیل بیماری و ناتوانی ام نمی توانم کار کنم. البته کیفیت فیلم های سینمایی هم پایین آمده است، ما به واقع داریم به بیراهه می رویم.
از تشکیل سازمان سینمایی کشور راضی هستید؟
بله، حداقل ما بدون واسطه با وزارت ارشاد ارتباط پیدا میکنیم. دوم این که باید به آنها فرصت داد تا فعالیت خود را در سازمان آغاز کنند.
با بازی در فیلم عروس بهروز افخمی به شهرت رسیدید و در جشنواره فیلم فجر از بازیتان تجلیل شد. نظرتان درباره آن چیست؟
فیلمنامهای نوشته میشود و ما بازی میکنیم، وقتی فیلمی اکران میشود برخورد مردم برایم اهمیت دارد و با همه مسائل موجود چه خوب و چه بد برای نقش زحمت میکشم و نمیتوانم بگویم که برای ارائه نقش انرژی نمیگذارم. همان گونه که اشاره کردم در تئاتر شهر مشغول بازی در نمایش حاکم یک شبه بودم که هم بازی هایم مصطفی کاری، مجید مظفری و جهانگیر الماسی بودند که به انتخاب بهروز افخمی، داماد فیلم عروس شدم.
بازی قابل تحسینتان در فیلم مردی شبیه باران سیمرغ بهترین بازیگر جشنواره فیلم فجر را برایتان به ارمغان آورد و این تنها سیمرغی بود که گرفتید. هنگام دریافت این جایزه چه احساسی داشتید؟
هنوز هم سیمرغم را دارم. وقتی بعد از 7 سال در جشنواره فیلم فجر به من جایزه دادند و پرسیدند چه احساسی داری گفتم خیلی وزنش سنگین بود! جوایز بسیاری گرفتهام. جایزه تأثیری در روند کاریام نداشت. وقتی که کار میکنم نمیتوانم کم بگذارم، مردم برایم اهمیت دارند.
دستمزدی که از بازیگری میگیرید راضی کننده است؟
اکنون 3 برابر آن دوران دستمزد دریافت میکنم. شعرهایم هم قرار است به زودی چاپ شود.
نسل جدید سوپراستارهای سینمای ایران را چگونه میبینید؟ آیا توان جذب تماشاچی به سینما را دارند و فروش گیشه را تضمین میکنند؟
هر دورهای جوان خودش را دارد. اکنون به طور مثال محمد رضا گلزار مطرح شده است و خیلی خوب هم بازی میکند و عدهای علاقهمند دارد. مسلما عدهای به خاطر عکس روی جلد او به سینما میروند. آن موقع که جوان بودم تصور نمیکردم که مردم به خاطر من به سینما میروند اما اکنون که 50 ساله شدهام با زمینه فکری و مطالعاتی بیشتری کار میکنم.
اگر سخنی در پایان باقی مانده است بفرمایید.
من فیلم نامه طلاق را نوشتهام که برگرداننده فیلم عروس است و اگر بهروز افخمی نسازد خودم فیلم را خواهم ساخت. با نیکی کریمی هم درباره این فیلم مذاکراتی کردهام. هم چنین صحبتهایی با ضیاء هاشمی کردهام و نیکی کریمی پیشنهاد داد که به طور مشترک سرمایه گذار فیلم باشیم
خبرگزاری میراث فرهنگی