اولین تصاویر رسمی فیلم «گلادیاتور ۲» (Gladiator 2) به کارگردانی «ریدلی اسکات» از طریق نشریه «ونیتی فیر» رونمایی شد. «پل مسکال» در نقش «لوسیوس»، «جوزف کویین» در نقش «امپراتور گتا»، «بری کیوگان»، «پدرو پاسکال»، «دنزل واشینگتن» در نقش «ماکرینوس» و «کانی نلسون» از جمله بازیگران این دنباله خواهند بود.
مسکال به شوخی میگوید: «بینی کم و بیش رومی است. بنابراین در این زمینه مفید واقع شده. آن بینی که در کلاس دوم از آن بیزار بودم – و به خاطرش تمسخر میشدم – بسیار بسیار مفید واقع شد وقتی که ریدلی [اسکات] بازیگری برای «گلادیاتور ۲» میخواست.»
بازیگر ایرلندی سریال «آدمهای عادی» (Normal People) جانشین «راسل کرو» در نقش «ماکسیموس» نخواهد شد و نقش «لوسیوس» فرزند «لوسیلا» با بازی «کانی نیلسن» در قسمت اول فیلم را بازی میکند. لوسیوس خواهرزاده «کومودوس» با بازی «واکین فینیکس» رهبر امپراطوری روم بود که توسط «ماکسیموس» با بازی «راسل کرو» در قسمت اول به قتل رسید.
اسکات میگوید با دیدن سریال «آدمهای عادی» مسکال را کشف کرده است: «وقتی چیزی نگاه میکنم، تمایل دارم بسنجم که چه کسی جذاب است. در دیانای من است. و بنابراین چهار سال پیش با دیدن سریالی که در واقع از آن نوع سریالهایی نبود که میپسندم، گفتم: «این مرد کیست؟» با او ملاقات کردم و گفت: «البته، خیلی دوست دارم در این فیلم بازی کنم.»»
مسکال اضافه میکند که حدود سی دقیقه با اسکات گفتوگو کرده که ده دقیقه از آن به بحث پیرامون فوتبال اسکاتلندی اختصاص پیدا کرده که در نوجوانی بازی میکرده است: «تا جایی که به یاد میآورم دو یا سه هفته بعد پیشنهاد ارائه شد.»
لوسیلا با بازی نیلسن پسرش را به شمال آفریقا و منطقهای به نام نومیدیا فرستاده تا از امپراتوری روم دور باشد. پسر هرگز علتش را درک نکرده و خشم او این بابت با رسیدنش به بزرگسالی بیشتر و بیشتر شده است. نیلسن میگوید: ««انتخاب سوفی» در اینجا بسیار محسوس است، جایی که باید با موقعیتهایی غیرقابلتصور کنار آمد. قدرتی استبدادی وجود دارد که جلوهگر شدنش گویی همچنان ردپایی از دولت جمهوری است. این چیزی است که همیشه در داستانهای ریدلی به آن علاقه دارم. او تأثیر قدرت روی انسانها و اتفاقی که رخ میدهد وقتی قدرت لجامگسیخته باشد را به خوبی نشان ميدهد.»
مسکال در پاسخ به این پرسش که «گلادیاتور ۲» درباره چیست میگوید: «کارهایی که انسانها برای بقا میکنند، اما از طرفی کارهایی که انسانها برای پیروز شدن میکنند. این را در آرنا میبینیم، اما در کشمکشهای سیاسی که خارج از خط داستانی شخصیت من است نیز وجود دارد، وقتی که میبینید دیگر شخصیتها برای رسیدن به قدرت نزاع میکنند. جای انسانیت کجاست؟ جای عشق و ارتباطات خانوادگی کجاست؟ و در نهایت، آیا این مسائل بر حرص و قدرت غلبه پیدا میکند؟ این چیزها با یکدیگر مستقیماً در تناقضاند.»
اسکات درباره ژنرال «مارکوس آکاسیوس» با بازی «پدرو پاسکال» میگوید: «مردی است با حسرتی عمیق از زندگیاش که نمیداند با آن چه کند.» پاسکال اضافه میکند که این شخصیت اگرچه تحت نظارت ماکسیموس مبارزی است متفاوت: «و این میتواند شخصیتش را تغییر دهد. ماکسیموس ماکسیموس است و نمیتواند بدلی پیدا کند.» او ادامه میدهد: «ژنرال بسیار بسیار خوبی است و معنایش میتواند این باشد که آدمکش بسیار خوبی است.»
کارگردان درباره ملاقات لوسیوس و مادرش میگوید: «اسرای جنگی در روم اگر آسیبدیده بودند کشته میشدند. اگر سالم و سر حال بودند، به عنوان برده به یک نوع خدمت درمیآمدند، یا وارد آرنا میشدند و میمردند. گره داستانی این است که وقتی [لوسیوس] به عنوان اسیر به روم میرود و در دور اول وارد آرنا میشود، مادرش را میبیند و تعجب میکند. نمیداند که زنده است یا مرده. از کجا بداند؟ تلفنی ندارد. مطبوعاتی نیست. و مادرش را میبیند که در جایگاه ویژه پس از ۲۰ سال هنوز خوب به نظر میرسد. و در کنار ژنرالی است که روی دیوار نومیدیا با او رودررو شده.»
لوسیلا پسرش را در کولوسیوم نمیشناسد و از درگیری خونین میان او و معشوقش آگاه نیست. نیلسن میگوید: «او زنی است که فقدانی عظیم را تجربه کرده و در آن میان، موهبتی پدرو پاسکال موهبتی است. عجب موهبتی است این مرد. حتی بازی و همکاری با او را خیلی دوست داشتم و انتخابی بسیار خوب برای این نقش است. یکی از بازیگران نادری است که واقعاً روح و جان دارد و در عین حال استعداد بینظیری در تغییر شکل.»
مسکال میگوید این فیلم درامی درباره یک «مرد جوان خشمگین» است: «او میتواند ببیند که روم از درون فروپاشیده. روم نماینده همه غفلتهایی است که او در کودکی تجربه کرده. ناگهان دوباره به این دنیا پرتاب شده و به همه چیزهایی که از آنها بیزار است و دیگر احساس وابستگی نمیکند مجاورت مستقیم دارد.»
اسکات میگوید شخصیت «امپراتور کاراکالا» با بازی «فرد هچینگر» و «امپراتور گتا» با بازی «جوزف کوئین» که بر قلمرو روم حکمرانی میکنند دوقلوهایی نسبتاً جوان هستند و با تهدید کردن لوسیلا سعی دارند بر آکاسیوس اعمال نفوذ کنند.
پاسکال درباره صحنههای مبارزه با مسکال میگوید: «بیرحمانه است، رفیق. اسمش را «پل دیوار آجری» گذاشتهام. زورش خیلی زیاد شد. ترجیح میدهم از یک ساختمان پرتاب شوم تا یک بار دیگر با او مبارزه کنم… جدا از اینکه ریدلی یک نابغه کامل است، علت مهمی که حاضر شدم آن تجربه را به بدن بیچارهام تحمیل کنم پل بود.»
مسکال میگوید سعی کرده تا حدی که برای یک انسان ممکن است در صحنههای اکشن از بدلکار استفاده نکند: «دو یا سه صحنه را به خاطر بیمه اجازه نداشتم بازی کنم، اما میخواستم در مرکز و جلو باشم. فقط میخواستم بزرگ و قوی و مثل کسی به نظر برسم که میتواند کمی آسیب برساند وقتی که در شرایط سخت قرار میگیرد. از طرف دیگر فکر میکنم که برخی برای رسیدن به آن ظاهر بینقص بیشتر به مدل زیرپوش شبیه میشوند تا یک جنگجو. عضلات شروع به رشد میکنند، و این میتواند در ظرفیتهای معینی زیبا پنداشته شود، اما احساس قدرت کردم در بدن خود خصوصیتی دارد که احساس متفاوتی را بیرون میکشد.»
مسکال در بخش دیگری از مصاحبه «گلادیاتور ۲» را با سریال «بازی تاجوتخت» (Game of Thrones) مقایسه میکند: «مثل این بود که «بازی تاجوتخت» را برداری و اندازهاش را چند برابر کنی. من در صحنههای فیلمبرداری بزرگی را بودهام اما هرگز چنین چیزی ندیدهام.»
اسکات درباره فیلمسازی در دهه نهم عمر میگوید: «در خط شروع کند بودم. منظورم این است که باید دنبالههای «بیگانه» (Alien) و «بلید رانر» (Blade Runner) را ميساختم. آدم با گذر زمان تغییر میکند. در آن سالها، نمیخواستم دوباره تجربهشان کنم. بنابراین جیم کامرون آمد – و بعد دیوید فینچر – تا «بیگانه» را بسازد.» او میافزاید که تمایل داشته دنباله «بلید رانر» را بسازد اما از فیلم «دنی ویلنوو» راضی است: «حسرتش را میخوردم، هرچند [ویلنوو] خوب عمل کرد.»
اسکات میگوید «گلادیاتور ۲» برای او جنبههای شخصی دارد و یادآور کودکی او در جنگ جهانی دوم و سفر به آلمان است: «من فرزند جنگ هستم، یعنی هر شب زیر بمباران و در پناهگاه اندرسون میخوابیدم. بنابراین آیا علاقهای داشتم که بدانم آلمانیها که هستند؟ نه. در سال ۱۹۴۷، وقتی ۱۰ ساله بودم، با کشتی به آلمان رفتم تا در هامبورگ و فرانکفورت زندگی کنم چون پدرم در صف اول بازسازی آلمان با چیزی بود که اسمش را «طرح مارشال» گذاشته بودند.»
او در ادامه به یاد میآورد که پدرش بهشدت به بازسازی آلمان کمک کرده است: «در پایان، وقتی کارمان تمام شد، گفت: «خیلی خوب، حالا باید برویم»، اما آلمانها نمیخواستند او برود. سمتی در بندرگاه به او پیشنهاد شد اما او گفت: «باید برگردم به کشورم.» عجیب اینکه به نظر من باید آن شغل را قبول میکرد. همیشه این را به یاد میآورم – من کسی بودم که میگفت: «قبول کن!» اما به من گفتند که دهانم را ببندم.»
اسکات فضای سیاسی «گلادیاتور ۲» را به عصر حاضر تشبیه میکند و میگوید: «رهبری در هرجومرج کامل است. ما با عوامفریبان طرف هستیم – این واژه خوبی است. آدمهایی که در رأس قرار دارند عقلشان را از دست دادهاند و همه میترسند که با آنها مخالفت کنند. موقعیت مشابهی با همین امروز است.»
پارامونت «گلادیاتور ۲» را ۲۲ نوامبر اکران میکند.
بنازم دنزلُ