زن : ميدونی خدا به چی ميخنده ؟ از اون بالا مارو نگاه میكنه و میبينه ما مثل دو تا سوسك وسط بيابون نشستيم و داريم هستی رو نقد ميكنيم؛ اونوقت خندهاش ميگيره…
زن : ميدونی خدا به چی ميخنده ؟ از اون بالا مارو نگاه میكنه و میبينه ما مثل دو تا سوسك وسط بيابون نشستيم و داريم هستی رو نقد ميكنيم؛ اونوقت خندهاش ميگيره…