دوم نوامبر (11 آبان) صدمین سال تولد برت لنکستر بازیگر و تهیهکننده آمریکایی است که خیلیها او را یکی از مهمترین چهرههای تاریخ سینما میدانند.
100 سالگی برت لنکستر ناگزیر این پرسش را به همراه دارد که چند نفر از بازیگران مرد این روزهای هالیوود با او قابل مقایسه هستند.
قطعا بازیگرانی هستند که تا حد زیادی نان ظاهر و فیزیک خود را میخورند. بعضیها هم میتوانند در نقشهای عمیق و دروننگرانه ظاهر شوند و تعدادی هم به خوبی نقش آدمهای سرسخت را ایفا میکنند. چند نفری هم این شعور را دارند که کارنامه خود را کندهکاری کنند و با به رخ کشیدن خود به عنوان تهیهکنندگان مستقل، بین فیلمهای بزرگ و کوچک در حرکت باشند و در همین حال به انتخاب خود در سیستم استودیویی هالیوود بچرخند.
اما سخت میشود به کسی اشاره کرد که بتواند مانند لنکستر در کارنامه طولانی و متنوع خود، همه این کار را انجام بدهد. اگر به این نکته فکر کنیم سخت میتوانیم از کسی نام ببریم که حضور صحنهای یا همهفنحریف بودن او را داشته باشد.
انگار که لنکستر زاده شده بود تا بازیگر نقشهای اصلی باشد – خوشتیپ، زمخت و مردانه با لبخندی خیرهکننده و چشمانی نافذ که میتوانستند سرد باشند. او یک ورزشکار بااستعداد بود و در جوانی هم در مقطعی در سیرک آکروباتبازی میکرد.
با این حال، لنکستر از همان ابتدا میخواست سرنوشت خود را به عنوان یک بازیگر سینما رقم بزند. او و مدیر برنامهاش هارولد هکت که – با او اواخر دهه 1940 زمانی که در نیویورک در یک نمایش کار میکرد، آشنا شد – یک شرکت تولید فیلم به نام نورا تشکیل دادند که نام آن از همسر دوم لنکستر گرفته شده بود.
پس از آنکه جیمز هیل نویسنده و کارگردان در 1952 به این دو پیوست، گروه هکت-هیل-لنکستر به یک نیروی مهم در دنیای فیلمسازی مستقل تبدیل شد و در مورد توزیع فیلمهای خود با شرکت یونایتد آرتیستس به توافق رسید.
شرکت لنکستر و شرکایش فیلمنامههایی را که میتوانست برای حضور لنکستر مناسب باشد، مورد بررسی قرار میداد. نمونه آن فیلم «بندباز» تولید 1956 که ویترینی برای نمایش ورزشکار بودن لنکستر بود و بر روزهای کار کردن او در سیرک صحه میگذاشت؛ فیلم بسیار خوب «بوی خوش موفقیت» (1957) که در آن تصویر نیشدار لنکستر از جیجی هانسکر ستوننویس بدطینت برادوی کمتر در هالیوود نظیر دارد؛ «مرید شیطان» تولید 1959 که با اقتباس از نمایش جرج برنارد شاو ساخته شد؛ و «پرندهباز آلکاتراز» (1962) که در آن لنکستر به نقش یک زندانی محکوم به حبس ابد مقابل دوربین رفت.
کار تیم هکت-هیل-لنکستر تنها در این حد خلاصه نمیشد. آنها در عین حال نیروی محرکه فیلمهایی بودند که خود لنکستر بازی نکرد. نمونه آن فیلم برنده اسکار «مارتی» (1955) و «Summer of the Seventeenth Doll» تولید 1959 که ارنست بورگناین در هر دو بازی کرد.
و البته لنکستر در دوران کاری خود در فیلمهایی قابل توجه بازی کرد که ربطی به شرکت فیلمسازی او نداشتند. از همه مهمتر «Come Back Little Sheba» تولید 1952، فیلم نمادین «از اینجا تا ابدیت» (1953) و «المر گنتری» (1960) به نقش یک واعظ/فروشنده ریاکار که اسکار بهترین بازیگر مرد را برای او به همراه داشت.
لنکستر کاری کرد که یک چهره تاثیرگذار باشد، هم به عنوان یک ستاره سینما و هم به عنوان مردی که میتوانست کاری کند فیلمها ساخته شوند.
او که در جنگ جهانی دوم خیلی چیزها را شمال آفریقا و ایتالیا از نزدیک دیده بود، یکی از برجستهترین چهرههای لیبرال در هالیوود بود. لنکستر به سرعت در برابر مکارتیسم و دستاندرکاران مبارزه با کمونیستها موضع گرفت. او در عین حال یکی از طرفداران پرشور حقوق مدنی بود. لنکستر همچنین یکی از چهرههای معروف در میان بازیگران و هنرمندانی بود که سال 1963 در راهپیمایی مارتین لوتر کینگ در واشنگتن شرکت کردند.
فیلمهایی که لنکستر در مقام تهیهکننده کمک کرد به پرده سینما راه پیدا کنند، بازتاب باورهای سیاسی او هستند. دو وسترن «آپاچی» (1954) و «نابخشوده» (1960) به مسئله نگاه نژادپرستانه به بومیان آمریکایی میپردازند. نژادپرستی همچنین مضمون فیلم «یک قدم بزرگ بردار» (1959) است.
لنکستر در سالهای آخر کاری خود از هالیوود جدا شد و بار دیگر همان کاری را انجام داد که دقیقا آرزویش را داشت. او به سمت فیلمهای کارگردانان اروپایی که آنها را تحسین میکرد، کشیده شد. «Conversation Piece» ساخته لوکینو ویسکونتی تولید 1974، «1900» به کارگردانی برناردو برتولوچی تولید 1976 و «آتلانتیک سیتی» ساخته لویی مال تولید 1981 که در آن حضوری حساس و بسیار تاثیرگذار داشت.
لنکستر در 1994 پس از 43 سال حضور در دنیای سینما در 80 سالگی از دنیا رفت. انتخابهای او نمایانگر مردی با روح مستقل است که از قلب خود پیروی میکرد. در میان بازیگران مرد نسلهای بعد، رابرت ردفورد و تا حدی جرج کلونی جزو معدود کسانی هستند که حسی مشابه از استقلال را نشان دادهاند و برای ساخت فیلمهایی که به نظرشان مهم میآید با سیستم استودیویی بازی میکنند.
بر حسب تصادف هفته پیش در پاریس با ردفورد مصاحبه کردیم و از او درباره لنکستر پرسیدیم. او گفت: «احترام بسیار زیادی برای او قائلم و کاملا او را تحسین میکنم. یک نفر بود که میشد او را بازیگر نقشهای اصلی بدانید. او نقش همه شخصیتها را بازی کرد. فکر میکنم او با قانون خود زندگی میکرد.»
ردفورد ادامه داد: «یک بار به شرکت هکت-هیل-لنکستر رفتم تا برای بازی در یک نقش تست بدهم. آن نقش به من نرسید، اما یک چیز من را شگفتزده کرد. او درون ساختمان یک تاب آکروباتبازی ویژه برای خودش داشت. به خودم گفتم الان دیگر یک نفر هست که به جایی که دلش میخواسته رسیده است. او سعی میکرد فیلمهای مستقل بسازد و کمتر کسی اطرافش بود که این کار را انجام بدهد.»
این یک ادای احترام خردمندانه به یک بازیگر، تهیهکننده و هنرمند است که لیاقتش را دارد در اذهان بماند.
خبرآنلاین