سرویس سینمای جهان: آیا کرهی شمالی واقعا به خاطر کمدی سِت روگن وارد جنگ خواهد شد؟
به گزارش مووی مگ به نقل از کافه سینما، گمانهزنیها چند روز پیش شروع شد و کشوری که شهرت بدی در پارانوئید بودن دارد متهم به هک کردن سیستم رایانهای کمپانی سونی پیکچرز شد. گفته شد که کرهی شمالی میخواسته با اینکار از نمایش فیلم «مصاحبه» در بیستوپنجم دسامبر جلوگیری کند؛ یک فیلم کمدی با بازی سِت روگن و جیمز فرانکو در نقش ژورنالیستهایی که یک مصاحبهی کمنظیر تلویزیونی با کیم جونگ-اون رهبر کرهی شمالی ترتیب میدهند و سپس با فشار سازمان سیا مجبور به ترور او میشوند.
چند ماه پیش، نمایندهی کرهی شمالی در سازمان ملل متحد غرولندکنان گفت: «اجازهی تولید و توزیع فیلمی دربارهی ترور مقام عالیرتبهی یک کشور مستقل، آشکارترین شکل حمایت از تروریسم است و در عین حال، اقدامی جنگطلبانه». با چنین «منطق»ی، حالا بیش از یک دهه بود که با مالزی به خاطر «زولاندِر» در حال جنگ بودیم. [«زولاندِر»، محصول 2001، کمدی ساختهی بن استیلر، دربارهی یک مُدلِ در شرف بازنشستگی در دنیای مد است که شستشوی مغزی داده میشود تا نخستوزیر مالزی را ترور کند].
با این همه، این صرفا آخرین کشمکش در یک جنگ سردِ سینماییِ دنبالهدار است. کرهی شمالی با خوردنِ برچسبِ یکی از «محورهای شرارتِ» بوش کنار آمد، اما مسخرهشان کنید و آنها روی خندهدارش را نخواهند دید.
آنها مطمئنا موقع تماشای انیمیشن «Team America: World Police» (2004) نخندیدند، زمانی که رهبر قبلیشان کیم جونگ ایل در نقش دیکتاتوری جداافتاده و رقتانگیز با خواندن سرودِ متمایل به نژادپرستیِ «من خیلی تنهام» در کاخ سوت و کورَش مورد تمسخر قرار گرفت. دیپلماتهای این کشور همانزمان معترضانه گفتند: «چنین رفتاری بخشی از فرهنگ سیاسی کشور ما نیست. به همین خاطر خواهان ممنوعشدنِ فیلم هستیم».
آنها زمانی هم که جیمز باند در «روزی دیگر بمیر» (2002) با شخصت منفی اهل کرهی شمالی روبرو شد سر شوق نیامدند؛ فیلمی که ملت باشکوهشان را مردمانی سرمست از شکنجه و به لحاظ تکنولوژیکی، عقبمانده نشان میداد. همانزمان مقامات پیونگیانگ گفتند: « [روزی دیگر بمیر] نمایش مُضحکیای است نفرتانگیز و شرمآور که توهین و تهمت به ملت کره را هدف قرار داده».
هرچقدر کرهی شمالی جذابیت کمتری در این قبیل موارد ببیند، این موارد بامزهتر خواهند شد؛ لااقل تا زمانی که آنها یک جنگ اتمی را شروع کنند. توجه کنید بر خلاف آنچه شما فکر میکنید، آنها ممکن است هدفی داشته باشند. کرهای دو سال پیش در بازسازی Red Dawn (در فیلم اصلی، محصول 1984، این روسها بودند که به امریکا حمله میکردند) در ویران کردن ایالات متحده موفق نبودند. کرهایها سال گذشته در Olympus Has Fallen در ربودن هواپیمای کاخ سفید توفیقی نداشتند، و چند تن از اهالی کرهی شمالی، آنجلینا جولی را در Salt با متدهای شرقی منزجرکنندهشان شکنجه کردند؛ آزارهایی که پیشتر هم در فیلمهای دههی 50 میلادی و نمونههایی چون The Bamboo Prison یا Prisoner of War دیده بودیم.
هالیوود، در این مورد خاص، به سختی میتواند به خاطر ایستادگی اصولمند سیاسیاش به خود ببالد. کرهی شمالی هدفِ سادهایست. بازاری برای صادرات فیلمهای امریکایی به کرهی شمالی وجود ندارد که بخواهد آغازگر جنگی اقتصادی باشد و این در تضادی است چشمگیر با همسایهی به همان میزان غیردموکراتیک اما به گونهای غیر قابل قیاس، قدرتمندترش: چین. کرهی شمالی معمولا یک جایگزینِ صرفِ لحظهی آخر است. ابتدا قرار بود در بازسازی Red Down، چینیها نیروهای حملهکننده به امریکا باشند اما همین که پکن شروع به غُرغُر کرد، کمپانی سازندهی فیلم به سرعت پا پس کشید، پرچمها و دیالوگهای چینی را از فیلم درآورد و حملهکنندهها در عوض، نظامیانِ کرهی شمالی شدند! سینما، سنت دیرینهی شایستهای دارد در به سخره گرفتن دیکتاتورها و خودکامهها؛ سنتی که از چارلی چاپلین [در «دیکتاتور بزرگ» (1940)] تا ساشا بارون کوهن [در «دیکتاتور» (2012)] ادامه پیدا کرده است. اما اگر قرار است دیکتاتورها به سخره گرفته شوند نبایستی تبعیضی بینشان قائل شد. شاید اگر دنبالهای بر «مصاحبه» ساخته شود، ست روگن اینبار تلاش کند شی جین پینگ [رئیسجمهور چین] را ترور کند. اینگونه است که میتوان جنگ مناسب و برابری را شروع کرد.