به گزارش مووی مگ به نقل از بانی فیلم، همگان منتظرند تا ببینند کریستوفر نولان این سینماگر 45 ساله متولد بریتانیای مقیم آمریکا بعد از خلق مالیخولیاییهای پلیسی مانند «ممنتو» (2000) و «بیخوابی» (2002) که دومی اخیراً به کرات از تلویزیون ایران هم پخش شد، یک تریلوژی تیره اندیشانه بت منی و دو کار محیرالعقول ساینس فیکشنی همچون «تلقین» (2009) و «بین ستارهای» (2014) چه طرحهای تازهای را در ذهنش دارد. او جوابی مبهم بر این سؤال اما پاسخهایی بالنسبه شفافتر در قبال سایر پرسشها در مصاحبه پیش رو دارد.
باید در انتظار کدام پروژه و فیلم تازه از شما بود؟
ـ همه چیز و هیچ چیز. دو سه داستان نیمه تمام و یکی دو سناریوی تقریباً تمام شده روی میز کارم هستند بحث اصلی این است که بعد از 10 سال کار روی پروژههای بزرگ و پرهزینه در همین عرصه بمانم و یا به حیطه کارهای کوچکتر و کمهزینهام برگردم. مثلا چیزی مانند «پرستیژ» و این یکی هم از شبکه نمایش ایران پخش شده است) را بسازم و یا باز کاری 200 میلیونی مثل «بین ستارهای» را رو کنم.
آیا شنیدهاید که از سیستم پخش صوت این فیلم (بین ستارهای) در سالنهای محل نمایش آن در آمریکا و اروپا انتقادات زیادی شده است؟
ـ بله، شنیدهام اما وقتی کاری به این عظمت و با موضوع سفر انسانها به فضا میسازید، بدیهی است که قسمتی از صداها در یک کار حدود سه ساعته چیزی نشود که باید باشد. در همه حال من میخواهم از همه حد و مرزها در این حرفه بگذرم و دنیا و مفاهیم موجود درباره آن را عوض کنم و در این راه باید هر ریسک و هر رویدادی را بپذیرید. در غیر این صورت فیلمسازی چه بهره بزرگی خواهد داشت؟
آیا فکر نمیکنید شناخت برخی مردم و کارشناسان از شما و کارهایتان برابر با حقیقت نیست؟
ـ بعضیها میگویند فیلمهای من بیش از اندازه سرد و رئالیستی است. یعنی آدمهای فیلمهای من پر شور و آرتیستوار نیستند و تصویری قهرمانانه از آنها ساطع نمیشود ولی من فقط باید چیزی را به روی پرده منتقل کنم که برابر با قصه است و در عین حال با فضای کنونی جهان فاصله زیادی نداشته باشد. قرار نیست ما فیلمسازان فقط رویاسازی صرف کنیم.
« ممنتو» فقط 9 میلیون دلار خرج برداشت و تبدیل به یکی از کارهای کلاسیک ژانر جنایی ـ روانی شده است. 15 سال پس از عرضه آن خودتان آن را چگونه تلقی و توصیف میکنید؟
ـ برخی میگویند در فیلمهای کوچک و کم هزینه بهتر میتوان حرفهای دل را زد و بازیهای بهتری از هنرپیشهها گرفت ولی نظر من این است که چارچوب یک قصه سرنوشت آن را تعیین نمیکند و میتوان در فیلمی مثل «Interstellar» نیز بهترین بازیها را به نمایش گذاشت. در همین فیلم فضایی ما کمتر از آن چه عدهای میگویند صحنههای توام با اسپشیال افکت داشتیم. آنچه نظر مرا میگیرد و تشویق و وادار به ساختن یک فیلم میکند، نه لزوماً وسعت و بزرگی یک قصه بلکه میزان جذابیت و تاثیرگذاری آن بر من و مصمم شدنام در این زمینه است. شاید ماجرای موردنظر من کوچک باشد اما اگر روی پرده جواب بدهد، از موضوعات بزرگتر هم برای ساخت فیلم سینمایی بهتر است.
روش دیجیتال هر روز بیشتر باب میشود، آیا از نظر شما این یک الزام غیر قابل اجتناب است؟
ـ همین حالا هم هیچکس ما را مجبور به استفاده از ادوات دیجیتال در کار فیلمسازی نکرده ولی سمت و سوی قضایا به سمت دیجیتال است و این روندی است که باید بپذیرید وگرنه با رسیدن پیشرفت و اختراع بعدی، دو حفره شغلی پیش رویتان خواهد بود و عبور از هر دو طبعاً سختتر از یک حفره است. گاهی هم فکر میکنم این مد روز است که همگان از دیجیتال و بهرههای آن تعریف کنند وگرنه برای سینمادوستان و همین طور فیلمسازان مهمترین مسئله خوب بودن قصه فیلم است و نه ادوات به تصویر کشیدن آن.
کدام فیلمسازان را بیشتر تحسین میکنید؟
ـ ابتدا این را بگویم که مایلم مثل برخی قدمای این رشته تا سنین پیریام کار کنم و حداقل تا 30 سال بعد یعنی وقتی 75 ساله میشوم، فعال باشم. جان هیوستون یک نمونه روشن در این زمینه است که فقط دو سه ماه بعد از اتمام آخرین فیلمش که از قضا نام آن «مُرده» (محصول 1987) بود، درگذشت. استنلی کوبریک نیز بلافاصله بعد از کامل شدن آخرین فیلمش («چشمان کاملا بسته» محصول 1999) از این دنیا رفت. ویژگی منحصر به فرد کوبریک این بود که به رغم کنار آمدن با استودیوهای هالیوودی و سیستم اختصاصی آنها هر فیلمی را که دلش میخواست، میساخت و نه چیزهایی را که استودیوها ترجیح میدادند. استیون اسپیلبرگ هم نمونه جالبی است. او همیشه پیشاپیش هر پروسهای ایستاده که در صنعت فیلمسازی مطرح میشود و همواره در صدر جای دارد. هر فیلمسازی که بتواند مثل آنها باشد، قطعاً به بزرگترین موفقیت ممکن رسیده است.
کدام فیلم سال گذشته را بیشتر پسندیدید؟
ـ امیدوارم جوابی که میدهم منصفانه باشد زیرا به سبب کمبود وقت بسیاری از فیلمها را ندیدم اما در میان آنها که دیدم، «کودکی» کار ریچارد لینک لتر بسیار خوب و غیرمتعارف بود. این فیلم نوعی درس دادن به سایر فیلمسازان هم بوده است تا شاید مثل لینک لتر به سمت موضوعات باارزشتر بروند و کارهای سطحی و معمولی نسازند.