کریستین استوارت تنها 26 سال سن دارد و از همین حالا میتوان به او لقب باتجربه را در صنعت سینما داد. او بازیگری را از سن هشت سالگی آغاز کرد، زمانی که در مدرسهاش هنگام تعطیلات به نقشآفرینی میپرداخت و توسط متخصصهای بازیگری استعدادیابی شد.
به گزارش مووی مگ به نقل از صبا، کریستین استوارت تنها 26 سال سن دارد و از همین حالا میتوان به او لقب باتجربه را در صنعت سینما داد. او بازیگری را از سن هشت سالگی آغاز کرد، زمانی که در مدرسهاش هنگام تعطیلات به نقشآفرینی میپرداخت و توسط متخصصهای بازیگری استعدادیابی شد. استوارت سالها بعد هنگامی که در سری فیلمهای نوجوانپسند ظاهر شد بهشهرت رسید و پرسونای سینماییاش را دچار تحول کرد.
پس از پشتسر گذاشتن تجربههای فراوان، استوارت هنوز در مورد بسیاری از نقشآفرینیهای دوره نوجوانیاش سخن نمیگوید؛ در حقیقت با پیش کشیدن بحث حضور وی در سری فیلمهایی نظیر «گرگ و میش» موضوع بحث را عوض کرده و از افتادن در این مباحث جلوگیری میکند. این عملکرد او با نگاهی کوتاه به کارنامهاش پس از «گرگ و میش» کاملا منطقی بهنظر میرسد زیرا او با دقت نقشهایش را انتخاب کرده و پرسونایی متفاوت در دوران جوانیاش برای خود ساخته است.
اکنون کریستین استوارت شخصیتی بسیار متفاوت با سالهای پیشین دارد و همین تغییر آهنگ مصاحبه با وی را به امری دشوار بدل کرده است؛ برای مثال هیچگاه نباید هنگام هم صحبت شدن با وی نقشآفرینی در کارهایش را «بازیگری» خطاب کنید. حتی ممکن است به واژه «بازی» هم عکسالعمل منفی نشان دهد. در آخرین مصاحبهاش با پلیلیست این رفتار عجیب را اینگونه توضیح میدهد: «بازی» برای من آهنگی چون واژه دروغ دارد، عملکردی که من بهشدت در آثارم از ارائه آن خودداری میکنم و سعی میکنم برخلاف چنین واژههایی کارنامه حرفهایام را بسازم.
موضوع سرباز زدن استوارت هنگام مصاحبهای در مورد حرفه بازیگریاش از مکالمهای آغاز شد که پس از اخذ جایزه سزار با او انجام میشد، جایی که او برای حضور در فیلم الیویه آسایاس با نام «ابرهای سیلز ماریا» با بیشترین تمجیدهای تمام دوران کارنامهاش مواجه شد.
از او میپرسم پس زمانی که شما قصد دارید در اثر دیگری ظاهر شوید اسم آن را چه میگذارید!؟ هرچه باشد استوارت درحالحاضر جزو پرتقاضاترین بازیگران سینما محسوب میشود و حتی در ماههای گذشته شاهد اطلاق عنوان «بهترین بازیگر نسل خود» از سوی آسایاس به او بودیم. پاسخ روشنی نمیدهد و در عوض میگوید: وقتی شما بهعنوان بازیگر چیزی را بازی کنید گویی میخواهید چیزی ساختگی را در نگاه مخاطبان نفوذ داده و حسی دروغین به آنها منتقل کنید. سپس ادامه میدهد: من هرگز نمیخواهم چیزی را با زور بهکسی قالب کنم زیرا این حرکت بهمعنای شکست در دنیای هنرپیشگی است.
شنیدن این عقیدههای کریستین استوارت از این لحاظ عجیب میشود که او دیدگاهی کاملا متفاوت با همنسلهای خود دارد، او در این مورد میگوید: اکثر بازیگران علاقه دارند با تمرکز روی نقشهایشان خود را در قالب شخصیتی که ایفا میکنند غرق کنند اما من علاقهای به این شیوه ندارم، من دوست ندارم خودم را هنگام نقشآفرینی فراموش کنم، دوست ندارم شخصیتی را جایگزین شخصیت خودم کرده و علاقهای به پنهان کردن خودم در پشت ویژگیهای کاراکترها ندارم، اتفاقا من دوست دارم با توسل به هر کاراکتری خودم را بیشتر نشان دهم.
بهعبارت دیگر با خوانده شدن نام استوارت در نقش فیزیکی یا احساسی بلافاصله مخاطب بهیاد ویژگیهای شخص استوارت میافتد و نویسندگان نیز باید با درنظر داشتن ویژگیهای خود استوارت نقشهایی را برای او نگارش کنند. این شیوه مخالفین زیادی دارد و بسیاری معتقد هستند که با بهکارگیری آن تمام نقشهای بازیگر شبیه به هم میشود. اما نکته اصلی حرف و اعتقاد استوارت نیز در همین ویژگی است زیرا درنهایت اوست که باید نقش را ایفا کند و آن را از فیلتر شخصیت خودش عبور دهد. او در این مورد میگوید: اتفاقا من جزو افرادی هستم که اصلا احساس نمیکنم توان ایفای تمام نقشها را دارد، در حقیقت جزو بازیگرانی نیستم که میتوانند نقشهایی که هیچ ربطی به شخصیت خودشان ندارد را ایفا کنند.
برای انجام این کار بازیگران زیادی هستند که میتوانند جای من ایفای نقش کنند، من اینگونه نیستم و هیچگاه اینگونه نخواهم شد چون علاقهای به این کار ندارم، درست است که بحث بر سر کاراکتر است ولی درنهایت این برداشت من از چگونگی تجسمبخشی به کاراکتر در شرایط متفاوت محیطی و اجتماعی است که مهم است. بنابراین این کاراکتر هر شخصی میخواهد باشد درنهایت این من هستم که آن را بهنمایش میگذارم.
برای بسیاری از بازیگران ایفای نقشی محوری در فیلمی از وودی آلن مسئله بسیار مهمی است، زیرا این مهم میتواند مسیر حرفه آنها را تغییر دهد اما در مورد کریستین استوارت ماجرا کمی متفاوت است. مسیر نقشآفرینیهای وی از مدتها پیش مشخص شده است و با اینکه کار آلن را بهشدت تحسین میکند جنس آثار وی را مطابق سلایق خودش نمیداند، در این مورد میگوید: حتی در دوران نوجوانی نیز خودم را علاقهمند به همکاری با او نمیدیدم، حتی طرفدار کارهایش هم نبودم.
واقعیت این است که جزو آن دسته نقشآفرینها نبودم که میگوید برای کار کردن با وودی آلن جان میدهد، من حضور در آثار سادهتر را بیشتر میپسندم و البته باید اعتراف کنم که از کیفیت کاری که آلن ارائه میدهد تحتتاثیر قرار گرفتهام.
نکته جالبی که میتوان در این مورد به سخنان استوارت اضافه کرد حضور وی در تست بازیگری فیلم است، جایی که وودی آلن حتی لحظاتی از آزمون وی را به نقشش در فیلم اضافه کرد، اتفاقی که بهندرت برای انبوه بازیگرانی که با آلن کار کردهاند رخ داده است. استوارت ادعا دارد که از آغاز آزمون بازیگری برای گرفتن نقش تا لحظه به لحظه فرآیند تولید اثر برای او حکم یک سرگرمی را داشته است و دلیل اصلی لذت بردن از همکاری با آلن نیز همین است. استوارت در مورد تست بازیگریاش درست زمانی که جایزه سزار را برده بود توضیح میدهد که: اکثر مردم تصویر روشنی از تست بازیگری ندارند و حتی آنها را بخشی از نقشی که ایفا میکنند نمیدانند، اما من فکر میکنم که انجام این کار ارزشمند است زیرا شما ذات خود را برای رسیدن به نقشی مناسب دیدهاید و برای بهدست آوردن آن تلاش میکنید. هیچ تلاشی بیشتر از این منطقی نیست.
کارنامه کریستین استوارت دلایل موفق بودن او در این سن را توجیه میکند، او در تمام گونههای سینمایی آثار موفقی را ارائه داده است، گرچه گاهی برقراری این توازن برای وی بسیار گران تمام شده است. او در سن 10 سالگی در اثر پرفروشی چون «اتاق وحشت» در کنار جودی فاستر هنرنمایی کرد و همکاری با فیلمسازی چون دیوید فینچر را تجربه کرد. سپس در سری فیلمهای «گرگ و میش» شهرت جهانی را از سر گذراند و پس از آن در فیلمهای فستیوال پسندی چون «کمپ ایکسری» و «به ریلیز خوش آمدید» ظاهر شد و درنهایت با آثار جایزهبگیری چون «ابرهای سیلز ماریا» و «هنوز آلیس» طعم جوایز بینالمللی را چشید.
طی کردن این مسیر این تصور را بهوجود میآورد که استوارت استراتژیای خاص و حرفهای را برای رسیدن بهجایگاه امروزش در نظر گرفته است؛ بازیگری جوان و محبوب که برای گرفتن نقشهای جدیتر در بلاک باسترها ایفای نقش کرده است، گرچه او ادعا میکند که این تغییرات و طی کردن چنین مسیری اتفاقی کاملا غیرمنتظره بوده است. استوارت در این مورد میگوید: متوجه هستم که اگر قدمی به عقب بردارم و از دور به قضیه نگاه کنم کارنامهام بهگونهای است که تمام راه را با برنامهای قبلی طی کردهام، درنهایت هم چنین استراتژیای را میتوان بهمثابه تعریف در نظر گرفت زیرا مشخصا هر نقشآفرینی دوست دارد در فیلمهای خوب ظاهر شود و با سینماگران خوب همکاری کند زیرا چنین عملکردی پرسونای سینماییاش را در حد بسیار بالایی شکل میدهد اما واقعیت این است که من هیچ برنامهای برای رسیدن به چنین جایگاهی نداشتم؛ قضیه کمی پیچیده است.
تشخیص این مسئله که آیا روند روبهرشد استوارت از پیش برنامهریزی شده یا اتفاقی بوده کار بسیار دشواری است، زیرا نه میتوان شواهد را نادیده گرفت و نه میتوان بیدلیل به صداقت استوارت شک کرد ولی درحالحاضر او مسیری رویایی را پشت سر گذاشته و مبدل به یکی از مهمترین بازیگران نسل خود شده است، او برای حسن ختام در این مورد توضیح میدهد: زمانی که در مورد انجام کاری احساس خوبی دارم ناگهان به خودم میآیم و متوجه میشوم که کار را بهدرستی انجام دادهام، در چنین مواقعی هیچ علاقهای به چگونگی انجام آن کار ندارم و حتی دوست ندارم برای انجام چنین کارهایی اعتبار خاصی کسب کنم، زیرا کارنامهای که شما از آن حرف میزنید حاصل اتفاقاتی بسیار ساده است.