نگین توانا : این هفته به شدت درگیر حل کردن مشکلات سایت بودم. نمی دونم چرا هیچوقت این مشکلات تموم نمی شه و همیشه یه جای کار می لنگه! این هفته میثم ما رو مجبور کرد تا بشینیم و فیلم « نیویورک دوستت دارم » رو ببینیم و بگیم که از کدوم اپیزودش خوشمان اومده! خب خیلی هم بد نشد چراکه هرکدام از ماها از اپیزودهای مختلفی خوشمان آمد. من شخصاً اپیزود ” پیرمرد و پیرزن ” رو ترجیح دادم. فکر می کنم این اپیزود حرف های زیادی درباره عشق داشت. تا هفته بعد خدانگهدار
دُرسا کیانفر : کم مشکلات شخصی داریم؟ این هفته هم این آقای میثم ما رو مبجور کرده بشینیم یه فیلم عجیب و غریب به نام ” نیویورک دوستت دارم ” رو نگاه کنیم. منو بگو وقت با ارزشمو گذاشتم یه فیلم چند کارگردانه ببینم و آخرش هم حسرت بخورم … بگذریم. من این هفته بیشتر درگیر یه مقاله پزشکی بودم که باید برای یکی ترجمه می کردم. آخه وضع ما رو نگاه کن، یکی دیگه داره پزشکی می خونه بعد مقاله اش رو من ترجمه می کنم! بگذریم. من از بین اپیزودهای فیلم ” نیویورک دوستت دارم ” اپیزود اول رو ترجیح می دم که اندی گارسیا و هایدن کریستیانسن در اون بازی می کردند. تا هفته بعد خدانگهدار
امیر گلسفیدی : خب من فکر کنم اولین باره که دارم در اینجا می نویسم. جالبه که خودم تاکید کردم چنین بخشی به وجود بیاد اما خودم کمتر می رسم تا مطلب اینجا بذارم. الان که در حال نوشتن این مقاله هستم چشمام به زور باز مانده اما از ترس بعضی ها ! مجبور شدم این هفته دیگه یه مطلب بزارم تا از زیر تیغ فرار کنم!. این هفته ظاهراً میثم همه رو مجبور کرده بود ” نیویورک دوستت دارم ” رو ببین اما به من چیزی نگفت! خب فکر میکنم خیلی خوب می دونه که اگه وقت فیلم دیدن داشته باشم اونو تبدیل به خواب می کنم! امیدوارم کارها تا هفته بعد تمام بشه تا من هم درست و حسابی به سایت برگردم. تا هفته بعد خدانگهدار
محب زاهدی : خب اولین باره که کسی منو مجبور می کنه فیلمی رو ببینم! اما حس خوبیه چون باید با دقت نگاه کنی فیلم رو بعد هم نظرت رو بگی. من از بین اپیزودهای « نیویورک دوستت دارم » سکانس نقاش و آن دختر را ترجیح می دم!. به نظرم حس زیبایی بین این 2 برقرار بود. البته این اپیزود تنها اپیزودی بود که همه از آن بدشان آمد! تا هفته بعد خدانگهدار
میثم کریمی : این هفته به بچه ها پیشنهاد دادم که بدون هیچ دلیلی فیلم « نیویورک دوستت دارم » را نگاه کنند و بگویند از کدام اپیزود خوششان می آید!. البته همانطور که انتظار داشتم همگی بصورت خلاصه فیلم را نگاه کردند به طوریکه وقتی ازشان درباره جزییات فیلم سوال کردم ، هیچکدام چیزی نمی دانست!. اما خودِ من با اپیزود جولی کریستی و شیا لبوف بیشتر احساس نزدیکی می کنم. فکر می کنم این سکانس واقعیت جامعه ما ایرانیهاست چراکه خودمان هم نمی دانیم چرا جامعه ما را تا بدین حد افسرده کرده که زیباییها را از خاطر برده ایم. البته امیدوارم عاقبت مردم مانند شیا لبوف در این سکانس نشود!. تا هفته بعد خدانگهدار
محمد علیزاده : ایشان در تعطیلات هستند!
