خواننده مشهور نارضایتی شدید خود را در مورد پروژه کمپانی یونیورسال در مورد ساخت فیلمی از زندگی خودش ابراز کرده است، اما مدونا نخستین فرد مشهوری نیست که از این مسئله ناراحت میشود.
به گزارش مووی مگ به نقل از بانی فیلم، این خواننده جنجالی خوشحال نیست. می توان گفت پروژه کمپانی یونیورسال که قصد دارد روزهای آغاز کار او را بسازد، یکی از فیلم هایی است که در سالهای اخیر بارها ساخت آن مورد توجه قرار گرفته است. فیلمنامه این فیلم نیز آنقدر مورد توجه بود که در صدر لیست سیاه فیلمنامههای پارسال قرار گرفت. فیلم را مایکل دِ لوکا می سازد که فیلم برنده جایزه اسکار «شبکه اجتماعی» را تهیه کرده بود. به نظر میرسد این فیلم پتانسیل این را دارد که هم از نظر بازرگانی و هم از دید منتقدان جایگاه خوبی کسب کند، اما مدونا میگوید از آن متنفر است.
او در پاسخ به خبر ساخته شدن این فیلم در اینستاگرام خود نوشت: «هیچ کس چیزهایی که من می دانم را نمیداند و هیچ کس چیزهایی که من دیدهام را نمی داند. فقط من میتوانم داستان زندگی خودم را تعریف کنم. هرکس دیگری که سعی کند این کار را انجام بدهد یک شارلاتان و یک احمق است. این یک بیماری اجتماع ماست.» این در حالی بود که بیبیسی اخیرا نسخه ای از فیلمنامه اولیه پروژه را به دست آورد و رخدادهای شرح داده شده در آن را با حقایق مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که این فیلم تا حدود بسیار زیادی دقیق است.
اما به هرحال، حداقل مدونا در جایگاهی قرار دارد که کسانی به سراغ ساخت فیلم زندگینامهای او میروند که کارشان را به خوبی بلد هستند.
اما این خواننده اولین کسی نیست که از فیلم زندگینامهای اش ناراحت است و بسیاری از آدمهای سرشناس دیگر از فیلم هایی که در مورد زندگیشان ساخته شده به شدت ناراضی هستند. شماری از این چهرهها عبارتند از:
دیوید لترمن، «شیفت آخر وقت»
اگر به خودشیفتگی بارز علاقه دارید، «شیفت آخر وقت» بیل کارتر کتابی است که نباید آن را از دست بدهید. این کتاب با جزییات کامل اتفاق هایی را شرح می دهد که وقتی جانی کارسون در سال ۱۹۹۲ از «شو امشب» بازنشسته شد برای تلویزیون آمریکا افتاد و همچنین از رقابت تلخی می گوید که در خلاء به وجود آمده، بین جی لنو و دیوید لترمن شکل گرفت. میتوان گفت لترمن تنها شخصیت متفکر و دلسوزی است که در تمام کتاب پیدا می شود و از او به عنوان یک آدم فکور اصیل که بزدلی سازمانی جلویش را گرفته یاد میشود؛ با این حال این مسئله جلوی لترمن را نگرفت تا مانع اعتراض او شود و وقتی فیلم این کتاب بیرون آمد، چند بار به صورت عمومی به آن حمله کرد.
موقع اکران فیلم، لترمن به انترتینمنت ویکلی گفته بود: «آدمی که نقش من را بازی می کند، مطمئن هستم که بازیگر خوبی است، اما به نظر می رسد که تفسیرش از من این باشد که خب، من یک شامپانزه سیرک هستم. به قیافه اش می خورد دیوانه باشد، انگار یک آدم روانی در حال شکل گیری است.»
هانتر آدامز ملقب به پَچ، «پَچ آدامز»
البته که هانتر آدامز از «پچ آدامز» متنفر است. همه از «پچ آدامز» متنفر هستند. «پچ آدامز» تا حدی بد است که اگر اتفاقی از تلویزیون پخش شود، باعث می شود آدم موقتا از مفهوم تلویزیون متنفر بشود. این فیلم منزجرکننده است، فکر می کند از همه بهتر است و به بدترین شیوه های ممکن گول زننده است و از تقریبا تمام بدترین غرایز رابین ویلیامز استفاده می کند. پس تصور کنید که اگر شما خودتان عملا پچ آدامز بودید چقدر از آن متنفر می شدید. در حقیقت، نگران نباشید چون خود هانتر آدامز در این مورد حسابی صحبت کرده است.
او به مجله نیو رنسانس گفته بود: «بعد از فیلم، حتی یک مقاله مثبت هم در مورد من و کار ما وجود نداشت. باعث شد فرزندانم گریه کنند. میدانستم فیلم این اثر را میگذارد. تصور کنید در رابطه با اینکه من حقیقتا چه کسی هستم این فیلم چقدر سطحی است. من لیستی از ۵۰ کتاب را به عنوان کارتم در کیف پولم نگه می دارم، بنابراین هر وقت کسی میآید جلو و از من امضا می خواهد، یک سخنرانی کوتاه در مورد فرهنگ عامه و اینکه چطور مردم ما را احمق کرده برایش می کنم.»
ایکه ترنر، «عشق چه ربطی به قضیه دارد»
اگر به خاطر «عشق چه ربطی به قضیه دارد» نبود، ممکن بود ایکه ترنر به عنوان مخترع راک اند رول در تمام اذهان باقی بماند. اما حالا، او همیشه به عنوان یک آدم بد در ذهن مردم ثبت شده است. این فیلم «ایکه» را به عنوان آدمی خشن که دوست دارد کنترل همه چیز را به دست بگیرد به تصویر کشید و اعتبار و تصویر عمومی او دیگر هرگز خودش را باز نیافت. نیازی نیست که گفته شود که او ضرورتا از هواداران فیلم نبود.
او به لس آنجلس تایمز گفت این فیلم او را بد به تصویر می کشد چون او هرگز نسبت به همسرش تینا ترنر با خشونت رفتار نکرده است. البته می گوید فقط یک کم. او گفت: «تنها باری که من با مشت به تینا زدم آخرین باری بود که با هم دعوا کردیم. قبل از آن، دعواهای مان، یا چَک های کوچک مان، یا هر چیزی که بودند، فقط درباره رفتار بودند… او آن رفتار را با خودش روی صحنه میبرد و این واقعا من را افسرده می کرد. بنابراین بعد از نمایش، به او یک سیلی یا چیزی می زدم.» !!
جولین آسانژ، «دسته پنجم»
برای تمام کسانی که در گاردین کار میکنند قضاوت کردن در مورد فیلم «دسته پنجم» بدون هرگونه قصد و نیت خاصی غیرممکن است چون همه آنها در آن فیلم حضور دارند. اما خوشبختانه موضوع اصلی فیلم یعنی جولین آسانژ به اندازهای باهوش بود که نگاه منتقدانه خود را حفظ کند. در نامه ای به بندیکت کامبربچ بازیگر اصلی این فیلم پیش از ساخته شدن این فیلم، آسانژ آن را «اثری از فرصت گرایی سیاسی، تاثیرگذاری، انتقام و بالاتر از همه، بزدلی» خواند و نوشت: «این فیلم می خواهد قدرت ما را با ضعف ببرد. علاقه و عشق ما را با دستکاری از بین ببرد. وقار را با پارانویا ببرد… و بالاتر از همه، حقیقت را با دروغ ببرد.»
او همچنین به کامبربچ گفت که اگر او در این فیلم نقش آفرینی کند، «مسیرهای ما برای همیشه با یکدیگر در هم تنیده میشوند»، که البته در نهایت مشخص شد نظرش کاملا بیمورد بوده چون انگار فقط شش نفر فیلم را تماشا کردند و چهار نفر از آنها از آن متنفر بودند.
وایتی بالجر، «عشاء ربانی سیاه»
وایتی بالجر فیلم «عشاء ربانی سیاه» را تماشا نکرده، چون سرش شلوغ است و در حال حاضر دارد دو دوره زندان ابد را به خاطر نقشی که در قتل ۱۱ نفر ایفا کرده بود، پشت سر میگذراند. با این حال، او افکار خودش را دارد. با استناد به گفتههای هنک برنان وکیل مدافع او، «تا جایی که به جیمز بالجر مرتبط میشود، جانی دپ اگر دوباره نقش کلاه دوز دیوانه را در نقش شخصیت او بازی می کرد هم فرقی نمیکرد. طمع هالیوودی پشت این تلاش و هجمه برای به تصویر کشیدن موکل من جای دارد و این فیلم آن ماجرای اصلی که در پرونده موکل من به وجود آمد را نشان نداد… نقش داشتن دولت فدرال در تک تک آن قتل ها نادیده گرفته شد.» با این حال این نقل قول روی پوسترهای فیلم نقش نبست و البته فیلم هم نفروخت.