کشتن گوزن مقدس اخرین ساخته ی یورگس لانتیموس روایتی غریب از مکافاتیست که گویی متعلق به زمانۀ ما نیست. در برابر هجوم ترس و اضطراب از عقوبتی که فیلم به مخاطب القا میکند، سخت نیست سپر دفاع برداشتن و با پایان فیلم نفسی بهراحتی کشیدن، با این فرض که چنین تاوانی فقط بر پردۀ سینما نقش میبندد و با هیچ منطق و کیفری در جهان ما سازگاری ندارد. اما، اگر به اسطوره برگردیم، غرابت و شدت عقوبت گناه معنایی دیگر مییابد.
استیو مورفی ( کالین فارل) جراح قلب مشهوری است که در حين جراحی اشتباهی مرتکب می شود و قلب بیمار زیر دستانش از تپش میایستد. پس از این واقعه، فرزند شانزده سالهی بیمار –مارتین (بری کوهگن)- آهسته و به عنوان دوست به جراح و خانوادهاش نزدیک می شود و در مواجههای عجیب از او میخواهد تا به جبران خون پدرش یکی از اعضای خانوادهی خود را بکشد یا شاهد ابتلای تک تک آنها به مرضي کشنده باشد. تقدیری شوم که استیو را ناگزیر به رویایی با مکافات عملش میکند
کشتن گوزن مقدس ارتباط عمیق و پررنگی با اساطیر یونان باستان دارد که تقدیر، گناه و مکافات از مفاهیم کلیدی آن است. از ادیپ شهریار سوفوکل گرفته تا مدئاي اورپید، تراژدی یونان باستان روایتگر سرنوشت قهرمانهایی است که خطايي مرتکب شدهاند و شاید هم اندک زمانی، با فراموش کردن عواقب گناه، به اوج غرور و افتخار رسیده اند، در نهایت اما، لحظهی ناگزیر مکافات فرارسیده و عقوبتی سهمگین گرفتارشان كرده است؛ ادیپ كرامت و احترام پادشاهي از کف می دهد و با چشمانی نابینا راهی تبعید میشود، و مدئا به اجبار فرزندانش را با دستان خویش دار میزند.
عنوان فیلم برگرفته از اسطوره ی یونانی دیگری است در باب خطا و مکافات که اورپید در نمایش ایفیگنیا در اولیس (۴۱۳) روایتش می کند. اگاممنون، پادشاه تروا، هنگام شکار در بیشهزارهای آرتمیس بهتصادف گوزنی مقدس را میکشد. به مکافات این گناه، آرتمیس ایزدبانوی شکار او را مجبورمیکند دخترش ایفیگنیا را درپیشگاه خدایان قربانی کند. اما این بار درست در لحظهی آخر رهاييِ مقدس، همچون ماجرای ابراهیم و اسحاق، فرا میرسد؛ خدایان گوزن دیگری میفرستند تا بهجای ایفیگنیا قربانی شود.
ويرانشهر یورگس لانتیموس ولی عاری از حضور خدایان است: نیرویی مقدس که به پشتوانهی قدرتش بشود امیدي هرچند اندك به بخشودگی داشت یا سنگینی بار فرزندکشی را سبکتر کرد. در این جهان مکافاتگیرنده غایب است و گناهکار برخلاف پیشینیان اساطیریاش از پذیرش گناه سرباز میزند. استیو مورفی به سادگی خطا و کوتاهیاش را در نوشیدن الکل پیش از جراحی نادیده میگیرد و حتی لحظهای دچار ندامت و عذاب وجدان نميشود. در حقیقت، چیزی که در طول فیلم استيو را آزار میدهد نه ماهیت گناه که ضرورت پرداخت تاوانی چنین سنگین برای آن است. در قاموس او خطاهایی از ایندست را میتوان ناديده گرفت و فراموش کرد. مگر پدر مارتین چه فرقی باصدها بیمار دیگری دارد که در حین جراحی از بدِ حادثه یا خطای انسانی جان میدهند؟ سؤال این است که آیا اتفاقی بودن گناه از بار مجازات و مسئولیت خاطی کم میکند؟ نقش تعهد و اعتراف به گناه چیست؟ آیا اگرمورفی هم همانند راسکلنیکفِ جنایت و مکافات به مکافات گناهش در چهار گوشهی میدان اصلی شهر میایستاد و با صدای بلند به جرمش اعتراف میکرد، امیدی برای بخشش ورهایی در کاربود؟
دنیای آشوبزده و هراسانگیز فیلم اما از هرگونه قداست و امیدی برای رهایی خالی است. دیگر ندایی از آسمان آگاممنون و ابراهیم را از قربانی کردن عزیزشان معاف نمیکند. راهی نیست جز مقهور این قدرت ناشناخته بودن و حساب پس دادن در پیشگاه نیرویی که حضور ندارد و حتی نمیشود به درگاهش التماس و زاري کرد. قهرمانی هم در کار نیست، مورفی، برخلاف تصویر انسانی و متشخصی که در خانواده و محیط کار برای خود ساخته، فردی است بزدل، عصبی ومنفعتطلب که آرامآرام ماهیت اصلی خود را لومیدهد: جراح قلبی که در سکانس اول فیلم در ارتباطی مستقیم و بیواسطه با شریان حیاتی زندگی بیمارانش نشان داده میشود، نه شجاعت اعتراف به خطا دارد و نه جسارت مواجهه با عقوبت.
اشاره ی لانتیموس به اسطوره ی شکار گوزن مقدس تا اواسط فیلم در سطح عنوان باقی میماند و بعدتر با نمایش تفنگ شکاری در صحنهی کشتن (و یا شکار) یکي از اعضای خانوادهی مورفی آشکارتر میشود. در سکانس کابوسوار و تکاندهندهای که مورفی با چشمان بسته و تفنگی در دست در وسط اتاق میچرخد تا قربانیاش را پیدا کند، تقدیر که تا پیش از این غایب صحنه ی نمایش بود نقش پررنگ تری پیدا میکند. درست همانگونه که مرگ پدر مارتین که آغازگر چرخهی مکافات بوده، ناخواسته و اتفاقی رخ داده است (اگر نیمههشیار بودن جراح را بعد از نوشیدن چند گیلاس الکل پیش از جراحی نادیده بگیریم). حالا هم این دست تقدیری ناشناخته است که قربانی را بهطور اتفاقی از میان عزیزان مورفی بر میگزیند و انگار مثل همیشه این ضعیفترین و بیگناهترین است که باید برود تا مکافات به سرانجام برسد.
در سرتاسر فیلم عوامل تهدیدکننده و اضطرابزا حضور پررنگ و کلیدی دارند ولی همچون تقدیر ناشناختهاند و چه هراسی بالاتر از تهدیدی که نمیشناسیماش؟ از حرکات موذیانهی دوربین در پشت سر استیو در راهروهای بیمارستان گرفته که همچون درندهای به انتظار لحظهی شکار قربانی است تا موزیک شوم و دلهرهآور، همه، حضور نیرویی نامرئی و قدرتمند را تصویر میکنند که در پی هجوم به آرامش خیال شخصیتهای فیلم است. حتی مارتین که نقطهی اوج حملات و نفرت مورفی است بیشتر به پیغامرسان تقدیر شباهت دارد تا ایجادکنندهی آن تهدید. حقیقتی که پوچی و استیصال پنهان در رفتار مورفی را در زندانی کردن یا کتک زدن او بیش از پیش آشکار میکند. مورفی مستأصل است چون نمیداند از طرف چه کسی مجازات میشود. او تنها میداند با قدرتی مرعوبکننده روبروست که جای هیچ انعطاف یا رهايي برای او باقی نگذاشته است.
یورگس لانتیموس در کشتن گوزن مقدس جهانی را تصویر میکند که خالی از امکان رهایی است. آدمها غرق در داشتهها و اندوختههایشان از هر عطوفت و مهری که به سود و منفعت منتهی نشود تهی هستند. هدیهها نشانی از محبت ندارند و بهمنظور تطمیع یا پنهان کردن هدفی خبیث رد و بدل میشوند، و گفتگوها خشک و عاری از احساساند. در چنین فضایی آدمها نهتنها قربانی خویش و یکدیگر، بلکه قربانی تقدیر اساطیری هراسناکی هستند که در پشت صحنه بازیشان را بهنظاره نشسته و هرگاه اراده کند نابودشان میکند؛ به همان سردی و بیتفاوتی که آدمها خود دست به ویرانی یکدیگر میزنند.
منتقد : مونا رحیم پور
این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد.
به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید
کشتن آهوی مقدس : The Killing of a Sacred Deer
کارگردان : Yorgos Lanthimos
نویسنده : Yorgos Lanthimos, Efthymis Filippou
بازیگران :
Nicole Kidman…Anna Murphy
Alicia Silverstone…Martin’s Mother
Barry Keoghan…Martin
Colin Farrell…Steven Murphy
رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای 17 سال)
ژانر : بیوگرفی
زمان : 121 دقیقه