وقتی که در بازی تاج و تخت شرکت می کنید یا برنده می شوید یا می میرید. این بازی خشونت بار، شرورانه و بیرحم است و مناسب افراد دلرحم نیست. در طی هشت فصل سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) افراد بسیار زیادی کشته شدند و از آنجایی که این سریال بازی مرگ و زندگی بود، خوش شانس هستید که پایان آن را دیدید!.
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، برخی از این افراد بعد از مرگ زنده شدند، برخی را به ندرت می شناختیم و بسیاری از آن ها را چنان خوب می شناختیم که یک یا دو یا ۲۰۰ اشک هنگام مرگشان ریختیم. بر اساس یک مدل رتبه بندی ۱۰ امتیازی، در ادامه این مطلب غم انگیزترین مرگ های سریال «بازی تاج و تخت» را با جزییات شخصیت و نحوه مرگشان ارائه کرده ایم.
۱۰- ییگریت
ییگریت دختری از مردمان وحشی یا همان وایلدلینگ ها و یا آنطور که خودش می گفت از مردمان آزاد. او در جریان ماجراجویی و جاسوسی جان اسنو در آنسوی دیوار عاشق او می شود. ییگریت شخصیتی بسیار صریح داشت، افسونگر بود و در استفاده از تیر و کمان استعداد قابل توجه داشت و البته در هر نبردی می توانست به خوبی از خود دفاع کند و زنده بماند.
زمان مرگ: فصل چهارم، اپیزود نهم، نگهبانان روی دیوار (The Watchers on the Wall)
علت مرگ: اُلی در طی نبرد کاسل بلک وقتی که دید او تیرش را به سمت جان اسنو نشانه گرفته (اگر چه قصد کشتن جان را نداشت و این کار را نمی کرد) ییگریت را هدف تیر خود قرار داد و کشت.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۸٫۵- عشق واقعی جان اسنو درست در برابر چشمانش مورد هدف قرار گرفت، در حالی که این دو تازه چشم در چشم شده و لبخندی دردناک بر لبان ییگریت نشسته بود. از همان ابتدا مشخص بود که رابطه این دو به شکل تراژیکی به پایان خواهد رسید اما این موضوع باعث نشد که مرگ ییگریت برای ما گران نباشد.
۹- ریکان استارک
ریکان کوچک ترین فرزند خانواده استارک بود که به ندرت سخن می گفت و کمتر از دیگر فرزندان خانواده او را می شناختیم. با این وجود برادران و خواهرانش علاقه زیادی به ریکان داشته و مدت زمان طولانی در داستان توانست زنده بماند.
زمان مرگ: فصل ششم، اپیزود نهم، «نبرد حرامزاده ها» (Battle of the Bastards)
علت مرگ: پیش از شروع نبرد رمزی بولتون در حالی که وانمود می کرد او را آزاد کرده و سالم نزد جان اسنو بازخواهد گرداند، از پشت او را مورد هدف تیر خود قرار داد.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۸٫۵- روش سادیستی رمزی برای کشتن ریکان بسیار دردناک بود، به خصوص برای جان اسنو که از نزدیک شاهد این اتفاق بود. بازگشت ریکان به ماجراهای سریال در ابتدا هیجان انگیز جلوه کرد اما مشخص شد که او تنها برای مرگی تراژیک بازگشته بود.
۸- میستر لووین
میستر لووین یک پیرمرد مهربان و دوست داشتنی بود که وفاداری بی حد و مرزی به خاندان استارک داشت و در واقع نقش سرپرستی برن و ریکان را در وینترفل ایفا می کرد، به خصوص پس از مرگ ند استارک. او با پیشنهاد نگه داشتن اوشا به عنوان زندانی، جان او را نجات داد، و پس از تسخیر وینترفل توسط ثیون گریجوی، به برن و ریکان کمک کرد پنهان شوند زیرا ثیون قصد کشتن آن ها را داشت و میستر لووین با این کار جان این دو را نجات داد.
زمان مرگ: فصل دوم، اپیزود دهم، والار مورگولیس (Valar Morghulis)
علت مرگ: بعد از این که میستر لووین در جریان حمله رمزی به وینترفل و تسخیر آن زخمی شده بود، اوشا به رنج او پایان داد.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۸٫۵- میستر لووین وفادارترین و مورد اعتمادترین متحد خاندان استارک بود که مرگی طولانی و دردناک را تجربه کرد.
۷- میساندی
میساندی در کودکی توسط برده داران از خانه اش در ناث ربوده می شود. در ادامه او به عنوان مترجم برای یکی از برده داران آستاپور کار می کند اما توسط دنریس تارگرین خریداری و آزاد می شود. در مسیر به قدرت رسیدن دنریس، میساندی تصمیم می گیرد به عنوان مشاور در کنار او مانده و به مورد اعتمادترین مشاور او تبدیل می شود.
زمان مرگ: فصل هشتم، اپیزود چهارم، آخرین استارک ها (The Last of the Starks)
علت مرگ: به عنوان تلافی قبول نکردن پیشنهاد سرسی لنیستر برای تسلیم شدن دنریس، کوهستان او را گردن زد.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۹- وقتی از تراژیک بودن مرگ های «بازی تاج و تخت» صحبت می کنیم این یکی بدون شک در میان تراژیک ترین ها قرار خواهد داشت. میساندی از زمان حضورش در داستان و در فصل سوم همواره به عنوان یکی از قوی ترین و تحسین شده ترین شخصیت های سریال مورد توجه طرفداران قرار داشت. او جوان، بسیار باهوش و در برابر مشکلات و سختی ها انعطاف پذیر و صبور بود. میساندی تمام عمرش را به عنوان برده یا در نبردی که متعلق به دیگران بود زندگی کرد و به نظر می رسید که در نهایت به آرامش و زندگی بدور از جنگ و خشونتی که می خواست نزدیک شده است. او عشقش را پیدا کرده و قرار بود بعد از پایان نبردها به سرزمین پدری اش بازگردد. همچنین تماشای کشته شدن یکی از مورد اعتمادترین حامیان دنریس و البته نزدیک ترین دوست او توسط شخصیتی منفور مانند سرسی بسیار دردناک بود. تنها نکته امیدبخش مرگ او این بود که در لحظات آخر زندگی اش نیز ضعف نشان نداده و با قامتی پیروزمندانه و در کمال شجاعت خود را به شمشیر کوهستان سپرد.
۶- اوبرین مارتل
اوه، اوبرین مارتل. افعی سرخ اولین کسی بود که ما را با قلمرو دورن آشنا کرد و بدون شک خیلی زود دلمان برایش تنگ شد. او به کینگز لندینگ آمده بود تا انتقامی که سزاوارش بود را از کوهستان بگیرد، مردی که به دستور تایوین لنیستر، خواهر و فرزندان اوبرین را پس از تجاوز به قتل رسانده بود. اوبرین در طول حضورش در کینگز لندینگ چپ و راست به سرسی توهین می کرد و کنایه می زد و ابایی از این کار خود نداشت و البته به دنبال فرصتی برای انتقام می گشت که البته به نحوی موفق به انجام آن شد.
زمان مرگ: فصل چهارم، اپیزود هشتم، «کوهستان و افعی» (The Mountain and the Viper)
علت مرگ: کوهستان در جریان نبردی که قرار بود سرنوشت تیریون لنیستر را تعیین کند صورت و جمجمه اوبرین را با دست هایش خرد کرد.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۹- پدرو پاسکال در نقش اوبرین مارتل تنها ۳۰ دقیقه در سریال «بازی تاج و تخت» حضور داشت اما بازی و نقش او چنان تاثیرگذار بود که خیلی زود به یکی از شخصیت های محبوب سریال تبدیل شد. اوبرین هر چیزی که طرفداران سریال می خواستند در خود داشت: او اعتماد به نفس بالایی داشت، نجیب بود، برای انجام وظیفه و خواسته اش اشتیاق زیادی داشت و خستگی ناپذیر برای دستیابی به عدالتی که خانواده اش سزاوار آن بود تلاش می کرد. شاید اگر این شاهزاده دوست داشتنی آنقدر جسور و مغرور نبود که خیلی زود رو در روی کوهستان قرار گیرد، بدون شک مدت بسیار بیشتری زنده مانده و شاید به انتقامش می رسید. اما فصل چهارم با احساسات ما بازی می کرد و انتظارات و آرزوهای ما را یکی یکی قربانی نمود. در ابتدا به نظر می رسد که اوبرین به عدالتی که می خواهد دست یافته و لنیسترها را به سزای اعمالشان می رساند. اما اینجا بازی تاج و تخت است و با یکی از هولناک ترین و غیرمنتظره ترین مرگ هایی که تاکنون روی پرده نقره ای به نمایش درآمده روبرو شدیم. سکانس کشته شدن اوبرین مارتل بسیار شوکه کننده بود زیرا نه تنها با این اتفاق اوبرین مارتل را از دست دادیم بلکه مرگ او به معنای مرگ تیریون نیز بود.
۵- راب استارک
مردی که تقریباً به اندازه پدرش مردی نجیب و باشرافت بود و البته سیمای بسیار جذابی نیز داشت، راب استارک به عنوان پادشاه شمال و وقتی که تلاش خود برای انتقام خون پدرش را آغاز کرد به شهرت و اعتباری قابل توجه دست یافت. اما راب وقتی که قول خود برای ازدواج با یکی از دختران والدر فری را زیر پا گذاشته و به جای آن با تالیا ازدواج کرد، سرنوشت تراژیک خود را رقم زد. او این کار را به خاطر عشق واقعی آن را انجام داد که همین موضوع عشق و مرگ او را قابل درک و البته تراژیک کرد.
زمان مرگ: فصل سوم، اپیزود نهم، باران های کاستامر (The Rains of Castamere)
علت مرگ: راب استارک در جریان عروسی خونین توسط یکی از اعضای خاندان فری مورد هدف تیر قرار گرفته و سپس رووس بولتون خنجرش را در قلب او فرو کرد.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۹٫۵- راب یکی از تنها شخصیت های دوست داشتنی باقیمانده پس از نبرد ۵ پادشده بود و مرگی بسیار وحشیانه و تراژیک را تجربه کرد، به ویژه پس از آن که جنازه او پس از دوخته شدن سر گرگش به آن، در انظار عمومی چرخانده شد. بی دلیل نیست که سکانس عروسی خونین در سریالی به خشونت و بیرحمی «بازی تاج و تخت» متمایز باقی مانده است.
۴- ادارد «ند» استارک
ند استارک شرافتمندترین و محترم ترین شخصیت حاضر در «بازی تاج و تخت»، نگهبان شمال و دست راست پادشاه بود که همه او را مردی شجاع، وفادار و قابل اعتماد می دانستند. فرزندان خاندان استارک او را سمبل خود دانسته و تقریباً تمام لردهای خاندان های بزرگ هفت قلمرو به او احترام می گذاشتند. شخصیت او برای دنیای وستروس بیش از حد نجیب و خوب بود اما تمایل و شوق او برای انجام بهترین و درست ترین کار باعث مرگش شد.
زمان مرگ: فصل اول، اپیزود نهم، «بیلور» (Baelor)
علت مرگ: به دستور جافری برثیون، ادارد استارک در برابر چشمان دخترانش، سانسا و آریا، در کینگز لندینگ و توسط سر ایلین پین گردن زده شد.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۹٫۵- در لحظه، سکانس مرگ ند استارک برایمان بسیار دردناک، شوکه کننده و غم انگیز بود و فکر می کردیم که هیچگاه آن را فراموش نخواهیم کرد. این اولین باری بود که فهمیدیم «بازی تاج و تخت» سریال متفاوتی است، باید مسائل را جدی گرفته، انتظار هر اتفاق بدی را داشته باشیم و به شخصیت های محبوبمان دل نبندیم. اما مرگ ند استارک کاتالیزور اتفاقات آتی کل سریال شد و روح او همواره با فرزندانش همراه بود، دستکم با آن دسته از فرزندانش که هنوز زنده اند.
۳- کاتلین استارک
کاتلین استارک، بانوی وینترفل، از خاندان تالی بوده و خود و خاندانش برای محافظت از استارک ها از هیچ تلاش و فداکاری فروگذار نمی کردند. او بسیار بیشتر از خودش، به ند و فرزندانش علاقه داشت و برای نجات آن ها حاضر بود از جانش بگذرد.
زمان مرگ: فصل سوم، اپیزود نهم، باران های کاستامر
علت مرگ: یکی از افراد والدر فری گلوی او را در جریان عروسی سرخ برید.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۱۰- شیوه مرگ کاتلین استارک بسیار دردناک بود. هر چند برای یک لحظه فکر می کردیم که او می تواند از این کشتار جان سالم به در ببرد اما ناگهان گلویش بریده شد و نگاه دردناک او در لحظه قتل سریع و بی صدایش، از دست دادن او را برای طرفداران غیرقابل تحمل تر کرد. به این نکته هم اشاره کنیم که او لحظاتی قبل از مرگ شاهد کشته شدن پسر ارشد و نوه متولد نشده اش بود. مرگ او بدین شکل بدترین و بیرحمانه ترین مرگی بود که می توانستیم تصور کنیم.
۲- هودور
هودور در اصطبل های وینترفل کار می کرد. به لطف جثه بزرگش او قادر بود برن استارک را در جریان فرارش از دست ثیون گریجوی به دوش بگیرد. اگر چه هودور از لحاظ عقلی و ذهنی ناتوان بود اما بسیار دوست داشتنی، مهربان و به خاندان استارک وفادار بود.
زمان مرگ: فصل ششم، اپیزود پنجم، «در» (The Door)
علت مرگ: هودور در تلاش برای نجات جان برن و میرا توسط مردگان زنده شده کشته شد.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۱۰۰- هودور یکی از بی آزارترین و دوست داشتنی ترین شخصیت های کل سریال بود. غم انگیزترین بخش مرگ او، افشای همزمان داستان دوران کودکی و ماجرای اسمش بود: ناتوانی ذعنی او نتیجه مستقیم سفرهای برن استارک در زمان بود. در واقع او در همان دوران کودکی برای مراقبت و نجات جان برن برگزیده شده و اسم عجیب او ارتباط مستقیمی با مرگش داشت.
۱- شیرین برثیون
شیرین دختر و تنها فرزند زنده استنیس برثیون بود که در کودکی به بیماری پوستی فلس خاکستری دچار شده بود اما پدرش موفق شد درمانی برای او پیدا کرده و او را از مرگ نجات دهد. شیرین بسیار باهوش، مهربان و باسواد بود و برای آموختن خواندن و نوشتن به سر داووس و گیلی مشتاقانه وقت می گذاشت. در واقع سر داووس مانند فرزند خود برای این دختر دوست داشتنی اهمیت قائل بود و شیرین نیز برای تمام کسانی که به او نزدیک می شدند یک حامی بود.
زمان مرگ: فصل پنجم، اپیزود نهم، «رقص اژدهایان» (The Dance of Dragons)
علت مرگ: شیرین به عنوان قربانی خدای روشنایی توسط ملیساندر و به دستور استنیس زنده زنده سوزانده شد.
نمره غم انگیز بودن مرگ: ۱۰۰۰- مرگ شیرین به شکل هولناکی بیرحمانه و دردناک بود حتی با استانداردهای «بازی تاج و تخت». تماشای مرگ او بسیار سخت بود و این فداکاری در نهایت هیچ نتیجه ای نداشت زیرا استنیس در برابر ارتش رمزی بولتون شکست خورده و در نهایت کشته شد.