اپیزود 3 سریال جذاب و تماشایی گیسو (فصل دوم عاشقانه) به مرحله پخش رسیده است. در این پست نحوه دانلود قسمت سوم سریال گیسو را در کنار دانلود قسمت 11 یازدهم ملکه گدایان، قسمت 13 سیزدهم سریال قورباغه و قسمت چهارم 4 می خواهم زنده بمانم را برای استفاده کاربران گرامی مهیا کرده ایم.
پس از موفقیت چشمگیر فصل اول سریال عاشقانه فصل دوم عاشقانه (با نام فرعی گیسو) به کارگردانی منوچهر هادی و با حضور انبوهی از سوپراستارهای مشهور و نامی سینمای ایران از جمله ساره بیات، محمدرضا گلزار، هومن سیدی، حسین یاری، هانیه توسلی، بهاره رهنما، مسعود رایگان، شمسی فضل الهی، سانیا سالاری، علیرضا زمانی نسب، آزاده ریاضی، بیژن امکانیان، سید جمشید حسینی و همچنین بازیگر زن ایتالیایی جولیا پانلی تولید و آغاز به پخش شده است.
جهت دانلود قسمت 3 سریال گیسو (عاشقانه 2) به لینک زیر:
و همچنین سایر قسمت های این سریال جذاب و تماشایی به این لینک مراجعه کنید:
در قسمت های پیشین گیسو چه اتفاقاتی رخ داد؟
اپیزود دوم سریال گیسو در جایی آغاز می شود که سهیل در حال تهیه تاج گل برای مزار ریحانه است و پگاه نیز در منزل خود، وظیفه نگهداری از دنا را بر عهده دارد تا به مراسم خاکسپاری بروند. در همین حال ولی پگاه که از قبل قرار ملاقات و معارفه ای را با مسوولین بهزیستی جهت دیدار از خودش و سهیل را تدارک دیده بود تا صلاحیت وی برای به سرپرستی گرفتن کودک را بررسی کنند. در همین حال که پگاه با سهیل تماس می گیرید تا وی به این قرار ملاقات برسد، طبق معمول، مشاجره ای کوتاه بین این دو پیش می آید. سهیل می گوید که نمی تواند در این اوضاع که باید کمک و یاری دهنده رضا در مراسم تدفین همسرش باشد، به محل مورد نظر برسد. در نهایت مددجویان بهزیستی از راه رسیده و در حالی که با غیبت سهیل مواجه می شوند، خانه را ترک کرده و ادامه این ملاقات را به روزی دیگر موکول می کنند. در همین حال که از سمتی پیمان در حال تهیه بلیت و برگشتن از امریکا است، مراسم خاکسپاری برگزار می شود. مادر و پدر درسا نیز که در این مراسم حاضر شده اند از مکان و وضعیت درسا اظهار بی اطلاعی می کنند و سعی می کنند که از پگاه پرس و جو کنند. ولی مهم ترین اتفاقی که در در این مراسم رخ می دهد حضور مامورین پلیس مفاسد اقتصادی است که با ارایه حکم جلب، محسن شکیبا را با خود می برند. ظاهرا وی با پرونده های فسادآمیز بسیاری دچار این گرفتاری و بازداشت شده است. پرونده وی به قدری سنگین است که با قرار وثیقه هم نمی توان باعث آزادی موقت وی شود و همچنین رد پای جاج یونس نیز به طور کمرنگ دیده می شود. به همین جهت است که مامور رسیدگی به این پرونده، دستور ممنوع خروجی یونس شکیبا از تهران را نیز صادر می کند. در ادامه مراسم و در خانه شکیبا نیز اتفاقات بسیاری می افتد، خانمی که دقیقا مشخص نیست که چه کسی است با ایجاد جو منفی و دامن زدن به پرونده فسادآمیز خانواده شکیبا، باعث ایجاد تشنج در محل می شود. پگاه سعی می کند که محترمانه وی را از مراسم اخراج کند. همچتین پگاه یک بار دیگر به سمت سهیل می رود تا او را ترغیب به انجام خواسته اش کند. به نظر می رسد که پگاه با وجود همه نارضایتی ها همچنان به سهیل علاقه دارد ولی شاید آن را به دلیل غرور ابراز نمی کند! در سکانس های بعدی، زمانی که سهیل و پگاه برای ادامه صحبت هایشان به داخل ماشین رفته بودند، فردی شرور با تهدید و خشونت سعی به آسیب رساندن به وی می کند. فردی که ادعا می کند پگاه فرزندش را در زمان بارداری همسرش، سقط کرده است. مشاجرات این ها به درگیری و برخورد تند سهیل همراه می شود و سپس به کلانتری می روند. فرد ضارب در نهایت بازداشت شده و سهیل پگاه نیز کلانتری را ترک می کنند. مهم ترین سکانس این قسمت در فرودگاه رخ می دهد. در جایی که همه به پیشواز درسا و پیمان آمده اند ولی با صحنه عجیبی روبرو می شوند. بعد از مدت ها بی خبری از سرنوشت درسا، و در حالی که پدر و مادرش کماکان در انتظار او هستند، پیمان از گیت وروردی، در حالی به سمت رضا و سهیل می آید که یک خانم نیز وی را همراهی می کند و او کسی نیست جز لوسی که همسر جدید و ایتالیایی پیمان نیز می باشد. در نهایت مشخص می شود که در جریان مهاجرت این دو به امریکا، درسا با فریب، پیمان، اموال او را مال خود کرده و پس از طلاق از او، با فرد دیگری ازدواج می کند. البته این چیزی است که پیمان بازگو می کند و شاید در قسمت های بعدی حقایق دیگری عنوان شود. برای پی بردن به جزیبات بیشتر باید به تماشای قسمت سوم گیسو بنشینیم. شما را دعوت به تماشای این قسمت از گیسو می کنیم.
سریال جدید می خواهم زنده بمانم یک سریال بسیار خوش ساخت و تماشایی می باشد که در دهه 60 خورشیدی روایت می شود. سریال مضمونی عاشقانه، خانوادگی و جذاب دارد که در همان قسمت های اولیه توانست نظر بسیاری از مخاطبین را جلب کند. تماشای این سریال را توصیه اکید داریم به شما کاربران گرامی. قطعا از دیدن این سریال پشیمان نخواهید شد.
جهت دانلود قسمت 4 سریال می خواهم زنده بمانم و همچنین سایر قسمت های آن بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود سریال می خواهم زنده بمانم قسمت چهارم
در قسمت های پیشین سریال می خواهم زنده بمانم چه اتفاقاتی رخ داد؟
اپیزود سوم میخواهم زنده بمانم در جایی آغاز می شود که کاوه برای معرفی کردن خود به ژاندارمری می رود. مشخص نیست با وجود فرد مراقبی که در همه جا در تعقیب وی بوده است، کاوه چطور و چگونه این کار را عملی کرده است تا از شر مافیای مواد مخدر به مامورین پلیس پناه ببرد و بدین گونه در امان باشد. البته شاید این هم نقشه ای دیگر باشد. در ادامه شاهد بحث و جدل مامورین مافوق در پرونده آقای حقی هستیم که خبر از جابجایی در مامور مستقیم رسیدگی به پرونده وی هستیم. به نظر می رسد که امورات مربوط به آزادی یا حداقل تخفیف در مجازات وی در حال انجام است. هما که بسیار مستاصل و از آن سو مصر است برای مهیا کردن پولی که لازم دارد برای آزادی پدرش، به هر دری می زند. به خانه عمویش می رود ولی او که خود در این ماجرا متضرر شده است، پولی در بساط ندارد. پس از این ها، هما به فکر فروختن جهزیه اش می افتد، یکی از دوستانش چند تکه طلایی که داشته است را به او به عنوان قرض می دهد. همه پول ها را جمع کرده ولی خود نیز می داند که این رقم بسیار کمتر از رقم درخواستی آقای شایگان است. کاوه به دیدار هما می آید و سعی می کند در این شرایط سخت به او دلداری بدهد. هما پس از جمع آوری پول هایی که توانسته است تهیه کند طبق قرار قبلی به دیدار شایگان می رود. در این ملاقات صحبت های بوداری بین هما و شایگان رد و بدل می شود. این احتمال وجود دارد که شایگان عاشق هما شده باشد و در ازای پذیرفتن وی، مشکلش را حل کند. در سکانس های بعدی کاوه به بیمارستان جهت دیدار با شیوا می رود. ظاهرا وی برا خداحافظی به دیدار او رفته است. هرچند که تا روز قبل، صحبت از فرار بود ولی از این تصمیم منصرف شده و به جای این کار، از شیوا می خواهد که مامور حراست بیمارستان را با مرد تعقیب کننده اش درگیر کند تا بتواند فرار کند. هما طبق معمول با نامزدش در کافه قرار ملاقات دارد. در طی این ملاقات که نامزد وی با فروختن خانه ای که در شیراز داشته اند به کمک هما آمده است سخنان به ظار تلخی گفته می شود. به نظر می رسد که هما به او خواسته و حرف شایگان را می گوید و همین باعث برآشفته شده وی می شود. به این ترتیب نامزد هما به دیدار امیر شایگان که در مراسم عروسی یک زوج جوان است می رود. شایگان که از قبل گفته بود، شرایطش عوض شده است و با سند خانه، حاضر به انجام پرونده پدر هما نیست، شرایط جدید را به او بازگو می کند. در اقدامی غیرمنتظره و عجیب وی عنوان می کند که تو باید از زندگی هما خارج شوی، تا او سهم وی شود و به این ترتیب شایگان نیز می پذیرد که موجبات آزادی پدر هما می شود. در طی این دیدار حرف های بسیار تندی زده می شود. سکانس پایانی که در واقع همان سکانس آغازین این قسمت بود که در طی آن کاوه سعی در معرفی کردن خود به پلیس ها را داشت، با اتفاقات دیگری همراه می شود. مامور محافظ او، وی را یافته و با تهدید به این که خانواده وی در چنگ رییس مافیا است، وی را از تصمیمش بر حضر می دارد. برای رسیدن به جزییات بیشتر از این سریال باید به تماشای قسمت 4 می خواهم زنده بمانم بنشینیم. لطفا نظرات و دیدگاه های خود را درباره این سریال کامنت کنید!
سریال قورباغه که پس از یک شروع توفانی به اوج مخاطبین خود رسیده بود همینک با پخش دوازدهمین قسمت موفقیت آمیز و بدست آوردن هواداران بیشتر؛ توانسته که جایگاه خود را در این هفته ها تثبیت کرده باشد. در این هفته شاهد انتشار قسمت 13 قورباغه خواهیم بود. قورباغه که یک اثر متقاوت شبکه نمایش خانگی و در ژانر معمایی جنایی با تهیه کنندگی: علی اسدزاده، نویسندگی و کارگردانی: هومن سیدی تولید شده است دوشنبه هر هفته از سایت کول دانلود پخش می شود.
جهت دانلود قسمت 13 سیزدهم سریال قورباغه بر روی لینک زیر کلیک کنید:
در قسمت های گذشته قورباغه چه خبر؟
اپیزود ۱۲ قورباغه طبق انتظار از آن جایی آغاز شد که لیلا به ملاقات شمس آبادی رفته است. وی که با انگشت قطع شده و پانسمان شده دچار رنج و درد فراوانی ست. باز هم طبق حدسیاتی که از قسمت پیشین می توان داشت، این دو به ظاهر عاشق یکدیگر شده اند. البته در ادامه این طور استنباط می شود که این تنها لیلا است که عاشق اوست ولی شمس آبادی بسیار از او متنفر است. چرا که وی دلیل همه مصیبت هایش را لیلا می داند و در واقع از وقتی که او وارد زندگیش شده است، زن و بچه اش را از دست داده است و از آن مهم تر به او قول کمک داده بود که با توانایی هیپنوتیزمی که برادرش دارد، می تواند رضایت شاکی و اولیا دم را گرفته و از زندان آزاد شود ولی قضیه کاملا برعکس می شود. نه تنها مشکلات شمس آبادی حل نمی شود، بلکه انگشتش را از دست داده و از همه مهم تر دو قتل دیگر نیز به گردنش می افتد. بدین ترتیب مشخص می شود که قضیه آشنایی این دو به مدت ها پیش بازمی گردد و مشخصا از وقتی که وی هنوز همسر و پسرش را داشته است و زندگی عادی خود را طی می کند. پس از این هاست که لیلا حقیقت ماجرا را به شمس آبادی می گوید. این که نوری قدرت هیپنوتیزم نداشته و با یک مخدر این کار را انجام می دهد. در نهایت به وی این قول را می دهد که مقداری از آن مواد را برایش بیاورد تا بتواند از زندان آزاد شود. چیزی که احتمالا در قسمت بعدی باید شاهد آن باشیم. ادامه داستان منحصرا به گذشته ها و زمان آشنایی لیلا با شمس آبادی می پردازد. در جایی که شمس آبادی با همسر و فرزتد و پرستار فرزندش در یک رستوران هستند. لیلا ظاهرا برای نخستین بار وی را در رستوران می بینید و عاشق وی می شود. در ادامه او را تعقیب کرده و در نهایا در یک فروشگاه بزرگ مواد غذایی با او از نزدیک رودررو می شود. در همین حال ولی قفسه اجناس بر روی پسر می افتد و وی بیهوش می شود. وقتی که به بیمارستان می روند، سروکله همسر شمس آبادی پیدا می شود و به این ترتیب نخستین رودررویی وی و لیلا نیز رقم می خورد. همسر وی که یک نقاش یا عکاس است، زمانی که گالری برای نمایش و فروش آثارش ترتیب داده است، با حضور لیلا در آن جا مواجه می شود که در پی خرید، آثار وی است که با حساسیت و رفتار تند وی ادامه پیدا می کند. در کل این قسمت، بسط و روایت کارکتر لیلا بود که تا چه حد شخصیت پیچیده و عجیبی دارد. در سکانس هاس بعدی، حقایق دیگری از داستان مشخص می شود و در واقع انگیزه اصلی نزدیک شدن لیلا به امیرعلی شمس آبادی. پیش از این ها لیلا عاشق مرد دیگری بوده ست که خانه قدیمیشان که تنها داراییشان نیز است قرار بوده است که بنا به دلایلی تخریب یا از آن ها گرفته شود. وی لیلا را به سمت امیرعلی فرستاده تا بتواند با فریب و اغفال وی اجازه و امضای حفظ این خانه را کسب کند. شمس آبادی که قضیه را متوجه می شود، لیلا را از خود دور می کند. از آن سو، لیلا که پس از دست رد شنیدن از نامزدش، از او رانده و از سوی دیگر، امیرعلی را هم از دست داده است، با کینه ای که از همسر امیرعلی نیز پیدا کرده است، در یک شب بارانی زن و فرزند شمس آبادی را با ماشین زیر گرفته. هر دو در دم کشته شده و به این ترتیب کلاف سردرگم قورباغه، بازگشایی می شود. لیلا در روز خاکسپاری نیز به دیدار شمس آبادی می رود و این گونه بیان می کند که کسی که فرزند و همسرش را کشته است، نامزد خود لیلا است! در نهایت شمس آبادی نیز با ضربات چکش به صورت نامزد لیلا، وی را می کشد و به زندان می افتد.
ملکه گدایان از آن دسته از سریال هایی بود که کم کم و با حوصله مخاطبین را درگیر خود کرده است. تا اندازه ای که اینک با گذشت یازده هفته، داستان به مرز پختگی و جاافتادگی رسیده است و به نظر می رسد که هر بار هواداران خود را به گونه قابل توجهی افزایش می دهد. همینک باید شاهد پخش قسمت 11 سریال ملکه گدایان در سایت کول دانلود باشیم.
جهت دانلود قسمت 11 یازدهم سریال ملکه گدایان و همچنین دانلود سایر قسمت های این سریال بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود سریال ملکه گدایان قسمت 11
در قسمت های قبلی ملکه گدایان چه اتفاقاتی رخ داد؟
اپیزود 10 ملکه گدایان در جایی آغاز می شود که در فلش بک های گذشته که در اواخر دهه 60 رخ می دهد، خسروخان یک کودک بسیار کم سن و سال را در ازای پولی که می پردازد از شبیر تحویل گرفته و او را به فرزند خواندگی می پذیرد. به نظر می رسد این واقعه پس از فوت پسر و دختر واقعی خسروخان یعنی البرز و چشمه بوده است. آیا این کودک همان فرهاد کنونی است که با هویت همان البرز فوت شده برای او شناسنامه گرفته اند و سپس رشد کرده و البرز کنونی شیمیدان معروف شده است؟ خلاصه قسمت دهم سریال ملکه گدایان داستان قسمت دهم سریال ملکه گدایان در سکانس های دیگر ، آریا که هنوز عشق افرا از سرش نیفتاده و سودای رسیدن به او را دارد، با تدارکات ویژه و وسایل بازی و خوراکی برای کودکان کار، به قلعه مفت آباد می رود تا آخرین شانس خود را نیز برای باز کردن روزنه ای برای نزدیک شدن به افرا را بیازماید. ولی در همین حال است که فیلم لورفته ای که از او در شب قبل در روز تولد مادر آریا پخش شده بود به وسیله نامزد سهیل که او نیز در آن محل بود، به سمع و نظر افرا می رسد. در آن ویدیو آریا سخنان ناخوشایند و تحقیرآمیزی زده بود که به این ترتیب دیگر، افرا را برای همیشه از دست می دهد. قسمت دهم سریال ملکه گدایان خلاصه داستان قسمت دهم ملکه گدایان در ادامه، افراد ملکه از راه می رسند و در حالی که کوکب با سهیل و افرا درگیری لفظی و مشاجره پیدا کرده اند، اعلام می کند که حامل خبری از ملکه هستند. به دستور ملکه از این به بعد مجددا افرا، رییس مفت آباد است. کوکب به اجبار و اکراه حلقه ای که نشان ملکه و ریاست وی بر آن جا بود را به سمت افرا پرت می کند ولی چون فاصله بین این دو زیاد بود، حلقه گم می شود. سپس البرز آن را پیدا کرده و شخصا با حالتی خاص به نشانه خواستگاری، آن را به انگشت افرا می گذارد و به این ترتیب علنا از او خواستگاری می کند. خلاصه قسمت 10 ملکه گدایان داستان قسمت دهم ملکه گدایان در سکانس های بعدی، آریا در یک رستوران با البر قرار ملاقات می گذارد و در طی این دیدار سعی می کند که نظر او را جلب کند که با افرا صحبت کرده و او را نرم کند. به خیال او، فرهاد برادر افرا است و کمکش می کند در حالی که همه می دانیم که البرز عاشق و خواستگار افرا است و به وی به چشم یک رقیب و مزاحم نگاه می کند. در همین حال، شبیر که از آغاز سریال با پرس و جو های فراوان در گالری و… سعی در پیدا کردن ردی از البرز بوده است سر می رسد. خلاصه داستان قسمت 4 ملکه گدایان تصاویر قسمت 10 ملکه گدایان شبیر از نابغه بودن البرز در علم شیمی خبر دارد و به علاوه این را نیز می داند که ملکه و افرادش در به در دنبال البرز هستند تا وی را مجبور به لو دادن فرمول جدیدی که در قسمت های پیشین بحثش بود، وادار کنند و در این جریان حتی ممکن است جانش در خطر بیفتد. شبیر که شاید نه برای حفظ جان او، بلکه برای استفاده خودش، سرانجام در همان رستوران به نزد البرز می آید و سعی می کند برخی قضایا را برای وی روشن کند. شبیر ضمن گفتن این سخنان، همچنین ابراز می کند که من پدر واقعی تو هستم. تصاویر قسمت دهم ملکه گدایان عکس های قسمت دهم ملکه گدایان ثضیه ای که بسیار برای البرز عجیب به نظر می رسد. این که شبیر پدر واقعی او بوده است و در کودکی او را به خسرو فروخته است. در نهایت البرز صحنه را ترک کرده ولی از آن جایی که افرا نیز با او تماس گرفته و وی را از آمدن به مفت آباد به دلیل خطرهای پیش آمده منع می کند، به نزد وکیل خود رفته و از او تقاضای پناهندگی می کند! شما چه فکری می کنید؟ حتما نظرات و فرضیه های خود را برای ما کامنت کنید! توالی های فزاینده ملکه گدایان هر قسمت در ذهن مخاطب بیشتر از پیش نیز می شود و همچنان نمی توان پاسخ روشنی به این ابهامات داد. برای رسیدن به این دست از پرسش ها باید به ادامه داستان در قسمت 11 ملکه گدایان نشست.
{jcomments off}