گوگوش ، خواننده زن ایرانی مقیم لس آنجلس ، به تازگی در گفت و گویی با هما سرشار که شب گذشته از یکی از شبکه های فارسی زبان خارج از کشور پخش شد برای اولین بار اسراری از زندگی شخصی خود را فاش کرد، اسراری که تا کنون از آنها در هیچ نشست و مصاحبه ای سخن نگفته بود.
فائقه آتشین متولد ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۹ است که با نام هنری گوگوش شناخته میشود. او خواننده و بازیگر سابق ایرانی است. پس از انقلاب اسلامی در اواخر سال ۱۳۵۷ به ایالات متحده رفت؛ ولی پس از مدت کوتاهی به ایران بازگشت و تا سال ۱۳۷۹ در تهران ماند. در طول سالهای اقامت در ایران پس از انقلاب، وی بهدلیل ممنوعیت کار برای خوانندگان زن، دیگر برنامهای اجرا نکرد. پس از ترک ایران در سال ۱۳۷۹، گوگوش در همان سال اول ۲۷ کنسرت در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی برگزار کرد.
به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، همسر اول گوگوش محمود قربانی (از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۱) همسر دوم گوگوش بهروز وثوقی (از سال ۱۳۵۴ تا سال ۱۳۵۵)، همسر سوم گوگوش همایون مصداقی (از سال ۱۳۵۶ تا سال ۱۳۶۸) و همسر چهارم وی نیز مسعود کیمیایی کارگردان سینمای ایران (از سال ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۲) بود.
پخش مصاحبه جنجالی گوگوش و هما سرشار بازتاب زیادی در اینستاگرام داشته است. او در این ویدیو گفته بود که برای سالیانی در ایران قبل و بعد از ارتباط با مسعود کیمیایی به تریاک معتاد بوده است!
ازدواج اجباری با محمود قربانی
گوگوش در مصاحبه خود با هما سرشار حرف هایی از همسر اولش ، محمود قربانی زد و او را رسما نابود کرد! در ادامه نقل قول هایی از حرف های گوگوش در این مصاحبه را خواهید خواند:
«وقتی من با محمود قربانی ازدواج کردم راهی به جز انتخاب محمود نداشتم. من به هیچ عنوان نه عاشق محمود بودم نه عاشق محمود هستم. اگر محمود رو انتخاب کردم چون از زندگی اولم یعنی از زندگی خونوادگیم در کنار نامادریم خیلی رضایت نداشتم. و برای فرار از زندگی گذشته ام به اولین مردی که ازم خواستگاری کرد، یعنی محمود قربانی، جواب مثبت دادم و باهاش ازدواج کردم. محمود قربانی صاحب کاباره میامی نبود بلکه گرداننده کارباره بود. محمود قربانی خیلی زحمات زیادی هم برام کشید. اولین لطفی که در حقم کرد این بود که برام یه منیجر فرانسوی (مدیر برنامه) گرفت. و حتی منو با یکی از خواننده های امریکایی که میومد در میامی برنامه اجرا می کرد آشنا کرد و اون خواننده مشهور امریکایی اسپانسرم شد. محمود قربانی در واقع گرداننده خیلی خوبی بود و لطف زیادی هم برای مشهور شدن من در عرصه بین المللی کشید ولی هرگز شوهر خوبی نبود. من به خاطر محمود قربانی خیلی تو زندگیم عذاب و سختی کشیدم. همچنین بچه م خیلی اسیری زیادی کشید.»
زندگی در پاریس ، بدبختی و بی پولی!
«قربانی به خاطر این که من خیلی بیشتر در عرضه بین المللی بدرخشم، منو به همراه بچه م برد پاریس گذاشت. خب من هم اونجا مشغول اجرای برنامه بودم. و از طرفی خودش هم برگشته بود اومده بود به کارهای میامی برسه. و بنده خدا کامبیز هم تو این وسط اسیر بود و کسی نبود که ازش نگهداری کنه. همش روی صحنه این ور اون ور میرفت و پشت صحنه همش گریه میکرد. حواسم یه طرف به خوانندگی بود و اجرای برنامه ها، یه طرف به طفلک کامبیز. خلاصه دیگه نتونستم دووم بیارم تا این که محمود یه مدتی اومد پاریس. وقتی که با محمود دوباره برگشتیم ایران و دوباره رفتیم پاریس، محمود اونجا ما رو خیلی گرفتار کرد. همه پول هایی که دراورده بودیم و گذاشت پای قمار و زندگیمونو نابود کرد. تا این که من از آقای ارباب، شوهر جمیله، که صاحب یکی از کاباره های مشهور بود، یعنی شکوفه نو، درخواست کمک مالی کردم و اون هم از خداش بود که من ازش کمک بخوام. و بنده خدا تو یه روز از تهران اومد پاریس. اونجا به ما کمک کرد چرا که ما اونجا حتی پول نداشتیم پول هتلمون رو در پاریس پرداخت کنیم. چون محمود دار و ندارمون رو تو قمار تو پاریس باخته بود. و خب چمدون های ما رو در هتل گروگان گرفته بودن! خلاصه ارباب اومد و تمام بدهیای ما رو به هتل پرداخت کرد و ما رو برگردوند آورد به تهران. در تهران هم من می رفتم به کاباره براش برنامه اجرا میکردم.»
خودزنی های گوگوش و مد شدن مدل گوگوشی!
«محمود هم واقعا مرد زن بازی بود. محمود در طول زندگیم خیلی منو اذیت کرد. گاهی وقت ها به خاطر محمود بود که من خودزنی می کردم. و عصبی می شدم. و کارهایی میکردم که فکر می کردن اون موقع ها من اون کارها رو به خاطر مد انجام میدم. یکی ازون کارها کوتاه کردن موهام بود. وقتی من از حرص محمود رفتم موهامو کوتاه کردم و موهامو مردونه زدم که بهش می گفتن مدل گوگوشی، اون موقع می گفتن گوگوش وقتی از پاریس برگشته یک مدل موی خاص خودش رو رواج داده و مد کرده. و خیلی از خانوم ها در اون زمان مدل موهاشون رو به اسم مدلی به نام مدل گوگوشی میزدن و کوتاه میکردن. و یه تایمی هم انقدر دیگه درگیر زندگی و دردسرهای محمود قربانی بودم و خودزنی می کردم که ناخن هامو از ته میگرفتم و خیلی ها میگفتن این هم یه مدل ناخونه که مدل گوگوشی هست ولی خب اینها به خاطر مد و این طور چیزها نبود.اینها فقط یه نوع خودزنی بود و بلایی بود که محمود قربانی سرم می اورد تو زندگی و من اینجوری خودم رو خالی می کردم و در واقع ناخونامو کوتاه میکردم و با این کارها به نوعی خودمو تخلیه میکردم. ولی خب مدت ها بود من در زندگی با محمود قربانی عذاب می کشیدم و دچار مشکلات روحی و روانی شده بودم. و خب اولین اشتباهم در طول زندگی ازدواج با محمود قربانی بود. چون اون آدمی نبود که فکر می کردم. محمود قربانی یه مرد زن باز و قمار بازی بود که در واقع بلایی نموند که سر من و بچه م کامبیز نیاورد. زندگی با محمود قربانی بزرگترین اشتباه زندگیم بوده و هست.»
آنچه خواندید حرف هایی بود که گوگوش در مورد همسر اولش، محمود قربانی، گفت و قسمتی از صحبت های او در مورد پسرشان کامبیز بود. اما خانم گوگوش ناگفته هایی از زندگی شخصی اش در مورد همسران دیگر خود، یعنی بهروز وثوقی و مسعود کیمیایی، نیز مطرح کرد که در ادامه به آنها می پردازیم.
جدایی از محمود قربانی
«وقتی من و محمود قربانی از هم جدا شدیم، من دیگه در کاباره میامی هیچ فعالیتی نداشتم. و پسرم کامبیز توی اون دوران خیلی بچه بود. حدودا سه چهار سالش بیشتر نبود و مونده بود زیر دست و پا. پدرش محمود که همیشه کار داشت و درگیر کارهای کاباره بود و خب من هم که درگیر کارهای خودم بودم. و خب مجلات و روزنامه ها هم کامبیز رو همه ش میبردن و ازش عکس می گرفتن و تو همون دوران کودکی باهاش مصاحبه میکردن و می گفتن دلت برای مامانت تنگ نشده، مامانت کجاست و بچه مو خیلی اذیت میکردن. طفلی بچه م خیلی عذاب کشید. من از این قضیه خیلی قلبم به درد اومد. چند سالی گذشت. من دیگه دیدم طفلی بچه م کامبیز خیلی عذاب میکشه و منم وقت ندارم بهش برسم. همین طور پدرش هم زیاد براش وقت نمیگذاشت. به فکر این افتادم که بالاخره باید برای این بچه کاری بکنم. خلاصه تصمیم گرفتم این بچه رو بفرستمش سوییس. و تقریبا کامبیز کلاس سوم ابتدایی رو که خوند، چهارم ابتدایی بود که فرستادمش سوییس و یه سال اونجا درس خوند و بعد برگشت. من و محمود هم که با هم ارتباط نداشتیم و در واقع از هم جدا شده بودیم و این بچه طفلی توی دوران کودکیش خیلی عذاب کشید. اما وقتی که من ازدواج کردم خیلی ها بهم تهمت های زیادی زدن. وقتی با بهروز وثوقی ازدواج کردم، وقتی با مسعود کیمیایی ازدواج کردم، حرف هایی راجع به من زدن که حقم نبود.»
ازدواج گوگوش با همسران دوستانش!
در بین حرف های گوگوش، هما سرشار از او سوال پرسید:
«گوگوش! خیلی ها اون موقع می گفتن تو با همسران دوستانت ازدواج کردی و به نوعی شوهرای دوستات رو ازشون دزدیدی. آیا این واقعیت داره؟»
گوگوش در پاسخ گفت:
«اون چیزی که در افواه (ورد زبان ها) هست اون نبود. من زمانی که با بهروز دوست شدم، از پوری (نامزدش) جدا شده بود. من وقتی بهروز را در ایتالیا دیدم داشت می رفت پاریس. فکر میکنم با یه خانومی قرار داشت. مطمئن نیستم. من سر پوری با بهروز درگیری لفظی پیدا کردم. و باهاش قطع رابطه کرده بودم به طور کل. ولی وقتی جدا شدند به طور کل، پوری رو مدت ها ندیدم. بهروز رو هم اصلا نمیدیدم. ولی وقتی تو ایتالیا زندگی می کردم ، یک سال و خورده ای در رم زندگی می کردم، یک ایرانی دیدن، اون هم بهروز وثوقی برام مغتنم بود. توی رم، وقتی باهاش درد و دل کردم که محمود چه بلاهایی سرمون اورده، که چند تا شمه اش رو خودش زمانی که با پوری زندگی می کرد دیده بود، بهم گفت که هر وقت تهران اومدی مشکلی بود بهم بگو من هر کاری از دستم بر اومد برات انجام میدم. این یه پشت گرمی برای من شد. و از اون به بعد، پشت گرمی من بود.»
گوگوش در ادامه صحبت هایش گفت:
«من هرگز همچین قصدی نداشتم و خب حرف هایی که راجع به من زدند واقعا حقم نبود. هم پوری، هم گیتی ، هر دوتاشون دوستان صمیمی و نزدیک من بودند. من چرا باید باعث می شدم زندگی اون ها از هم بپاشه؟ و هرگز قصد این کار را هم نداشتم. اینها حرف هایی بود که اون موقع خیلی راجع به من میزدن. و خب منم این حرف ها به گوشم میرسید و خیلی ناراحت میشدم. ولی هیچ وقت راجع بهش صحبت نکردم. و الان بعد از سال ها میخوام بگم که من این کار رو نکردم. من باعث جدایی بهروز وثوقی و پوری بنایی و همین طور گیتی پاشایی و مسعود کیمیایی نشدم. اینها حرف ها و تهمت هایی بود که به من زده شده بود. همچنین من یه اعتقاداتی داشتم یه ایمانی داشتم. اعتقادات و ایمان منو حسابی شکستن. من ۲۱ سال سکوت کردم. زمانی که در کشورم بودم و در تهران زندگی می کردم و سال ها از موسیقی و خوانندگی دور بودم، خیلی عذاب می کشیدم. خیلی بهم سخت گذشت و حتی زمانی که اومدم امریکا ازم سوءاستفاده های زیادی شد.»
ازدواج گوگوش با مسعود کیمیایی
«گیتی پاشایی رو بعد از انقلاب دو بار دیدمش. یک بار منزل ناصر چشم آذر و یه بار هم تو پیست اسکی دیزین. و هر دو بار هم مسعود کیمیایی اون گوشه ها واستاده بود و یه سلام علیکی باهاش کردم. من مسعود رو سر فیلم گوزن ها دیدم که یه بار اومد خونه م ولی با من کاری نداشت. با فرامز قریبیان اومدن. سر دکوپاژی که کرده بود برای روز بعد که فیلمبرداری داشتن صحبت کردن. یه بار هم رفتم سر فیلمبرداری که خیلی برخورد تلخی با من شد. خیلی انگار برای اونایی که کله شون بوی قورمه سبزی میداد، براشون گوگوش جذام داشت، افت داشت.»
«این گذشت. من رفته بودم استودیوی هدایت فیلم. اونجا با گیتی تلفنی حرف زدم که مدت ها قبل رفته بود آلمان و پناهنده شده بود. اومده بود ایران. احوالپرسی کردم. گفت میخوام ببینمت همین امروز. منم از تنیس اومده بودم و گفتم نمیتونم الان با لباس تنیس و مانتو. گفت نه همین الان! رفتم خونه شون هر چی در زدم کسی در رو باز نکرد. گل رو به دربون دادم با یه یادداشت که نوشته بودم اومدم نبودی انشالله در فرصت دیگه همو می بینیم. و اومدم خونه. ساعت هشت و نه شب بود که دربون گفت یه خانومی اومده میگه من گیتی پاشایی ام. چطور منو نمیشناسین؟ خلاصه اومد بالا و به من گفت پاشو بریم خونه ما. منو با ماشین خودش برد خونه ش. هیچ کس هم خونه نبود. از آلبوم و اوضاع و احوالش گفت برام. ساعت نزدیک به ۱۲ شب مسعود اومد. تا اون موقع خیلی با من صمیمی نبود اما اون شب با روی باز با من سلام علیک کرد. ساعت یک شب بود که خواستم برم خونه م . گیتی گفت مسعود تو رو میبره. وقتی رسوند دم خونه ، مسعود گفت فیلم های بعد انقلابم رو ندیدی؟ گفتم نه. گفت من برات میارم یک سری فیلم هم برات میارم ببینی.»
«از اون بعد هر وقت از دم خونه ما رد شد، برام فیلم اورد. تا چند وقت بعدش، که گیتی داشت میرفت دوباره آلمان. مریض بود سینه اش رو عمل کرده بود شیمی درمانی کرده بود ولی آروم گرفته بود. موقع رفتن و خداحافظی به من گفت مواظب مسعود باش تنها نذارین همو. و این روزها تنهایی خوب نیست. چند روز بعد ، مسعود اوم منو برد تولد فریبرز لاچینی. و من بعد از سال ها رفتم پشت میکروفون و ممنون کیمیایی شدم روحیه داده شد به من. ازون به بعد مسعود فیلم میاورد میومد میر فت. و دوست شده بودیم با هم. بعد خبردار شدم گیتی داره برمیگرده. حالش خیلی بد بود. و مسعود با ماشین من کپسول اکسپژن میبرد و میاورد و چند روز بعد هم وصیت کرد و فوت کرد. همون روز مسعود دست پولاد رو گرفت اورد خونه من . و همین شد که پولاد موند خونه من. پدر و پسر اومدن پیش من. و بعد هم ازدواج کردیم. تمام این اتفاقات بعد از مرگ گیتی بود.
مسعود کیمیایی، کارگردان مشهور سینما بعد از فوت همسرش ، گیتی پاشایی، در سال ۱۳۷۶ با گوگوش ازدواج کرد. این زوج در سال ۱۳۸۲ از یکدیگر جدا شدند.
گوگوش در این مصاحبه اعتراف کرد برای سالیانی در ایران قبل و بعد از ازدواج با مسعود کیمیایی به تریاک معتاد بوده است!
اما در واکنش به این مصاحبه جنجالی گوگوش همسر اول و همسر سابق او، یعنی محمود قربانی، با منتشر کردن یک ویدیو این چنین گفتند:
«من خیلی عاشق گوگوشم. و حتی اگه تمام بلیت های کنسرت گوگوش رو اگه لازم باشه خودم میخرم و میرم تو سالن کنسرت تنها میشینم و نگاه میکنم به عشقم. نه واسه این که مادر بچه مه، نه! من از اول هم عاشق گوگوش بودم. عاشق صداش بودم. درسته که اون ما رو تحویل نمیگیره و از ما خوشش نمیاد ولی اگه بخواد من همیشه پشتش هستم و هر کاری از دستم بربیاد براش انجام میدم.»
محمود قربانی مدت هاست که در مورد عشقش به گوگوش ویدیوهایی رو منتشر میکنه و گفته با این که گوگوش دیگه از من خوشش نمیاد اما من هم در دوران جوانی و هم الان در دوران پیری عاشق گوگوش بودم. حتی محمود قربانی در روز ولنتاین هم روز عشاق رو به همسر سابقش گوگوش تبریک گفت.