مراحل ساخت فیلم «Everything Everywhere All at Once» از سال 2016 آغاز شد و جالب این که در ابتدا قرار بود تا جکی چان بهعنوان نقش اصلی در فیلم حضور داشته باشد. اما چان پس از مطالعه فیلمنامه به دلایل مختلف از حضور در فیلم انصراف داد. پس از این اتفاق، نویسندگان تصمیم گرفتند هویت شخصیت اصلی را از مرد به زن تغییر دهند و به همین ترتیب، فیلمنامه نیز دستخوش تغییرات بسیاری شد. قصه ازاینقرار است:
اِوِلین (میشل یئو) زن میانسالی است که یک خشکشویی را اداره میکند و از زندگیاش رضایت ندارد. وی در آستانه جدایی از همسرش قرار دارد و دخترش هم رابطه چندان مناسبی با او ندارد. در این وضعیت کسبوکار اِوِلین هم به خطر افتاده اما یک اتفاق زندگی او را متحول میکند و…
یکی از بزرگترین معضلات امروز سینما، تبدیلشدن ایدهها به کاغذ باطلههایی است که پشت در استودیوها ریخته میشوند و هرگز به مرحله ساخت نمیرسند. ایدههایی که مدتهاست جدی گرفته نمیشوند و مخصوصاً اگر اثری بودجه زیاد و جلوههای ویژه داشته باشند، استودیوها و سرویسهای پخش استریم در مقابل خلاقیت مقاومت میکنند چراکه ریسک سرمایهگذاری را بالا میبرد. این رویه باعث شباهت آثار سینمایی (مخصوصاً فیلمهای ژانر اکشن) به یکدیگر شده و بهسختی میتوان اثری را یافت که از دام کلیشهها خود را رها کرده باشد. در چنین وضعیتی، انتشار فیلم «Everything Everywhere All at Once» یک اتفاق جدید در سینما محسوب میشود.
فیلمی که شاید موضوع اصلی آن ناآشنا نباشد و به لطف مارول، اغلب سینماروهای امروز نیز با مفهوم جهانهای موازی آشنا شده باشند، اما نحوه نگرش به این موضوع است که تفاوت آشکار آن را با دیگر ساختههای سینمایی عیان میسازد. «Everything Everywhere All at Once» درباره جهانهای موازی است اما رویکرد آن نه نجات دنیا از شر و پلیدی، بلکه نجات انسان از چنگال خودش است! خوشبختانه این ایده به بهترین شکل ممکن در فیلم مطرح شده و فیلمنامه نیز باتوجهبه کوچکترین ظرافتهای ساختار فیلمسازی، تماشاگر را بر روی صندلی میخکوب میکند.
شاید در شرایط سینمای فستفودی امروز عجیب به نظر برسد اما در فیلم «همه چیز همهجا به یکباره» شخصیتپردازیها بهآرامی در طول فیلم گسترش پیدا کرده و به بلوغ میرسد. اِوِلین بهعنوان شخصیت اصلی داستان، در طول قصه بهآرامی هویت خود را یافته و سعی در درک آن دارد. او نه قهرمان است و نه میخواهد که با دنیا برای تغییر بجنگد. در واقع قهرمان اصلی فیلم در این جا تمایلی برای تغییر دنیا و نجات دادن آن ندارد بلکه در تلاش برای یادآوری ارزشهای انسانی است که به روشهای مختلف از بین رفته است. نویسندگان در این جا به طور هوشمندانهای به انسان مدرن تلنگر زدهاند تا او را متوجه سبک زندگی و کوچکترین رفتارهای روزانه خود نمایند که میتواند بحرانآفرین باشد.
بحرانی که دو کارگردان فیلم یعنی کن کوان و دنیل شینرت با خلاقیت فراوان به سراغ آن رفتهاند تا کلیشهها را پس بزنند. این دو کارگردان برای روایت قصهشان به سراغ آثار متعددی در سینما رفتهاند و اشارات جالبی به دیگر آثار مطرح سینما داشتهاند. از انیمیشن «راتاتویی» گرفته تا «ماتریکس» و حتی «در حال و هوای عشق»، از جمله آثاری هستند که میتوانید ردپای آنها را در فیلم بیابید. اشاراتی که به بهترین شکل ممکن قصههای فرعی اثر را ساختهاند و میتوان از تماشای آنها لذت برد.
در کنار فیلمنامه فوقالعاده، باید اکشن و کارگردانی هنری فیلم نیز اشاره کرد که در بالاترین سطح ممکن قرار دارد و لذت تماشای اثر را دوچندان کرده است. فیلمی که سادهترین جزئیات تصویربرداری در آن بادقت کامل انجام شده و این مسئله میتواند یک کلاس درس کامل برای فیلمسازان به شمار برود. جلوههای ویژه فیلم مخصوصاً از اواسط فیلم به بعد، چشمنواز هستند.
اما شاید ستایش از فیلم بدون توجه به بازی میشل یئو در نقش اصلی کملطفی بزرگی به شمار برود. یئو که سالهاست از دوران اوج فعالیتش فاصله گرفته بود، در «Everything Everywhere All at Once» ستاره فیلم است. یئو فارغ از تواناییهایی که از قبل در مبارزات فیزیکی داشته و در این جا به کمکش آمده، در بخش درام نیز بازی فوقالعادهای از خود به نمایش گذاشته است. حضور یئو در این فیلم بار دیگر این نکته را یادآوری میکند که کنارگذاشتن زنان از نقشهای اصلی با بالارفتن سن، یکی از اشتباهاتی است که در سینمای امروز میبایست تصحیح شود. در کنار یئو، کی هوی کوآن حضور دارد که پس از نزدیک به 2 دهه مقابل دوربین رفته و بازی ماندگاری از خود بر جای گذاشته است. به نظر میرسد که فیلمنامه جذاب «همه چیز همهجا به یکباره» به حدی جذاب بوده که این بازیگر را دوباره به بازیگری ترغیب کند!
تماشای «Everything Everywhere All at Once» در دورانی که سینما با آثار اَبَرقهرمانی با پرداخت تکراری احاطه شدهاند، یک غنیمت بزرگ محسوب میشود. اثری که به تبعیت از تب این روزهای سینما به سراغ جهانهای موازی رفته اما در آن خبری از خیر و شر نیست بلکه به دنبال رستگاری انسان و تفهیم مفهوم زندگی به اوست. زندگی که بشر با خودخواهی و اغلب بهصورت ناخودآگاه آن را نابود و خود را داخل قفسی بزرگ محبوس کرده است. شاید شما همین حالا خود را در دنیایی دیگر و در شرایطی متفاوت، خوشبخت و بینظیر تصور کنید اما آیا لزوماً، رسیدن به موفقیت میتواند ضامن خوشحالی شما در زندگی باشد؟ آیا انسان مدرن برای رسیدن به موفقیت نیازمند جنگ و نزاع و یا رسیدن به بالاترین درجه موفقیت در هنر و صنعت است؟ شاید در ذهن همه این موارد یک پرتره بینقص از کمال در زندگی باشد اما بهطورقطع خوشحالی واقعی جایی خارج از چارچوبهای ذهنی ماست، چارچوبهایی که در طول روز به آنها بیتوجه هستیم و حالا به لطف «Everything Everywhere All at Once» میتوانیم آنها را مرور کنیم تا شاید برای فردایمان، نگرش دقیقتری به زندگی داشته باشیم.
منتقد: میثم کریمی
این مطلب بهصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی میگردد.
به صفحه اینستاگرام مووی مگ بپیوندید
میثم خان تا حالا با تمامی بررسی ها و نظرنوشت هات به فیلما موافق بودم
همشون حالا در جزییات نظرم دگرگونه بود
این بررسی هم تا حالا نخونده بودم و در
مووی مگ گردی بهش برخوردم
بسیار مخالفم
به نظرم فیلمی شلوغ.مبهم. با تدوین ناگواری بود
جز بازی یئو
باید بگم بد شرف داره به این فیلم
در عجبم که چنین فیلمی اسکار گرفته یعنی اینقدر فیلمها زاغارت شدن که این بین اونها شده بهترین فیلم؟ بالای ده تا فیلم میشه نام برد که با قدرت میتونن این فیلم رو کنار بزنن . بازیها لوس ، داستان تکراری و حوصله سربر ، قیافه ها عجق وجق طوری که یه قیافه معمولی هم تو فیلم نیس آدم بتونه دو دقیقه تحمل کنه غیر از شوهر زنه ، بهرحال خوش به حال سازندگان فیلم که تو خوش شانسی رو دستشون نمیاد