اجتماع آنِر (Honor Society) فیلمی است کوچک و سرگرم کننده که قصه میگوید و شخصیت میسازد. آنِر، در آخرین سال تحصیل در دبیرستان، تنها به یک هدف میاندیشد و آن دریافت توصیه نامه از مشاور تحصیلی به منظور ورود به دانشگاه هاروارد در رقابت با سه همکلاسی دیگر است. رقابتی که در آن هدف وسیله را توجیه میکند. پس به انحاء مختلف میکوشد با بر هم زدن تمرکز رُقبا، شاگردِ اوّل شده و به توصیه نامه برسد. همانطور که از نام فیلم برمیآید، قصّه، حول محور شخصیت آنِر روایت میشود. معرّفی صحیح، پرداخت وجوه شخصیتی و بازی متعادل بازیگر، شمایلی باور پذیر از آنِر و مسألة او را ترسیم میکند.
مبدأ روایت گذشته است و در آغاز فیلم، آنِر شاگرد اوّل نیست لذا تمهید فاصله گذاری در معرّفی شخصیتها و تشریح وضعیتها، انتخابی درست بوده که با درون مایة قصّه منطبق است. در هر پرداخت دیگری، معرّفی افراد و تبیین اوضاع مُخل روایت بود. این فاصلهگذاری، به مرور کم شده که مبیّن دگرگونی آنِر در نتیجة انتقال کانون تمرکز از فضای بیرونی رقابت و خودخواهی به فضای ذهنیِ آرام و انسانی است. این تحوّل، تصمیم آنِر در کنار گرفتن از رقابت در پایان فیلم را توجیه میکند.
علیرغم این موارد، فیلم دارای کاستیهای متعددی است که نمیتوان از آنها چشم پوشید. در فیلم خبری از درس خواندن نیست و سختکوشی علمی آنِر مفروض است. چگونه است که آنِر بدون هیچ مطالعهای به عالی ترین نمرهها میرسد؟ مدرسة فیلم با معلمِ افسرده، مربّی بی اعصاب و مشاور تحصیلیِ گیتار به دست در میانة ناکجاآباد است و فاقد هویّت. مشخّص نیست چگونه در چنین فضای کاریکاتوریزهای دانش آموز تربیت میشود. همچنین نمیدانیم چرا آنِر میخواهد برای همیشه از خانه برود. رابطة آنِر با پدر و مادر هم نقطة ضعف محسوب میشود.
اساساً در فیلم خبری از پدر و مادر نیست. ساخت خانواده، نیازمند پردازش دقیق شخصیتها و تعیین چهارچوب مناسبات آنها است. با صرف اشاره به علاقة مادر به پخت نان و نصیحت پدر سرِ میز غذا خانواده ساخته نمیشود. شادی پدر از اتمام آلاچیق هم بی معنا است وقتی اهمّیت ساخت آن مفروض باشد. حضور آنِر در روزنامة مدرسه و برنامة کمک به فقرا هم در فیلم بدون کارکرد است. در عین حال اهمیت هاروارد برای آنِر – به عنوان انگیزة تصمیمات – صرفاٌ در کلام است. از این رو باورانده نمیشود. چرا میخواهد به هاروارد برود؟ معلوم نیست.
در عین حال نمیدانیم چرا آنِر از مشاور تحصیلی میخواهد تا کندی را – و نه تراویس را – به هاروارد معرفی کند. جملگی موارد از ضعف در فیلمنامه نشأت میگیرند اما آنچه بیش از همة این موارد محل اشکال است، لحظة شنیده شدن صدای آنِر توسط همکلاسی است در حالی که مخاطب صحبت ما هستیم. این لحظه، به شدّت از فرم اثر خارج است و یکدستی فاصلهگذاری را بر هم میزند. بهتر بود تا یکنواختی فاصلهگذاری تا پایان فیلم تداوم مییافت. جملگی این موارد ناشی از ضعف در فیلمنامه است. به نظر میرسد که ایدة اصلیِ قصّه مانع از پردازش ظرایف روایی در نگارش فیلمنامه شده است.
از منظر کارگردانی و تدوین هم با ضعفهای جدّی مواجه هستیم. لحظهای که آنِر از وجود سه کاندیدای دیگر در اخذ توصیه نامه مطلع میشود اندازه نما بدون تغییر میماند. این در حالی است که در نمای قبلیِ آنِر، به واسطة حرکت رو به جلوی دوربین و سِیر دیالوگها، ما به همراه سوژه منتظر شنیدن خبر اخذ توصیه نامه هستیم و هنگامی که مشاور تحصیلی از وجود سه رقیب دیگر خبر میدهد باید با یک حرکت رو به عقب دوربین غافلگیری آنِر را حس میکردیم اما این غافلگیری صرفاً در بازی خلاصه شده که کمی هم اغراق آمیز است. همچنین نمای Low Angel آنِر بلافاصله پس از شنیدن این خبر در حالی که در موضع ضعف قرار گرفته با فضای موفعیت سازگار نیست.
استفاده از نمای تقسیم شده در لحظة تردید آنِر در مسموم سازی نوشیدنی هم خارج از فرم است و جا داشت تا با استفاده از کلوز آپِ آنر و اینسرتِ نوشیدنی حسِ تردید ایجاد و منتقل میشد. استفاده از دوربین روی دستِ پُر تکان در صحنة ورود غیر مجاز به خانة غریبه هم مُخلِ فرم بصری فیلم بوده و فضای هیجان انگیز خلق نمیکند. نمایشِ بیگ پروداکشن و فضای شلوغ آن در انتهای فیلم هم در قوارة یک اجرای دبیرستانی نمیگنجد. اجرایی سادهتر با موسیقی آرام، نورپردازی موضعی و تأکید بر دیالوگها در راستای جمع بندی روایت انتخابی مناسبتر مینمود.
منتقد: آرش ملکی
این مطلب بهصورت اختصاصی برای سایت ” مووی مگ ” به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی میگردد.
به صفحه اینستاگرام مووی مگ بپیوندید
نقد عالی بود خسته نباشید.