صفحه اصلی > اخبار سینمای ایران : قهرمانی را تصویر کن که وصف حال جامعه باشد

قهرمانی را تصویر کن که وصف حال جامعه باشد

6847695

 

درگذر از این عمر ۷۱ ساله قهرمانی را برایمان تصویر کن که وصف حال این زمانه و در میان جامعه و مردم باشد. مگر خودت از زبان مرشد رضا سرچشمه نگفتی: «هر جا مردم هستن با اونا باش»؟

هشتم مردادماه سالروز تولد سینماگری است به نام مسعود کیمیایی؛ سینماگری که به اندازه موافقان، مخالفان خاص خود را هم دارد اما هم مخالفان و هم موافقان سینمای مسعود در یک نقطه مشترکند و آن هم اینکه تعدادی از آثار کیمیایی و از جمله «قیصر»، «دندان مار»، «سرب» و «گوزنها» در جمله ماندگارترین آثار سینمای ایران هستند.

کیمیایی جز معدود کارگردانان پایه گذار موج نو است که همچنان توانایی کار کردن در کشورش را دارد؛ این کار کردن هرچند سبب ساز آن شده که در دهه اخیر آثار درجه یکی را از این سینماگر نبینیم اما همین که یک کارگردان باتجربه در سینما حضور دارد زمینه ای می شود برای تزریق گرما و انرژی به سینما.

مسعود کیمیایی طی پنچ دهه فعالیتش در سینما، یک سری رفیق و به عبارتی یارغار دارد که این رفقا محال است در برابر ضعیفترین آثار استاد(!) هم زبان به تحسین باز نکنند. یکی از این رفقا جواد طوسی است که گاه و بیگاه هر اتفاق سینمایی و غیرسینمایی را به آثار کیمیایی ربط داده و زبان به تحسین رفیق می گشاید. طوسی در سالروز تولد هفتاد و یک سالگی کیمیایی هم یادداشتی برای «بانی فیلم» نوشته که اگرچه بخش عمده اش باز هم تعارف و تحسین و تمجید رفیق قدیمی است اما حداقل یکی دو خط پایانی اش، راهکاری مفید فایده برای فیلمسازی است که در دهه اخیر بدجوری گرفتار تکرار شده است. طوسیِ همیشه مشوق از کیمیایی می خواهد از حالا به بعد قهرمانی را تصویر کند که وصف حال زمانه باشد. متن کامل یادداشت جواد طوسی خطاب به کیمیایی را در ادامه می خوانید:

تو را در گذر از ۷۰ سالگی تنهاتر از همیشه می بینم؛ شدی از جنس آدمهایت. قهرمانانت چه راه درازی پیموده اند. خستگی را از نگاهشان می توان خواند، ولی همچنان سخت و مقاومند و… سازش ناپذیر. قهرمان ۲۶ سالگی ات «قیصر» بود؛ مردی که به ستیز می اندیشید و قصاص آن سه «قابیل» را عین عدالت می دانست. چه کسی بهتر از «رضا موتوری» می توانست با سائیدن انگشتان خونی اش بر پرده سفید آن سینمای متروکه، هویت گمنام یک سیاهی لشگر زیر بازارچه را به رخ بکشد و در برابر مرگ پل بزند؟ تجسم عشقی قلندرانه را در«داش آکل» دیدیم و… زخمی از پشت از سوی زنگی مست. مظلومیت «صالح» و «مصیب» را باور کردیم و شهادت دادیم که آنها ریشه در «خاک» دارند. سید و قدرت برایمان شدند، عین «رفاقت» و پیشقراولان یک حرکت عدالتخواهانه نگاه و خط مشی فاعلانه این انسان های برگزیده ات، پیشنهادی بود برای جامعه کنار آمده با ظلم.

در سینمای این دورانت قهرمان حضور پررنگی ندارد

در «سفر سنگ»، «قهرمان» را همپای شرایط اجتماعی /سیاسی حاکم بر جامعه در جمع برگزیده ات جستجو می کنی. شعار آن راهیان دل سپرده سنگ، برچیده شدن کاخ ظلم بود.

اما در سینمای این دورانت، «قهرمان» حضور پررنگی ندارد. حالا آدمهایت یا مثل امانی «خط قرمز»، صادق خان «ردپای گرگ»، رضا معروفی و جوان های جنون زده «حکم» کنتراست غریبی دارند، یا همچون بازپرس جلالی «تیغ و ابریشم» و «گروهبان» و دوست استوار قدیمی اش تن به اجرایی آنارشیستی می دهند و یا مثل رضای «دندان مار» و «ردپای گرگ»، نوری «سرب»، اسفندیار «مرسدس» و امیرعلی «اعتراض» شمایل خاکستری دارند.

تو را با این دنیای بی قهرمانان چه کار؟

اگر بخشی از پیکره «قهرمان» را وجه آرمانی اش بدانیم، این طی طریق را در احمد «دندان مار» و مقابله اش با آقا عبدل و یکی شدنش با قرص ماه در فصل پایانی و نقطه انتخاب نهایی «سلطان» و رضا سرچشمه فیلم «جرم» و مرگ دلخواهشان بیشتر می بینیم. با این همه قهرمان کلاسیک و آدم های خاکستری که ذهنت را احاطه کرده اند، تو را با این دنیای بی قهرمانان چه کار؟ این تبعید ناخواسته را با دوره کردن قهرمانان و ضد قهرمانانی که خودت خالقشان بودی، تحمل پذیر کن.

قهرمانی را تصویر کن که وصف حال جامعه باشد

درگذر از این عمر ۷۱ ساله قهرمانی را برایمان تصویر کن که وصف حال این زمانه و در میان جامعه و مردم باشد. مگر خودت از زبان مرشد رضا سرچشمه نگفتی: «هر جا مردم هستن با اونا باش»؟

شبکه ایران

ذره بین : مسعود خان نمی شه حالا شما دست از چاقو کشی در فیلمهایت برداری؟!

 

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها