لورل و هاردی ( دیالوگ های ماندگار )
لورل: عموم از توی یه دریچه افتاد پایین و گردنش شکست. هاردی: داشت خونه میساخت؟ لورل: نه داشتن دارش میزدند!
وقتی هری با سالی آشنا شد ( دیالوگ های ماندگار )
سالی: ما فقط قراره با هم دوست باشیم» هری: مردها و زن ها نمی تونن با هم دوست باشن، چون همیشه پای رابطه جنسی می یاد وسط …
جایی برای پیرمردها نیست ( دیالوگ های ماندگار )
کلانتر بـــِــل: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا ، از یه جایی وارد زندگیم بشه ، ولی اون هیچوقت نیومد ؛ البته سرزنشش نمیکنم ، اگر منم جای اون بودم خودمو …
هیس! دخترها فریاد نمی زنند ( دیالوگ های ماندگار )
فریماه تولایی : بسم الله الرحمن الرحیم آقای رییس٬ قضات محترم٬ جناب دادستان٬ شما خودتون مستحضر هستید در دنیا قتل هایی هست به عنوان قتل های زنجیره ای٬ این قتل ها به …
500 روز تابستان ( دیالوگ های ماندگار )
میدونی چی مزخرفه؟ فهمیدن اینکه هر چیزی که تا حالا بهش اعتقاد داشتی کاملا چرند بوده.
گلادیاتور ( دیالوگ های ماندگار )
“آنچه ما در زندگی انجام میدیم در ابدیت بازتاب مییابد.”
هيروشيما عشق من ( دیالوگ های ماندگار )
اِل : بعضی وقتها باید در مورد مشکلاتی که زندگی برامون ایجاد میکنه ، فکر نکنیم وگرنه خفه میشیم …
مجموعه تلویزیونی کلاه قرمزی ( دیالوگ های ماندگار )
مشاعره در کلاه قرمزی 91 فامیل دور: چی بگم؟! آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست! فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در …
دکستر ( دیالوگ های ماندگار )
دکستر: من عاشق هالوینم تنها شب از سال که همه رو صورتشون ماسک میزنن نه فقط من
مُهر هفتم ( دیالوگ های ماندگار )
_ عشق یعنی شهوت، فریب، تقلب، دروغ و کلاه برداری. + هرچی هست که خیلی دردآور است. _ عشق از هر طاعونی سیاه تر است. منتها باز اگر آدم از عشق می …